از میان فرقههای گوناگون اسلامی، تنها شیعه است که به رجعت اعتقاد دارد؛ پس ابتدا به معنی فقهی و دینی این واژه میپردازیم، شیعه معتقد است کسانیکه ستم کردهاند باید سرانجام کار خویش را در همین دنیا نیز ببینند، این موضوع در مورد ستمدیده نیز صادق است و باز از نظر همین فرقه بزرگترین ستمدیدههای تاریخ بشر ائمهی آنها هستند وستمدیدهترین این ائمه حسین ابن علی است، بنابراین آنان معتقدند هنگامیکه شرایطی خاص بر جهان حاکم گردید، نخست امام دوازدهمشان که مجبور شد از دست این ستمکاران خود را پنهان نماید ظهور میکند و با ظهور وی ستمدیدهترین آنها که همان حسین ابن علی باشد گورش را میشکافد و از درون زمین بیرون میآید، در برخی از روایات شیعه آمده است که حسین با هفتاد و تن از یارانش رجعت میکنند و انتقام خویش را خواهند گرفت.
رجعت به دنیا تنها شامل ائمه نیست، بلکه خود محمد هم برخواهد گشت و انتقامش را از کفار مخصوصا مشرکین شرکت کننده در جنگ اُحد را خواهد گرفت، شیعه برای ادعای خود آیاتی از قرآن را هم دلیل میآورد:
ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا (اسراء/6) پس [از چندى] دوباره شما را بر آنان چيره مىكنيم و شما را با اموال و پسران يارى مىدهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر مىگردانيم. (ترجمه از محمد مهدی فولادوند)
اما اهل سنت معتقدند که با توجه به آیات پیش از این، این آیه هم در مورد یهودیان رانده شده از سرزمین مقدسشان است:
وَآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلًا( اسراء/2) و كتاب آسمانى را به موسى داديم و آن را براى فرزندان اسرائيل رهنمودى گردانيديم كه زنهار غير از من كارسازى مگيريد.
ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا(اسراء/3)[اى] فرزندان كسانى كه [آنان را در كشتى] با نوح برداشتيم راستى كه او بندهاى سپاسگزار بود.
وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا(اسراء/4) و در كتاب آسمانى[شان] به فرزندان اسرائيل خبر داديم كه قطعا دو بار در زمين فساد خواهيد كرد و قطعا به سركشى بسيار بزرگى برخواهيد خاست.
فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا(اسراء/5) پس آنگاه كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مىگماريم تا ميان خانهها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند و اين تهديد تحققيافتنى است.
آیهی دیگری که شیعه در اثبات رجعت در اسلام به آن استناد مینماید این آیه است:
وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ (نمل/83) و آن روز كه از هر امتى گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردهاند محشور مىگردانيم پس آنان نگاه داشته مىشوند تا همه به هم بپيوندند
شیعه میگوید: قرآن در این آیه از برنگیخته شدن گروهی یاد میکند نه همهی مردم، بنابراین منظور همان رجعت ستمگران است.
اهل سنت معتقد است که این آیه در مورد روز قیامت سخن میگوید و در اینجا منظور از گروهی از تکذیب کنندگان در واقع کافرانی است که گناهشان زیاد است و محاکمهی آنها طولانی، بنابراین الله از آنان به عنوان سمبل کفر و در دادگاه خودش یاد میکند.
آیهی پیش از این در مورد دجال است:
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ (نمل/82) و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد جنبندهاى را از زمين براى آنان بيرون مىآوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنانكه بايد] به نشانههاى ما يقين نداشتند.
و آیهی پس از آن هم در مورد روز قیامت:
حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(نمل/84) تا هنگامیکه تمام کافران بیایند و میگوید: آيا آیات من را دروغ انگاشتید و در صورتی که به آنان آگاهی کامل نداشتید؟ شما چه کارهائی میکردید؟
شعیان آیهی زیر را هم گواه وجود و پذیرش رجعت در اسلام میدانند:
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(بقره/259) يا همانند كسي كه از كنار يك آبادي (ويران شده) عبور كرد، در حالي كه ديوارهاي آن، به روي سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاي اهل آن، در هر سو پراكنده بود، او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده ميكند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند، سپس زنده كرد، و به او گفت: «چه قدر درنگ كردي ؟» گفت: «يك روز، يا بخشي از يك روز». فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردي! نگاه كن به غذا و نوشيدني خود (كه همراه داشتي، با گذشت سالها) هيچگونه تغيير نيافته است! (خدايي كه يك چنين مواد فاسد شدني را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولي به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشي شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براي اطمينان خاطر توست، و هم) براي اينكه تو را نشانهاي براي مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها (ي مركب سواري خود) نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند ميدهيم، و گوشت بر آن ميپوشانيم!» هنگامي كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «مي دانم خدا بر هر كاري توانا است». (ترجمه از آیت الله مکارم شیرازی)
ابن کثیر (از مفسران معتبر اسلامی البته سنی)در مورد اینکه چه کسی مد نظر آیه است، سه شخص را از سه روایت بیان مینماید:
1- خضر.
2- حزقیل بن بورا.
3- عُزَیر.
و میگوید که منظور از این قریه اورشلیم است که پس از نابودی آن الله دوباره ان را ساخت.
آیهی دیگری که شیعه از آن به عنوان دلیل ثبوت رجعت در اسلام میداند این آیه است:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ (غافر/10) همانا كسانى كه كافر بودند مورد خطاب قرار میگیرند كه به یقین دشمنى الله از دشمنى شما نسبت به هم سختتر است، آنگاه كه به ايمان فرا خوانده مىشديد و انكار مىکردید.
قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ (غافر/11) میگويند پروردگارا دو بار ما را به مرگ رسانيدى و دو بار ما را زنده کردی پس به گناهانمان اعتراف كرديم، پس آيا راه بيرونشدنى هست؟
ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ (غافر/12) به این جهت این (کیفر) به شماست هنگامیکه الله به تنهايى خوانده مىشد انکار میکردید و اگر به او شرك آورده مىشد آن را باور مىكرديد پس پادشاهی دستوردادن مخصوص الله بلند نرتبهی بزرگ است.
شیعه از آیهی 11 سوره غافر استنباط رجعت در میان کافران را دارد، کافرانی که اعتراض میکنند و میگویند: ای الله، تو ما را دوبار میمیراندی(ما را مرگ دادی) و این یعنی پذرش و ثبوت رجعت.
اما اهل سنت میگویند که منظور از دو بار مرگ در واقع دوبار زندگی است، بار اول که انسان مرده بود و الله او را زندگی بخشید و بار دوم هم زنده شدن در عالم برزخ و رجوع به سوی الله برای بازپس دادن حساب است، آنان به این آیه از قرآن استناد میکنند:
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (بقره/28) چگونه منکر الله میشوید در حالیکه مردگانى بوديد پس شما را زنده كرد، سپس شما را مى ميراند، باز زنده مىكند؛ سپس به سوى او بازگردانیده مىشويد.
این آیه کاملا گنگ میباشد به گونهای که هر کس میتواند استنباط خویش را منظور آن انگارد، مرده بودن اولی به چه معناست؟ آیا عدم وجود انسان پیش از انعقاد نطفه دلیل بر مرده بودن آن است؟
آیا زایش انسان از مادر به معنی زنده شدن آن است؟
آیا منظور مرده بودن انسان در رحم است؟
در سورهی 11 غافر، کافران کَی و چه زمانی به گناهشان اعتراف کردند؟
آنچه که از اسلام و قرآن برمیآید تناقضگوئی و ابهام در این دین است، از یک سو وجود قیامت را برای برقراری عدل میدانند و از سوی دیگر به نظر میرسد که در برخی از آیات قرآن از نوعی خاص از رجعت سخن میگوید؛ البته قیاس گرفتن از حکمی برای اثبات حکمی دیگر نمیتواند روشی علمی برای اثبات این نوع از رجعت خاص باشد زیرا، در هیچ جای قرآن بیان نشده است که کافر در این دنیا به سزای اعمالش میرسد. به نظر میرسد که اعتقاد به رجعت هم مانند مسخ نوعی خاص از اعتقاد به تناسخ میباشد، این اعتقاد در ادیان آسیای شرقی مانند بودائی و هندی کاملا آشکار است، در رجعت و تناسخ هدف مشترک و آن رسیدن به عدالت در همین دنیاست، در شیعه چون امامان به قدرت نرسیدند و ظالمان حقشان را خوردند پس دوباره زنده میشوند و حقشان را در دنیا میستانند، در ادیانی که اعتقاد به تناسخ دارند این موضوع عمومیت دارد، یعنی روح همه دوباره بر خواهد گشت تا اجرای عدالت گردد، در ادیان سامی این اجرای عدالت پس از مرگ و در جهان دیگری با داوری خدائی است به نام الله که بهشت و جهنم با توجه به عملکرد آنان به ایشان داده خواهد شد؛ پس رجعت در شیعه نوعی است خاص از تناسخ که تنها شامل بهترین افراد جهان و یا بدترین آنان خواهد بود( بهترین افراد محمد و ائمه و بدترین افراد هم دشمنان آنان مانند ابوبکر و عمر هستند) و مردم عادی از این قاعده مستثنی هستند.
مجلسی در بحارالانوارش میگوید:
امام صادق: کسی که به متعه و رجعت ما ایمان نداشته باشد از ما نیست.(بحارالانوار/جلد 52/ص136)
در جلد 53 صفحهی 24 بحار الانوار اشاره شده که عذاب کسانیکه منکر رجعت هستند عذابی است سختتر از جهنم.
مجلسی همچنین در بحارالانوار جلد 52 صفحهی 127 میگوید که رجعت مخصوص کسی است که کفر مطلق داشته باشد یا ایمان مطلق.
البته این موضوع در تناقضی است اشکار با این عقیده که تنها عدهای معدود از ائمه رجعت میکنند.
وی در جلد 53 صفحهی 116 بحارالانوار میگوید:
اولین کسی که رجعت مینماید امام حسین است، او با تخت خوابی از نور که بالای آن گنبدی از یاقوت سرخ با جواهر و سنگهای قیمتی و در جای دیگر میگوید:
امام حسین در حالی روی تختوابش نشسته که اطرافش 90،000 گنبد سبز وجود دارد.
شیخ حر علملی در کتاب بیداری از تهاجم با دلایل رجعت میگوید که الله امامان از نسل امام حسین(ع) قرار داد و پس از مرگ، او را به دنیا برمیگردانذد و یاریش کند تا دشمن را بکشد و او را پادشاه زمین کند.
مجلسی در باب رجعت هم در مورد چگونگی پادشاهی امام حسین میگوید: اولین کسی که در رجعت زنده شود امام حسین است و آن قدر پادشاهی میکند که موهای ابروی مبارکش روی چشم مبارکش افتد.
همچنین شیعیان به بازگشت عیسی اشاره مینمایند(البته اهل سنت معتقد است که عیسی نمرده است)؛ شیخ صدوق در عیون الاخبار الرضا در صفحه 216 میگوید که عیسی پشت سر امام زمان نماز میخواند، یعنی او رجعت نموده است.
محمد شفیع بن محمد صالح (از علمای جبل عامل لبنان دعوت شده به ایران به درخواست پادشاهان صفوی)در کتاب مجمع المعارف و مخزن العوارف، باب رجعت ائمه، صفحه 57 میگوید:
رسول الله و امیرالمؤمنین و صاحب الزمان البته کل زمین را خواهند کشت حتی پشت کوه قاف و ظلَمات و جمیع دریاها را تانماند جائی مگر دین الله(شیعیه) را بر پا دارند و بر همهی دنیا غالب گرداند و حضرت امام حسین(ع) در دو خطبه به حدیث حضرت باقر(ع) که پیش از شهادت، بر اصحاب خود خواند میفرماید: اول کسی که زمین را میشکافد و بیرون میآید من باشم و موافق باشد بیرون آمدن من با حضرت امیرالمؤمنین و ظهور قائم، اهل بیت نازل شوند بر من و بر جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و لشکری چند از ملائکه و ائمه، پس رسول الله عَلَم و شمشیر خود را به قائم دهد پس ما پس از آن آنقدر در رمین بمانیم که الله خواهد، پس امیرالمؤمنین به من شمشیر رسول الله را دهد و رسول خدا من را به مشرق و مغرب بفرستد تا جمیع دشمنان الله(غیر از شیعیان) را بکشد و بتها را بسوزاند و همهی هند را فتح کنیم و حضرت یوشع و دانیال زنده شوند و به خدمت امیرالمؤمینی(ع) آیند و گویند: راست گفت رسول الله(محمد) و آنچه شما را وعده داده بودند و حضرت ایشان را با لشکری به بصره فرستد که دشمنان(غیر شیعیان) را بکشد و شیعه نماند مگر آنکه او را به ملکی فرستد که به دست خود غبار را از روی او پاک کنند و زنان منزل خویش را به او بنمایند.
این عالم دینی شیعه در همین کتاب، صفحهی 56 میگوید:
پس از قیام قائم و قتل سفیانی، حضرت امام حسین(ع) با 72 تن از شهداء کربلا و 12 امام و 12 صدیق و به روایتی 75،000 و پس از آن صدیق اکبر، امیرالمؤمنین، (ع) بیرون میآید و برای او گنبدی در نجف بر پا میشود که یک رکنش در نجف، یکی در بحرین، یکی در صنعا و رکن چهارم هم در مدینه باشد و گویا میبینم که قندیل و چراغهائی که روشنی دهد به اسمان و زمین مانند آفتاب و ماه؛ پس از آن سید اکبر محمد مصطفی با هر مؤمناز مهاجر و انصار و شهداء بدر و اُحُد، پس زنده میگرداند هر کس تکذیب و دشمنی آن حضرت کرده باشد تا در دنیا هم به سزای خود برسد.