۱۳۹۳ آبان ۵, دوشنبه

شفاعت امام حسین تازی؛خانم و آقای شیعه به چه منظوری عزاداری میکنی؟



«چشمی که برای امام حسین گریه کند دیدن جهنم به او حرام میشود.» …

«سینه ای که در ماتم حسین ضربه میخورد در آتش جهنم نخواهد سوخت» «دستی که برای حسین سینه بزند، در روز حشر توسط فاطمه زهرا گرفته شده و از پل صراط عبور داده خواهد شد.» اینها اراجیفی است که توسط نوحه خوان های بیسواد به خورد مردم داده شده و میشود! «آنکه برای حسین عزاداری کند در روز قیامت امام حسین شفاعت او را از الله خواهد خواست و به برکت شفاعت امام حسین الله از گناهان او خواهد گذشت.» خانم و آقای شیعه ایرانی که اینروزها عزادار تشنه لب کربلا_ به گمان خودت_ هستی؛ تو برای چه عزاداری میکنی و خواسته و هدفت چیست؟! من با مسلمانان بیسواد و بی فرهنگ کاری ندارم! کار آنها از سخن گذشته است. پرسش من از توست که هم شیک میپوشی و هم شیک زندگی میکنی و هم شیک می اندیشی! آیا برای شفاعت عزاداری میکنی؟! که جهنم و آتش آن برای چشمانت حرام شوند؟! فاطمه زهرا شفاعتت بکند و به الله بگوید این شخص برای پسر من گریه کرده و خواهشن او را به بهشت بفرست؟! اگر این است که باید بگویم عجب الله احمقی دارید شما! یعنی یک کس هرچه خواست بکند و مال مردمان را بدزدد و اذیت کند و …، دست آخر با چند روز به سر و کله زدن در سال، سر و ته قضیه را هم بیاورد و زرتی وارد بهشت شود و به عشق و حالش بپردازد؟! واقعن الله تان یک چیزیش میشود! تو بیائی خانه و زندگی دیگر همسایه مسلمانت را بالا بکشی، بعد چون چشمانت برای حسین گریان بوده، دیدن جهنم برایت حرام شود؟! و اگر شفاعت نمیخواهی، واقعن چه میخواهی؟! برای دختر بازی و پسر بازی و تفریح و خودنمائی و کسب اعتماد و … سیاه پوش شده ای و در گله سیاه پوشان به راه افتاده ای؟! که اگر اینگونه است باید گفت واقعن شارلاتانیسم از هر جهت برازنده شماهاست! _با شارلاتان ها چه باید گفت و چه باید شنید؟_ چرا تو باید برای عربی که 1300 و خرده ای سال پیش کشته شده است عزاداری کنی؟! نتیجه و فرآیند این کار و کنش تو چیست؟! گیرم به گفته خودتان الله آفریدگار جهان است و حسین فرزند علی مظلوم بوده و در راه الله کشته شده است! پس از 1300 و خرده ای سال شما چرا باید عزاداری کنید؟! میرسیم به این نکته که باز به گفته شما امام حسین برحق بوده و یزید ناحق و باز اینکه قبول میکنیم امام حسین همان شاه شهیدان است که شما میگوئید نه آن کسی که در تاریخ وصفش آمده؛ مگر نه این است که بنابر ادعای شما امام حسین راه راستی را رفته و درستکار بوده است و … ؟! هدف گریه و ماتم شما چیست؟! چرا به جای گریه راهش را ادامه نمی دهید و در برابر ظلم نمی ایستید و در راه حق کشته و شهید نمی شوید؟! از شما به عنوان یک انسان که بسیارتان تحصیلات دانشگاهی هم دارید میپرسیم؛ اگر امام حسین همان شخصیت نیکی ها و خوبی ها بود که شماها میگوئید، چرا به جای ادامه دادن راهش، یعنی نیکی و خوبی کردن و نیک بودن، بد کاره هستید و هرچه بدی است انجام میدهید؟! تو که نمیتوانی راهش را ادامه دهی چرا گریه میکنی؟! چرا بغض گلویت را میگیرد؟! سالی چند روز به زاری و گریه می افتی و از اینکه گناهکاری اعلام شرمساری میکنی؟! که چه؟! احمقانه نیست؟! خودت هم نمیدانی برای چه می گریی! داستان گریه و بغض های تو به مانند مشق برایت عادت شده است! از همان دوران بچگی. بی آنکه بدانی برای چه گریه میکنی و دست آورد این گریه ها و خودزنی ها و خودآزاری ها برای خودت و جامعه ات و آن اللهی که ادعا میکنی آفریدگار جهان است چیست! به راستی دست آورد این ناله ها و عزاداری ها برای دنیا و آخرت خودت که باورش داری و نیز اللهی که باورش داری چیست؟! و هتا حسین و علی و محمد و ابوالفضل و علی اکبر و … ! به تو فقط یاد داده اند گریه کنی و همه بغض های زندگی ات را در آن محفل پر از فساد و نگاه های ناپاک که در ذهن تو محفل روحانی و آسمانی ساخته اند خالی کنی و سبک شوی! محفلی که از دور هم آمدن یک عده انسان های دیگر به مانند تو پر از گناه و ناپاکی تشکیل شده و روحانی و آسمانی گشته است! خودت هم نمیدانی برای چه گریه میکنی! همانگونه که از بچگی کفش بر تو پوشانده اند و تو کفش را جزئی از زندگی خودت قرار داده ای، به همانگونه محرم که می آید سیاه پوش میشوی و به همراه گله سیاه پوش راه می افتی و با شنیدن داستان های ساختگی کربلا بغض ات میشکند و سبک میشوی و اشکهایت که خشکید و درد دلهایت با معبود ساختگی تمام شد احساس رضایت میکنی! تو نمیدانی برای چه و که گریه میکنی! فقط گریه میکنی که کرده باشی! بی هیچ دلیلی و بی هیچ اندیشه ای و بی هیچ پرسشی که دست آورد این کنش من چیست! تو نه دلیل گریه ات را میدانی و نه دست آورد آنرا! اما من همانگونه که دلیل گریه تو را میدانم، دست آورد آنرا هم میدانم. تو یاد گرفته ای که گریه کنی و بی هیچ دلیلی گریه میکنی و دست آورد این گریه تو داغ شدن بازار آخوندی است. تو که میگوئی از آخوندها بیزاری؛ این اشکها و جامه سیاه تو و گله سیاه پوشی که خیابان را پر میکند دست آوردش پتانسیلی است که آخوند از آن میخورد و فربه میشود و آئینش را گسترش میدهد. و تو همچنان از آخوند بیزار میمانی! پتانسیل آخوند همان شورش 57 بود که قادسیه دوم رخ داد و پادشاهی ایران را برانداخت و دوباره عرب ها بر این سرزمین چیره شدند. همان پتانسیلی که تو در عین بیزاری در اختیارش میگذاری. اسلام دینی است که بدون آخوند نمیتواند دوام داشته باشد. پس راز دوام دین تو در بقای آن انگل های کثیفی است که تو از آنها بیزاری.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر