این كه اغلب مسلمانان به خود اجازه نمی دهند كه درباره امكان ترك اسلام فكر كنند ، خیلی نامعقول بنظر میرسد.انها ترجیع می دهند این گونه فكر كنند كه كسانی كه از اسلام بریده اند بوسیله اژانس های یهود به انها پول داده شده است.تا این حقیقت را بپذیرند كه انسان ها ازادی اندیشه دارند وبعضی ممكن است فكر كنند كه اسلام دین مورد نظر انها نیست.
اینها دلایل من برای ترك اسلام هستند:
تا چند سال پیش من فكر می كردم كه ایمان من به اسلام كوركورانه نیست بلكه نتیجه سالها بررسی وتحقیق است.درحقیقت من كتاب های زیادی كه بوسیله كسانی نوشته شده بودند كه من افكارشان را قبول داشتم، درباره اسلام خوانده بودم واعتقاد راسخ داشتم كه حقیقت را یافته ام.تمام تحقیقات پیش انتخاب شده ام ایمانم را تایید می كرد.مانند بقیه مسلمانان معتقد بودم برای دانستن هرچیز باید به منابع اولیه مراجعه كنم .والبته منابع اسلام قران وكتبی است كه بوسیله محققین مسلمان نوشته شده است.بنابراین احساس می كردم نیازی به اینكه حقیقت را در جای دیگر بجویم نیست چراكه مطمین بودم حقیقت را یافته ام. مسلمانان می گویند:طلب العلم بعد الوصول المعلوم مذموم.یعنی بررسی علم بعد از رسیدن به یقین نكوهیده است.
البته این عقیده ای احمقانه است.ایا اگر ما بخواهیم درباره یكی ازاین ایین های دینی خطرناك تحقیق كنیم فقط كافی است ببینیم رهبر این ایین وپیروانش چه می گویند؟ایا عاقلانه تر نیست دامنه تحقیقاتمان را گسترش بدهیم وببینم دیگران درباره انها چه میگویند؟به سراغ منابعی برویم كه موضوعات را علمی بررسی می كنند چرا كه دانشمندان مومنان نیستند انها چیزهای را كه به ان ایمان كوركورانه دارند، نمی گویند.دانشمندان مدارك را نقادانه بررسی می كنند.این با مشی مذهبی كه برپایه ایمان وباوراست خیلی تفاوت دارد.
فكر می كنم اشناییم با ارزش های انسانی غرب مرا حساس تر كردواشتیاقم رابرای آزادی ا ندیشه، دمكراسیبرابری و حقوق انسان برا نگیخت. بعد ازاین وقتی كه قران را می خواندم آن را با ارزش های انسانی نو یافته ام مغایر می دیدم .من وقتی اموزه هایی مثل انچه درپی می آید می خواندم غمگین می شدم.
سورة انعام /90
توبه آنان كه پس از ایمان آوردن كافرشدند وبر كفرشان افزودند پذیرفته نخواهد شد واینان گمراهانند.
نحل/106-108
كسی كه پس ازایمان به خدا كافر میشود( نه اینكه اورا به زور واداشته اندوحال انكه دلش به ایمان باقی است)بلكه انانكه دردلشان را بركفر گشوده اند مورد خشم خدایند وعذابی بزرگ برایشان مهیاست.
این برای این است كه انها دنیا را بیش از آخرت دوست دارند و خدا مردم كافر را هدایت نمی كند.
خدا بردل وگوشها وچشمهایشان مهر نهاده وخود نمی دانند.
ممكن است فكر كنید این مجازات های دردناك مربوط به آخرت است.اما محمد فرمان داده این انسان ها مجازاتشان را در همین دنیاباید بینند:
صحیح بخاری جلد6 كتاب 61 حدیث 577:
من از پیامبر شنیدم كه فرمود: در آخرزمان جوانانی با افكار وعقیده های احمقانه پیدا می شوند،انها خوب حرف می زنند اما انها همانند تیر كه ازكمان می رود از اسلام خارج می شوند،ایمانشان از گلویشان رد نمی شود.پس هر جا آنها را یافتید بكشیدشان ،درروز رستاخیز برای كشنده آنها پاداش خواهد بود.
صحیح بخاری جلد4 كتاب 63 حدیث 260:
علی چند نفر را سوزاند وقتی خبر به ابن عباس رسید گفت:اگر من جای او بودم انها را نمی سوزاندم زیرا پیامبر فرموده هیچ كس را مانند خداوند مجازات نكنید.اما بدون شك انها را می كشتم چون پیامبر فرموده:هرمسلمانی كه از دین بر گردد باید كشته شود.
برگزیده سنن ابوداوود كتاب 38 حدیث4349:
عبدالله ابن عباس روایت می كند: مرد كوری همسر كنیزی داشت كه به پیامبر ناسزا می گفت او را نهی می كرد اما او دست بر نمی داشت .یك شب كنیز شروع به ناسزا گفتن به پیامبر كرد مرد اورا برحذر داشت او دست بر نداشت.مرد خنجری بر داشت و درشكم زن فرو برد وشكم اورا پاره كرد وبچه ای كه در شكم داشت بین پاهایش افتاد وغرق خون شد.فردای انروز وقتی به پیامبر خبر دادند.او مردم راجمع كردو فرمود : شما را بخدا سوگند می دهم وبحق خودم سوگند می دهم كسی كه این كار را كرده جلو بیاید .مرد درحالی كه می لرزید برخاست وجلوی پیامبر ایستادوگفت: یا رسول الله من ارباب او هستم او بشما ناسزا می گفت وشما را انكار میكرد من اورا نهی كردم اما فایده ای نداشت .او همسر من است ومن ازاو دو پسر همچون مروارید دارم.دیشب كه دوباره شروع كرد خنجری درشكمش فرو كردم واوراكشتم .پیامبر فرمود من شهادت می دهم كه نباید هیچ خون بهایی برای او پرداخت .
من احساس میكردم كه داستان بالا یك مانیفیست غیر عادلانه است.محمد ازمجازات قاتل یك زن حامله وطفل بدنیا نیامده چشم پوشی می كند ،زیرا قاتل گفته كه مقتول به پیامبر دشنام داده است .
(اعراب با كنیزان بدون ازدواج هم خوابه می شدند. قران این سنت را تاییدكرد .احزاب/52: بعد از این هیچ زنی برتوحلال نیست ونیز زنی به جایشان اختیاركردن،هرچندتواز زیبایی او خوشت آید،مگر زنانی كه به غنیمت بدست تو افتد.
نسا/24:نیز زنان شوهر دار برشما حرام شده اند مگر انانكه به تصرف شما در امده اند.
محمد خود نیز باماریه كنیز حفصه بدون ازدواج هم خوابه شد)
بخشیدن قاتل بخاطر این كه قاتل گفته، مقتول به پیامبر دشنام داده غیر قابل قبول است.اگر قاتل برای نجات خود از مجازات دروغ گفته باشد چه؟ این داستان درباره عدالت محمد چه می گوید؟درطول 1400 سال چند مرد با استناد به این حدیث از مجازات كشتن زنان بی گناهشان فرار كرده اند؟
یكی دیگر. سنن ابوداوود/كتاب 38 حدیث4349:
علی بن ابوطالب روایت می كند: یهودیی به پیامبر دشنام داد. مردی بااوگلاویز شد تا اورا كشت .محمد اعلام كرد كه او خون بها ندارد.
این اسان نیست كه این داستان ها راكسی بخواند وتكان نخورد. این غیرقابل قبول است كه این داستانها ساختگی باشند .چرا مؤمنین،كه می كوشند پیامبر را مهربان و با ترحم نشان دهند، برای پیامبرشان این داستانها را ساخته اند كه اورا حاكمی بی رحم نشان می دهد؟
من دیگر نمی تواستم این رفتار ظالمانه را باكسانی كه اسلام را نیاورده اند، بپذیرم. ایمان یك امر شخصی است. من دیگر نمی توانستم بپذیرم كه مجازات كسانی كه به اسلام انتقاد دارند مرگ است.ببینید محمد باكسانی كه ایمان نمی آوردند چگونه رفتار می كرد.
سنن ابوداوود/كتاب 38 حدیث 4359:
عبدالله ابن عباس روایت می كند: مجازات، كسانی كه با خدا وپیامبرش می جنگند وبا نیرو وقدرتشان درزمین شرارت می كنند، اعدام،مصلوب كردن،یا بریدن دست وپا از جهت مخالف(مثلا دست راست وپای چپ)،ویا تبعید (بیشترین بخشش در مورد مشركین ) است.حتی اگر قبل از دستگیری توبه كنند این مانع اجرا مجازاتی كه شایسته آنندنمیشود.
چگونه پیامبر خدا انسان هایی كه درمقابل پذیرش او مقاومت می كنند مصلوب یا ناقص العضو می كند؟ آبا این چنین شخصی می تواند پیامبر خدا باشد؟ چه بهتر بود كه او مردی اخلاقی تر ودارای شهامت اخلاق و تحمل مسؤلیت بود.
من این حقیقت را نمی توانم بپذیرم كه محمد در یك روز 900 یهودی را كه در حمله ای كه خود شروع كرده بود اسیر وسپس قتل عام كرد.
سنن ابوداوود كتاب38 حدیث4390
عطیه القریضی روایت میكند: من درمیان اسیرانی بودم كه از بنی قریضه دستگیر شده بودند.انها مارا آزمایش می كردند هركس موی زهارش در آمده بود میكشتند و هركس در نیامده بود نمی كشتند . من موی زهارم در نیامده بود مرا نكشتند.
هم چنین من این روایت را تكان دهنده یافتم
سنن ابوداوود كتاب38 حدیث4396:
جابر بن عبدالله روایت می كند: دزدی را نزد پیامبر آوردند فرمود اورا بكشید. گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده . پس فرمود: دست اورا ببرید. پس دست راستش را قطع كردند. بار دیگر همان دزد را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود پای اورا قطع كنید.پای چپش را قطع كردند. بار سوم اورا نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود دست اورا قطع كنید. دست چپش را قطع كردند. بار چهارم او را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود پای اورا قطع كنید.پس پای راستش را قطع كردندبار پنجم او را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید. بنابراین ما اورا بردیم وكشتیم واوراكشیده ودر چاهی انداختیم وروی او سنگ ریختیم.
بنظر می رسد محمد قبل از شنیدن قضیه حكم می كرده است. وهم چنین با قطع دست یك دزد هیچ راهی غیر از گدایی برای او نمی ماند . همچنین با بدنام شدن بعنوان یك دزد مردم از او متنفر می شوند.وتنها راه امرار معاش برای او دزدی می ماند.
بعد از سالها زندگی درغرب و دیدن انسانیت ومهربانی از پیروان دیگرادیان یا بی دینان كه مرا دوست می داشتند ومرا بعنوان دوست می پذیرفتند و مرا در قلب و زندگیشان جای می دادند دیگر نمی توانستم بپذیریم كه این احكام كه در قران آمده سخنان خدا هستند.
مجادله/22:
نمی یابی مردمی را كه به خدا وروز قیامت ایمان آورده اند ولی با كسانی كه با خدا وپیامبرش مخالفت می ورزند دوستی كنند هرچند آن مخالفان پدران یا برادران یا فرزندانشان یا قبیله انها باشند.
ال عمران/118-120:
ای كسانی كه ایمان اورده اید، دوست وهمرازی جزهم كیشان مگیرید، كه دیگران از هیچ فسادی در حق شما كوتاهی نمی كنند و خواستار رنج شمایند و كینه توزی از گفتارشان اشكار است و ان كینه كه در دل دارند بیشتر از ان ست كه بر زبان می اورند. آیات را برایتان اشكار كردیم اگر عاقل باشید.
اگاه باشید شما انانرا دوست دارید وانان شمارا دوست ندارند. شما به همه این كتاب ایمان اورده اید . چون شما را ببینند گویند : ایمان اورده ایم چون به خلوت روند از كینه انگشت بدهن می گزند . بگو بمیرید هر اینه خدا انچه در دل دارید اشكار می كند .
اگر خیری بشما رسد اندوهگین شوند واگر مصیبتی رسد شاد شوند اگر برد بار باشید از مكرشان در امانید كه خدا برهمه چیز احاطه دارد.
مائدة/51:
ای كسانی كه ایمان آورده اید یهود ونصارا را به دوستی نگیرید .انان دوستان همدیگرند. هركس از شما انها را به دوستی گیرد در زمره انهاست وخدا ستمگران را راهنمایی نمی كند.
من گفته های بالا را بی پایه یافتم. شاهد من بحران بوسنی و كوسوو است؛ زمانی كه كشورهای مسیحی برای آزادی مسلمانان با یك كشور مسیحی جنگیدند. تعداد زیادی دكتر یهودی داوطلبانه به پناهندگان كوسوو كمك می كردند. علیرغم این حقیقت كه در جنگ دوم جهانی مسلمانان البانیایی طرف هیتلر را گرفتند واورا در كشتار همگانی یهود كمك كردند. برمن معلوم شده است كه مسلمانان بوسیله انسان هایی كه پیامبر ما از ما خواسته كه از انها نفرت داشته باشیم ، خود را از ازانها جدا كنیم، انها را بزور براه خود بیاوریم ویا انها را بكشیم یا مطیع خود كنیم واز انها جزیه بگیریم، پذیرفته شده اند. چه احمقانه است! چه رقت انگیز است! چقدر غیر انسانی است! تعجب نیست كه این همه نفرت غیر قابل باور از غرب و یهود در میان مسلمانان وجود دارد. این محمد بود كه تخم كینه ونفرت وبی اعتمادی از غیر مسلمین را دردل پیروانش كاشت. مسلمانان با این همه پیام نفرت كه از زبان خدا در قران است چگونه می توانند با دیگر ملیت ها معاشرت كنند؟
بسیاری از مسلمانان به كشورهای غیر مسلمان مهاجرت كردند و با آغوش باز پذیرفته شدند. بسیاری وارد سیاست شده وجزء نخبگان حاكمیت شدند. ما از تبعیض در كشورهای غیر مسلمان رنج نمی بریم. اما ببینید پیامبر خدا در مورد رفتار با غیر مسمانان وقتی ما در اكثریت هستیم چه می گوید:
توبه/29:
با كسانی از اهل كتاب كه به خدا و روز قیامت ایمان نمی اورند و چیزهایی كه خدا وپیامبرش حرام كرده اند برخود حرام نمی كنند و دین حق را نمی پذیرند جنگ كنید تا انگاه كه به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.
همچنین این ایات را مغایر با وجدان یافتم .من همه انساتها را دوست دارم و ارزو دارم دراین دنیا همه خوشحال باشند و در دنیای دیگر بخشیده شوند. اما پیامبر بمن امر می كند كه برای غیر مسلمین حتی اگر پدر و مادر من باشند و مرا دوست داشته باشند ، طلب بخشش نكنم.
توبه/119
این برای پیامبر ومومنین شایسته نیست كه برای مشركین طلب بخشش كنند حتی اگر خویشاوندشانباشند…..
قران و احادیث پر از این گونه آیات ظالمانه است كه برای من دلیل روشنی براین است كه محمد پیامبر نیست بلكه رهبر یك آیین افراطیاست. فشار آوردن به مردم كه خویشاوندانشان راتقبیح كنند كار ایین های افراطی است. اویك شارلاتان بود كه اشكارا و با قدرت دروغ می گفت ومردمان ساده ان عصر او را باور می كردند. بعد نسلهای بعد این دروغ ها را منتقل كردند. فیلسوفان ونویسندگان پرورش یافته دراین جو دروغ و خوش ظاهر، انها را زینت داده وبه انها اعتبار دادند. اما وقتی به اصل این مذهب رجوع می كنی و قران و احادیث را می خوانی ، متوجه می شوی انها غیر ازمقداری یاوه گویی چیزیی نیستند. مولوی رومی یك عارف وشاعر بزرگ بود. او سعی كرد كه به اسلام معنی عارفانه ،كه فاقد آن بود، بدهد اما آنچه مولوی می گوید افكار مولوی است. قران فاقد معانی عرفانی است. ایین و عقیده محمد كاملا بنیادگرایانه است. چرا مولوی،عطار سهروردی و دیگر عارفان سعی می كردند به آیات بی معنی قران معنای عارفانه دهند چون بعنوان فرزندان اسلام تربیت شده بودند. از طرف دیگر ، برخلاف اغلب متفكرین مكتب عقلانی (راسیونالیست ها)مانند رازی ، نمی توانستند علیه اسلام اظهار نظر كنند ، چون اسلام در ضمیر ناخود آگاهشان بود. هیچ چیز از بریدن از اسلام برایشان سخت تر نبود. این در حقیقت قوی ترین مخدر است اگر از ایام طفولیت در یك شخص نهادینه شود. برای مغز های بزرگ این مردم باهوش غیر ممكن بود كه وجه خاكی قران را بپذیرند. بنابراین می كوشیدند برای ایه های بی معنی قران معانی دیگری پیدا كنند. اینگونه انها مذهبی جدید بوجود آوردند كه با انچه محمد فكر می كرد متفاوت بود.این مذهب برای عقل های انها دلپذیرتر بود.
بنابرین ما دو نوع اسلام داریم.یكی اسلامی كه سعی شده به ان معانی عارفانه داده شود واسلام دیگری كه هر نوع تفسیر برآیات رارد می كند. اغلب مسلمانان از این نوع اسلام كه بوسیله وهابیون سعودی تبلیغمی شود، پیروی میكنند. البته تعداد بی شماری فرق گوناگون اسلامی وجود دارند كه هركدام ایات قران را طبق تمایل و هوس خود تفسیر می كنند و دیگران را مرتد و رافضی می خوانند وبرای قبولاندن عقاید حقه خود در باره اسلام ناب بدیگران، مبارزه وجنگ راه می اندازند.
بهر حال اسلام حقیقی اسلامی نیست كه فلاسفه وعرفاء استنتاج كرده اند، بلكه اسلام حقیقی ان چیزی است كه در قران است و بنیاد گرایان وتروریست های اسلامی می گویند. اسلام واقعی حقوق زنان را نادیده می گیرد، به مرد این اجازه را می دهد كه زنانش را كتك بزند، برای اقلیت های غیر مسلمانان جزیه مقرر میكند ،می خواهدبا مطیع كردن غیر مسلمانان بر دنیا مسلط شود وفرمان جهاد وكشتار غیر مسلمانان را تا پیروزی كامل اسلام در جهان می دهد.
جدایی من از دین اسلام بخاطر رفتار بد مسلمانان نیست بلكه بخاطر آموزش های بد كتاب مقدس و بنیانگزار ان است. بسیاری از جنایات وظلم هایی كه با خشونت توسط مسلمین طی قرن های متمادی انجام شده بسسب آموزش های قران و سنت بوده است. بدین علت من اسلام را بخاطر اعمالی كه مسلمین انجام می دهند محكوم می كنم. هر نوع تلاش برای انسانی كردن اسلام وقت هدر كردن است . و قران مانعی هرراه هر نوع رفرم است .دشمن اسلام است وان هدف حمله من است. با اینكه من می دانم مورد كینه بنیاد گرایان قرار دارم و زندگیم در خطر است ، به مبارزه خود ادامه می دهم. زیرا می دانم با ریشه كردن اسلام ما می توانیم دنیا را از خطر فاجعه ای كه دور سر ما است و ممكن است از جنگ اول و دوم جهانی فاجعه بارتر باشد جلو گیری كنیم. نابودی اسلام آوردن صلح، انسانیت ، دمكراسی ، مدنیت وكامیابی ده دنیای مسلمانان است
اینها دلایل من برای ترك اسلام هستند:
تا چند سال پیش من فكر می كردم كه ایمان من به اسلام كوركورانه نیست بلكه نتیجه سالها بررسی وتحقیق است.درحقیقت من كتاب های زیادی كه بوسیله كسانی نوشته شده بودند كه من افكارشان را قبول داشتم، درباره اسلام خوانده بودم واعتقاد راسخ داشتم كه حقیقت را یافته ام.تمام تحقیقات پیش انتخاب شده ام ایمانم را تایید می كرد.مانند بقیه مسلمانان معتقد بودم برای دانستن هرچیز باید به منابع اولیه مراجعه كنم .والبته منابع اسلام قران وكتبی است كه بوسیله محققین مسلمان نوشته شده است.بنابراین احساس می كردم نیازی به اینكه حقیقت را در جای دیگر بجویم نیست چراكه مطمین بودم حقیقت را یافته ام. مسلمانان می گویند:طلب العلم بعد الوصول المعلوم مذموم.یعنی بررسی علم بعد از رسیدن به یقین نكوهیده است.
البته این عقیده ای احمقانه است.ایا اگر ما بخواهیم درباره یكی ازاین ایین های دینی خطرناك تحقیق كنیم فقط كافی است ببینیم رهبر این ایین وپیروانش چه می گویند؟ایا عاقلانه تر نیست دامنه تحقیقاتمان را گسترش بدهیم وببینم دیگران درباره انها چه میگویند؟به سراغ منابعی برویم كه موضوعات را علمی بررسی می كنند چرا كه دانشمندان مومنان نیستند انها چیزهای را كه به ان ایمان كوركورانه دارند، نمی گویند.دانشمندان مدارك را نقادانه بررسی می كنند.این با مشی مذهبی كه برپایه ایمان وباوراست خیلی تفاوت دارد.
فكر می كنم اشناییم با ارزش های انسانی غرب مرا حساس تر كردواشتیاقم رابرای آزادی ا ندیشه، دمكراسیبرابری و حقوق انسان برا نگیخت. بعد ازاین وقتی كه قران را می خواندم آن را با ارزش های انسانی نو یافته ام مغایر می دیدم .من وقتی اموزه هایی مثل انچه درپی می آید می خواندم غمگین می شدم.
سورة انعام /90
توبه آنان كه پس از ایمان آوردن كافرشدند وبر كفرشان افزودند پذیرفته نخواهد شد واینان گمراهانند.
نحل/106-108
كسی كه پس ازایمان به خدا كافر میشود( نه اینكه اورا به زور واداشته اندوحال انكه دلش به ایمان باقی است)بلكه انانكه دردلشان را بركفر گشوده اند مورد خشم خدایند وعذابی بزرگ برایشان مهیاست.
این برای این است كه انها دنیا را بیش از آخرت دوست دارند و خدا مردم كافر را هدایت نمی كند.
خدا بردل وگوشها وچشمهایشان مهر نهاده وخود نمی دانند.
ممكن است فكر كنید این مجازات های دردناك مربوط به آخرت است.اما محمد فرمان داده این انسان ها مجازاتشان را در همین دنیاباید بینند:
صحیح بخاری جلد6 كتاب 61 حدیث 577:
من از پیامبر شنیدم كه فرمود: در آخرزمان جوانانی با افكار وعقیده های احمقانه پیدا می شوند،انها خوب حرف می زنند اما انها همانند تیر كه ازكمان می رود از اسلام خارج می شوند،ایمانشان از گلویشان رد نمی شود.پس هر جا آنها را یافتید بكشیدشان ،درروز رستاخیز برای كشنده آنها پاداش خواهد بود.
صحیح بخاری جلد4 كتاب 63 حدیث 260:
علی چند نفر را سوزاند وقتی خبر به ابن عباس رسید گفت:اگر من جای او بودم انها را نمی سوزاندم زیرا پیامبر فرموده هیچ كس را مانند خداوند مجازات نكنید.اما بدون شك انها را می كشتم چون پیامبر فرموده:هرمسلمانی كه از دین بر گردد باید كشته شود.
برگزیده سنن ابوداوود كتاب 38 حدیث4349:
عبدالله ابن عباس روایت می كند: مرد كوری همسر كنیزی داشت كه به پیامبر ناسزا می گفت او را نهی می كرد اما او دست بر نمی داشت .یك شب كنیز شروع به ناسزا گفتن به پیامبر كرد مرد اورا برحذر داشت او دست بر نداشت.مرد خنجری بر داشت و درشكم زن فرو برد وشكم اورا پاره كرد وبچه ای كه در شكم داشت بین پاهایش افتاد وغرق خون شد.فردای انروز وقتی به پیامبر خبر دادند.او مردم راجمع كردو فرمود : شما را بخدا سوگند می دهم وبحق خودم سوگند می دهم كسی كه این كار را كرده جلو بیاید .مرد درحالی كه می لرزید برخاست وجلوی پیامبر ایستادوگفت: یا رسول الله من ارباب او هستم او بشما ناسزا می گفت وشما را انكار میكرد من اورا نهی كردم اما فایده ای نداشت .او همسر من است ومن ازاو دو پسر همچون مروارید دارم.دیشب كه دوباره شروع كرد خنجری درشكمش فرو كردم واوراكشتم .پیامبر فرمود من شهادت می دهم كه نباید هیچ خون بهایی برای او پرداخت .
من احساس میكردم كه داستان بالا یك مانیفیست غیر عادلانه است.محمد ازمجازات قاتل یك زن حامله وطفل بدنیا نیامده چشم پوشی می كند ،زیرا قاتل گفته كه مقتول به پیامبر دشنام داده است .
(اعراب با كنیزان بدون ازدواج هم خوابه می شدند. قران این سنت را تاییدكرد .احزاب/52: بعد از این هیچ زنی برتوحلال نیست ونیز زنی به جایشان اختیاركردن،هرچندتواز زیبایی او خوشت آید،مگر زنانی كه به غنیمت بدست تو افتد.
نسا/24:نیز زنان شوهر دار برشما حرام شده اند مگر انانكه به تصرف شما در امده اند.
محمد خود نیز باماریه كنیز حفصه بدون ازدواج هم خوابه شد)
بخشیدن قاتل بخاطر این كه قاتل گفته، مقتول به پیامبر دشنام داده غیر قابل قبول است.اگر قاتل برای نجات خود از مجازات دروغ گفته باشد چه؟ این داستان درباره عدالت محمد چه می گوید؟درطول 1400 سال چند مرد با استناد به این حدیث از مجازات كشتن زنان بی گناهشان فرار كرده اند؟
یكی دیگر. سنن ابوداوود/كتاب 38 حدیث4349:
علی بن ابوطالب روایت می كند: یهودیی به پیامبر دشنام داد. مردی بااوگلاویز شد تا اورا كشت .محمد اعلام كرد كه او خون بها ندارد.
این اسان نیست كه این داستان ها راكسی بخواند وتكان نخورد. این غیرقابل قبول است كه این داستانها ساختگی باشند .چرا مؤمنین،كه می كوشند پیامبر را مهربان و با ترحم نشان دهند، برای پیامبرشان این داستانها را ساخته اند كه اورا حاكمی بی رحم نشان می دهد؟
من دیگر نمی تواستم این رفتار ظالمانه را باكسانی كه اسلام را نیاورده اند، بپذیرم. ایمان یك امر شخصی است. من دیگر نمی توانستم بپذیرم كه مجازات كسانی كه به اسلام انتقاد دارند مرگ است.ببینید محمد باكسانی كه ایمان نمی آوردند چگونه رفتار می كرد.
سنن ابوداوود/كتاب 38 حدیث 4359:
عبدالله ابن عباس روایت می كند: مجازات، كسانی كه با خدا وپیامبرش می جنگند وبا نیرو وقدرتشان درزمین شرارت می كنند، اعدام،مصلوب كردن،یا بریدن دست وپا از جهت مخالف(مثلا دست راست وپای چپ)،ویا تبعید (بیشترین بخشش در مورد مشركین ) است.حتی اگر قبل از دستگیری توبه كنند این مانع اجرا مجازاتی كه شایسته آنندنمیشود.
چگونه پیامبر خدا انسان هایی كه درمقابل پذیرش او مقاومت می كنند مصلوب یا ناقص العضو می كند؟ آبا این چنین شخصی می تواند پیامبر خدا باشد؟ چه بهتر بود كه او مردی اخلاقی تر ودارای شهامت اخلاق و تحمل مسؤلیت بود.
من این حقیقت را نمی توانم بپذیرم كه محمد در یك روز 900 یهودی را كه در حمله ای كه خود شروع كرده بود اسیر وسپس قتل عام كرد.
سنن ابوداوود كتاب38 حدیث4390
عطیه القریضی روایت میكند: من درمیان اسیرانی بودم كه از بنی قریضه دستگیر شده بودند.انها مارا آزمایش می كردند هركس موی زهارش در آمده بود میكشتند و هركس در نیامده بود نمی كشتند . من موی زهارم در نیامده بود مرا نكشتند.
هم چنین من این روایت را تكان دهنده یافتم
سنن ابوداوود كتاب38 حدیث4396:
جابر بن عبدالله روایت می كند: دزدی را نزد پیامبر آوردند فرمود اورا بكشید. گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده . پس فرمود: دست اورا ببرید. پس دست راستش را قطع كردند. بار دیگر همان دزد را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود پای اورا قطع كنید.پای چپش را قطع كردند. بار سوم اورا نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود دست اورا قطع كنید. دست چپش را قطع كردند. بار چهارم او را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود پای اورا قطع كنید.پس پای راستش را قطع كردندبار پنجم او را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید. بنابراین ما اورا بردیم وكشتیم واوراكشیده ودر چاهی انداختیم وروی او سنگ ریختیم.
بنظر می رسد محمد قبل از شنیدن قضیه حكم می كرده است. وهم چنین با قطع دست یك دزد هیچ راهی غیر از گدایی برای او نمی ماند . همچنین با بدنام شدن بعنوان یك دزد مردم از او متنفر می شوند.وتنها راه امرار معاش برای او دزدی می ماند.
بعد از سالها زندگی درغرب و دیدن انسانیت ومهربانی از پیروان دیگرادیان یا بی دینان كه مرا دوست می داشتند ومرا بعنوان دوست می پذیرفتند و مرا در قلب و زندگیشان جای می دادند دیگر نمی توانستم بپذیریم كه این احكام كه در قران آمده سخنان خدا هستند.
مجادله/22:
نمی یابی مردمی را كه به خدا وروز قیامت ایمان آورده اند ولی با كسانی كه با خدا وپیامبرش مخالفت می ورزند دوستی كنند هرچند آن مخالفان پدران یا برادران یا فرزندانشان یا قبیله انها باشند.
ال عمران/118-120:
ای كسانی كه ایمان اورده اید، دوست وهمرازی جزهم كیشان مگیرید، كه دیگران از هیچ فسادی در حق شما كوتاهی نمی كنند و خواستار رنج شمایند و كینه توزی از گفتارشان اشكار است و ان كینه كه در دل دارند بیشتر از ان ست كه بر زبان می اورند. آیات را برایتان اشكار كردیم اگر عاقل باشید.
اگاه باشید شما انانرا دوست دارید وانان شمارا دوست ندارند. شما به همه این كتاب ایمان اورده اید . چون شما را ببینند گویند : ایمان اورده ایم چون به خلوت روند از كینه انگشت بدهن می گزند . بگو بمیرید هر اینه خدا انچه در دل دارید اشكار می كند .
اگر خیری بشما رسد اندوهگین شوند واگر مصیبتی رسد شاد شوند اگر برد بار باشید از مكرشان در امانید كه خدا برهمه چیز احاطه دارد.
مائدة/51:
ای كسانی كه ایمان آورده اید یهود ونصارا را به دوستی نگیرید .انان دوستان همدیگرند. هركس از شما انها را به دوستی گیرد در زمره انهاست وخدا ستمگران را راهنمایی نمی كند.
من گفته های بالا را بی پایه یافتم. شاهد من بحران بوسنی و كوسوو است؛ زمانی كه كشورهای مسیحی برای آزادی مسلمانان با یك كشور مسیحی جنگیدند. تعداد زیادی دكتر یهودی داوطلبانه به پناهندگان كوسوو كمك می كردند. علیرغم این حقیقت كه در جنگ دوم جهانی مسلمانان البانیایی طرف هیتلر را گرفتند واورا در كشتار همگانی یهود كمك كردند. برمن معلوم شده است كه مسلمانان بوسیله انسان هایی كه پیامبر ما از ما خواسته كه از انها نفرت داشته باشیم ، خود را از ازانها جدا كنیم، انها را بزور براه خود بیاوریم ویا انها را بكشیم یا مطیع خود كنیم واز انها جزیه بگیریم، پذیرفته شده اند. چه احمقانه است! چه رقت انگیز است! چقدر غیر انسانی است! تعجب نیست كه این همه نفرت غیر قابل باور از غرب و یهود در میان مسلمانان وجود دارد. این محمد بود كه تخم كینه ونفرت وبی اعتمادی از غیر مسلمین را دردل پیروانش كاشت. مسلمانان با این همه پیام نفرت كه از زبان خدا در قران است چگونه می توانند با دیگر ملیت ها معاشرت كنند؟
بسیاری از مسلمانان به كشورهای غیر مسلمان مهاجرت كردند و با آغوش باز پذیرفته شدند. بسیاری وارد سیاست شده وجزء نخبگان حاكمیت شدند. ما از تبعیض در كشورهای غیر مسلمان رنج نمی بریم. اما ببینید پیامبر خدا در مورد رفتار با غیر مسمانان وقتی ما در اكثریت هستیم چه می گوید:
توبه/29:
با كسانی از اهل كتاب كه به خدا و روز قیامت ایمان نمی اورند و چیزهایی كه خدا وپیامبرش حرام كرده اند برخود حرام نمی كنند و دین حق را نمی پذیرند جنگ كنید تا انگاه كه به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.
همچنین این ایات را مغایر با وجدان یافتم .من همه انساتها را دوست دارم و ارزو دارم دراین دنیا همه خوشحال باشند و در دنیای دیگر بخشیده شوند. اما پیامبر بمن امر می كند كه برای غیر مسلمین حتی اگر پدر و مادر من باشند و مرا دوست داشته باشند ، طلب بخشش نكنم.
توبه/119
این برای پیامبر ومومنین شایسته نیست كه برای مشركین طلب بخشش كنند حتی اگر خویشاوندشانباشند…..
قران و احادیث پر از این گونه آیات ظالمانه است كه برای من دلیل روشنی براین است كه محمد پیامبر نیست بلكه رهبر یك آیین افراطیاست. فشار آوردن به مردم كه خویشاوندانشان راتقبیح كنند كار ایین های افراطی است. اویك شارلاتان بود كه اشكارا و با قدرت دروغ می گفت ومردمان ساده ان عصر او را باور می كردند. بعد نسلهای بعد این دروغ ها را منتقل كردند. فیلسوفان ونویسندگان پرورش یافته دراین جو دروغ و خوش ظاهر، انها را زینت داده وبه انها اعتبار دادند. اما وقتی به اصل این مذهب رجوع می كنی و قران و احادیث را می خوانی ، متوجه می شوی انها غیر ازمقداری یاوه گویی چیزیی نیستند. مولوی رومی یك عارف وشاعر بزرگ بود. او سعی كرد كه به اسلام معنی عارفانه ،كه فاقد آن بود، بدهد اما آنچه مولوی می گوید افكار مولوی است. قران فاقد معانی عرفانی است. ایین و عقیده محمد كاملا بنیادگرایانه است. چرا مولوی،عطار سهروردی و دیگر عارفان سعی می كردند به آیات بی معنی قران معنای عارفانه دهند چون بعنوان فرزندان اسلام تربیت شده بودند. از طرف دیگر ، برخلاف اغلب متفكرین مكتب عقلانی (راسیونالیست ها)مانند رازی ، نمی توانستند علیه اسلام اظهار نظر كنند ، چون اسلام در ضمیر ناخود آگاهشان بود. هیچ چیز از بریدن از اسلام برایشان سخت تر نبود. این در حقیقت قوی ترین مخدر است اگر از ایام طفولیت در یك شخص نهادینه شود. برای مغز های بزرگ این مردم باهوش غیر ممكن بود كه وجه خاكی قران را بپذیرند. بنابراین می كوشیدند برای ایه های بی معنی قران معانی دیگری پیدا كنند. اینگونه انها مذهبی جدید بوجود آوردند كه با انچه محمد فكر می كرد متفاوت بود.این مذهب برای عقل های انها دلپذیرتر بود.
بنابرین ما دو نوع اسلام داریم.یكی اسلامی كه سعی شده به ان معانی عارفانه داده شود واسلام دیگری كه هر نوع تفسیر برآیات رارد می كند. اغلب مسلمانان از این نوع اسلام كه بوسیله وهابیون سعودی تبلیغمی شود، پیروی میكنند. البته تعداد بی شماری فرق گوناگون اسلامی وجود دارند كه هركدام ایات قران را طبق تمایل و هوس خود تفسیر می كنند و دیگران را مرتد و رافضی می خوانند وبرای قبولاندن عقاید حقه خود در باره اسلام ناب بدیگران، مبارزه وجنگ راه می اندازند.
بهر حال اسلام حقیقی اسلامی نیست كه فلاسفه وعرفاء استنتاج كرده اند، بلكه اسلام حقیقی ان چیزی است كه در قران است و بنیاد گرایان وتروریست های اسلامی می گویند. اسلام واقعی حقوق زنان را نادیده می گیرد، به مرد این اجازه را می دهد كه زنانش را كتك بزند، برای اقلیت های غیر مسلمانان جزیه مقرر میكند ،می خواهدبا مطیع كردن غیر مسلمانان بر دنیا مسلط شود وفرمان جهاد وكشتار غیر مسلمانان را تا پیروزی كامل اسلام در جهان می دهد.
جدایی من از دین اسلام بخاطر رفتار بد مسلمانان نیست بلكه بخاطر آموزش های بد كتاب مقدس و بنیانگزار ان است. بسیاری از جنایات وظلم هایی كه با خشونت توسط مسلمین طی قرن های متمادی انجام شده بسسب آموزش های قران و سنت بوده است. بدین علت من اسلام را بخاطر اعمالی كه مسلمین انجام می دهند محكوم می كنم. هر نوع تلاش برای انسانی كردن اسلام وقت هدر كردن است . و قران مانعی هرراه هر نوع رفرم است .دشمن اسلام است وان هدف حمله من است. با اینكه من می دانم مورد كینه بنیاد گرایان قرار دارم و زندگیم در خطر است ، به مبارزه خود ادامه می دهم. زیرا می دانم با ریشه كردن اسلام ما می توانیم دنیا را از خطر فاجعه ای كه دور سر ما است و ممكن است از جنگ اول و دوم جهانی فاجعه بارتر باشد جلو گیری كنیم. نابودی اسلام آوردن صلح، انسانیت ، دمكراسی ، مدنیت وكامیابی ده دنیای مسلمانان است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر