۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

سنگساروحشیانه دوعاشق توسط مسلمانان


زنان محمد براستی کشتزارهایی بوده اند که محمد از هر دری بدانها وارد میشده است (سوره بقره آیه 223).

در مورد ستم و ظلم فراوان به زنان در آیین اسلام سخنهای بسیاری رفته است، اگر انسانی بخواهد دلیل این تحقیر ها را بازرسی کند براستی باید زندگی خود پیامبر اسلام و رفتار و نگرش او نسبت به زنان را دنبال کند.
کلمه زن در دیدگاه محمد جز حجمی که اطراف دستگاه تناسلی مونث قرار گرفته است، بار دیگری نداشته است، نفش زنان در زندگی محمد جزتنها ماشین های سکس و یا مستخدم و فرمانبر نبوده است.

۱۳۹۱ آذر ۸, چهارشنبه

داستان عاشقانه مسلمونها

درست حدس زدید این لیلی و مجنون نیست! این دو محمد وعایشه اند

اسلام ننگین تازیان بجز ترور و تجاوز و جنایت هیچ چیز دیگری برای ایرانیان به ارمغان نیاورد…

شیخ و مریدان به پارک جنگلی رفتندی از برای تناول ناهار و گذران وقت. در میانه راه اعلانی نصب بود که : قلیان ممنوع . چادر مسافرتی ممنوع . سگ ممنوع . پخش موسیقی ممنوع ، رقص و شادی ممنوع . شیخ گفت : باز جای شکرش باقیست که تجاوز آزاد است و گرنه در طبیعت چه میکردیم!!؟ مریدان شلوار را محکم گرفته و به غایت سرعت گریختندی

اینها مفت خوران و پاچه خواران جامعه یعنی مداحان دربار خلافتند.

کسانی که به خواسته خامنه ای و با همکاری تاجر های گردن کلفت بازار، نان را به نرخ روز می خورند. یکی را یک روز بالا می برند، و دیگری را با سر به زمین می کوبند. اکنون بیش از ۴۸ هزار از این گروه دهان گشاد و هرزه گو در خدمت رژیم ایرانند. برنامه ای در کار است که در سراسر ایران دانشکده علوم و فنون مداحی باز کنند!. این ها علوم و فنون و دانشکده را هم به بازی و مسخره گرفته اند!

نه من مسلمان نیستم و به چنین عقیده ای احترام نمیگذارم.

احترام گذاشتن به اسلام و «مقدسات مردم» در صورتی که این مردم مسلمان باشند یعنی احترام گذاشتن به سنگسار، قصاص، جهاد، اعدام، زن ستیزی، همنجسگرا ستیزی، تبعیض دینی، تبعیض جنسی، و برده داری، و در یک کلام، بربریت، توحش و حماقت و نادانی احترام گذاشتن به اسلام یعنی بی احترامی به خرد، و بدتر از آن بی احترامی به انسانیت. …
کسانی که به اسلام احترام میگذارند یا دچار نادانی هستند و نمیدانند که اسلام چیست، یا اگر از آن آگاهند همانقدر بزهکار و بدکاره و پلید هستند که مجریان اسلام هستند. نه»من مسلمان نیستم و به چنین عقیده ای احترام نمیگذارم.

اینجا بهشت مسلمانان است!

دیدن این پست برای مسلمین افراطی و خشک مغز توصیه نمیشود اما برای اندک مسلمینی که هنوز تفکر میکنند شدیدا توصیه میشود! جایی که اشخاصی را که تمام عمر به درگاه الله نیایش کردند و برای الله ادم کشتند و با 4 زن عقدی و کنیزان نامحدود ، شب ها را صبح کردند و هر کدام 30-40 تا بچه از خود به یادگار گذاشتند ، اکنون وارد بهشت الله می شوند و دریدن پرده بکارت دختران نار پستان را بصورت نامحدود و نوشیدن شراب از کارخانه شراب سازی الله و همخوابی با حوریان بهشتی سفید پوست را دوباره و دوباره تجربه می
کنند!
سوره صافات آیات 42.43.44.45.46.47.48.49:
ميوه هاي گوناگون پر ارزش، و آنها مورد احترامند. (۴۲)
در باغهاي پرنعمت بهشت. (۴۳)
بر تختها روبروي يكديگر تكيه زده اند. (۴۴)
گرداگرد آنها قدح هاي لبريز از شراب طهور را ميگردانند (۴۵)
شرابي كه سفيد و درخشنده و لذتبخش براي نوشندگان است. (۴۶)
شرابي كه نه در آن مايه فساد عقل است نه موجب مستي ميگردد. (۴۷)
و نزد آنها همسراني است كه جز به شوهران خود عشق نميورزند و چشماني درشت (و زيبا) دارند. (۴۸)
گوئي (از لطافت و سفيدي) همچون تخم مرغهايي هستند كه (در زير بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انساني هرگز آن را لمس نكرده است) (49)
اینهمه شهوت و میل به امیزش با زنان در نزد الله و مسلمانان هم در این دنیا و هم در آن دنیا به راستی موجب شگفتی است! گویی چنانچه آلت جنسی مسلمانان را از ایشان بگیرید دیگر چیزی برای لذت بردن ندارد !!

شرط ازدواج با زن شوهردار در اسلام (اوج بي اخلاقي مسلمانان)

سوره نساء آیه 24: برای شما نکاح زنان شوهر دار حرام شد ، مگر اینکه این زنان شوهردار را در جنگ با کفار به غنیمت گرفته باشید. …
آیا زن کالاست که در جنگ به غنیمت گرفته شود ؟ آن هم زن شوهر دار ؟ آخوند ها در توجیه این آیه می گویند چون آن زن در جنگ بی سر پرست شده پس مسلمین می توانند با او نکاح کنند. در پاسخ باید گفت اولا آیه می گوید زن شوهردار و نه زن بیوه….پس یعنی آن زن ، شوهر دارد. دوما بر فرض هم که آن زن تمام اطرافیانش به دست مسلمانان کشته شده باشند ، چگونه ممکن است آن شخص حاضر شود با کسانی همبستر شود که خانواده اش را کشته اند ؟ بر فرض هم که مسلمانان بخواهند به بازماندگان کمک کنند ، چرا این کمک باید در ازای همبستر شدن با وی صورت بگیرد؟ امروزه سازمان های حقوق بشری شدیدا نظاره گر این امر هستند که مبادا در جنگ ها به افراد غیر نظامی تعرض شود و آسیبی ببینند. چگونه ممکن است این آیه از طرف خدایی باشد که ما در ذهن خود او را عالم و بخشنده و مهربان و حکیم می شناسیم ؟

صحنه های دلخراش از جنایات مسلمانان

این دین عربی را به صاحبش عرب بدوی و وحشی عربستان برگردانیم

آیا گفتن این سخن که آخوند ها اسلام را خراب کرده اند حقیقت دارد و سخن درستی است؟

این حکومت ربطی به اسلام ندارد.! اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هرچه عیب است از مسلمانی ماست! اسلام خودش مشکلی نداره، این آخوند ها خرابش کرده اند، اسلام ربطی به آ…
خوند نداره، اینها برای خودشون همه چیز رو عوض کرده اند! حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت اسلامی نیست! این یکی از رایج ترین سفسطه های رایچ در بین مسلمانان است. مسلمانان از تاریخ عملی دین خود فرار می کنند، زیرا این تاریخ به قدری وحشتناک و زشت است و این کارنامه به قدری سیاه است که آبرویی برای اسلام نمی گذارد. در 1400 سال گذشته هیچوقت و در هیچ یک از سرزمین هایی که مسلمانان در آنجا اکثریت بوده اند، اسلامگرایان نتوانسته اند یک نظام مردمسالار و انسان محور را پدید بیاورند که بتوانند به وجود آن افتخار کنند و آنرا نشانه ای از ایده آل خود بدانند. بلکه همواره اسلامگرایان شعار حکومت اسلامی را می دهند و بعد از اجرای قوانین غیر کاربردی و روشهای نابخردانه اسلامی مشاهده می کنند که گند به بار آورده اند، و بعد از آن ادعا می کنند که این اسلام نبوده است، اشکال از ما بوده است. پرسش اساسی این است که، دینی که 1400 سال نتوان آنرا پیاده کرد و پیاده شدن آن تنها حکومت های فاشیستی و ظالم را پدید آورده است، آیا دینی کاربردی است؟ اندیشه ای که به مدت 1400 سال در بیش از 20 کشور اسلامی به بوته آزمایش گذاشته شود و در امتحان خود رد شود آیا اندیشه ای بدرد نخور و مزخرف نیست؟ چگونه است که اسلامگرایان اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را سمبل کمونیسم می دانند و نابود شدن آنرا نشان بی ارزش بودن عقاید کمونیستی می دانند، اما نابودی و فلاکتی که اسلام در تمام مدت حیات خود به بار آورده است و نتیجه رقت آوری را که همیشه در اثر اجرا کردن قوانین اسلامی حاصل می شود را نشان غیر کاربردی و بدرد بخور نبودن عقاید دینی خود نمی دانند؟ اشکال کار اینجا است که مسلمانانی که این ادعا را می کنند اسلام را نمی شناسند. این افراد تنها نام ایده آل های خود را اسلام می گذارند، اسلام را به رنگ افکار خود می بینند، نه اینکه خود رنگ اسلام بگیرند. براستی به افرادی که به نظام آیت الله ها که هرکدام چند دهه را به تحصیل و تدریس علوم دینی پرداخته اند، اتهام نفمیدن اسلام را می زنند باید چه گفت؟ چگونه ممکن است شخصی که خود را روشنفکر می داند، چون ریش و پشم ندارد و یا روسری و چادر ندارد، و یا اینکه مشروب می خورد و یا دوست پسر و دوست دختر دارد، شخصی که در تمام عمر خود به اندازه انگشتان دستش در مورد اسلام کتاب نخوانده، افرادی مثل آیت الله مطهری را که بیش از 50 کتاب راجع به اسلام نوشته است، متهم به کج فهمی اسلام کنند؟ اشکالی که این افراد دارند این است که از آخوند ها بخاطر ریش بلند آنها و شکم گنده آنها بدشان می آید، لذا اسلام آنها را دروغین می دانند، در حالی که این افراد وجود تخیلاتی مثل امام زمان را مدیون همین آخوند ها و روضه خوان ها هستند و باید بسیار ممنون و شاکر آقایان علمای حوزه علمیه قم بدانند، زیرا اکثر مفاهیمی که از آنها برای دفاع از اسلام سود می برند ساخته و پرداخته همان آخوندها هستند، و این آخوندها هستند که دین آنها را تئوریزه کرده اند و این لقمه جویده شده را در دهان آنها گذاشته اند. از این گذشته این افراد دیدگاهی نژادپرستانه نسبت به آخوند دارند، به گونه ای صحبت می کنند گویا که این لباس آخوندی معجزه می کند و مغز انسان را مختل می کند، هرکس این لباس را بپوشد تبدیل به آدمکش و دزد و جانی خرافی می شود. این افراد از این واقعیت غافل هستند که آخوند اسلام را خراب نکرده است بلکه اسلام آخوند را خراب کرده است. آخوند نیز یک انسان است با این تفاوت که اسلامگرایی حرفه ای است و اسلامگرایی شغل و تخصص او حساب می شود. آخوند یک دانشمند اسلامی است. هرکس دیگر نیز با اسلام به اندازه آخوندها که در این زمینه تحصیلات رسمی دارند آشنا شود به موجودی پست و نفرت انگیز همچون آخوند تبدیل می شود، کسی که عربی بیاموزد و با تفسیر و حدیث و فلسفه اسلامی و اخلاق اسلامی آشنایی علمی داشته باشد و در این زمینه مطالعه دقیق زیر نظر استاد انجام داده باشد خودبه خود یک آخوند می شود. بدون توجه به اینکه لباس آخوندی را بپوشد یا نپوشد. آخوند منفور است زیرا اسلامگرایی حقیقی است، اگر آخوندی اسلام را کنار بگذارد به انسانی مانند انسانهای دیگر تبدیل می شود، از این گذشته اگر آخوندها را با پیامبر اسلام و یا امام علی مقایسه کنیم و رفتارهای آنها را در کنار یکدیگر بگذاریم خواهیم دید که رفتار آخوندها اگر انسانی تر و بهتر از این دو نباشد، معمولا بدتر از آنها نیست و آخوند منهای اسلام یک موجود قابل احترام است. متاسفانه بسیاری از مردم ایران از اسلام تصوری کاملا خیالی و غیر واقعی در ذهن دارند، این اشخاص بدون اینکه بدانند اسلام چیست و قرآن چه می گوید و پیامبر اسلام چه کرده است و چه نکرده است، تنها نام زیباترین تفکرات و ایده آل های خودشان را اسلام می گذارند، و وقتی می گویند اسلام واقعی منظورشان آن اسلامی نیست که قرآن می آموزد و محمد پیامبرش است، بلکه منظورشان اسلامیست که خودشان پیامبر آن هستند و از تخیلات و ایده آل های خود آن را در ذهن پرورانده اند. هرچه زیبایی است به اسلام نسبت می دهند و هرچه زشتی است اسلام را از آن بری می دانند و این مطلق اندیشی و جزمیت است که این قوم را به اوج جهالت می رساند. این درحالی است که روش علمی و درست مطالعه یک اندیشه هرگز اینگونه نیست، ما برای درک یک اندیشه باید تمایلات خود را کنار گذاشته و فرضیات پیشین خود را ابطال پذیر فرض کرده، آنگاه به سراغ آن اندیشه برویم، و جوهر آنرا درک کنید، حال اگر این جوهر صحیح (و نه لزوماً خوش آیند) است آنرا پذیرفته و در غیر اینصورت آنرا رد کنید. از همان اولین روزهای ظهور اسلام در جزيره العرب، اسلام فرم سیاسی داشته است تا به همین امروز، بعد از محمد که خود حکومت اسلامی تشکیل داد تا زمان ابوبکر، عمر، عثمان،علی، بنی امیه، بنی عباس و تمامی سال هایی که ترک ها، عرب ها، افغان ها و مغول ها بر ایران حکومت کرده اند همواره اسلام نقش اساسی داشته و خیلی از قوانین و مفاهیم اسلامی پیاده مي شده است، مگر در دوران های بسیار کوتاه مدتی مثل دوران نادر شاه و یا امیرکبیر و اواخر دوران محمد رضا شاه. اما مسلمانان هیچ کدام از اینها حکومت ها و حاکمین را مسلمان یا اسلامی نمی دانند، البته جای شکرش باقی است که حداقل عده ای از اسلامگرایان حداقل حکومت جمهوری اسلامی را اسلامی و بنیانگذار آن روح الله خمینی (اولین نماینده خداوند بر روی زمین بعد از 1400 سال) را مسلمان می دانند! دلیلی که پشت این قضیه وجود دارد این است که تاریخ این حکومت ها و حاکمین بقدری کثیف و زشت و ناپسند است که اکثر مسلمانان از بر عهده گیری این حقیقت که این افراد مسلمان بوده اند وحشت دارند! اسلامی بودن جمهوری اسلامی را در دو عرصه تئوری و عملی می توان سنجید. حکومت جمهوری اسلامی کاملا از لحاظ تئوری بر اساس قوانین اسلامی بنا نهاده شده است، کسانی که به این مسئله شک دارند می توانند اصول اسلامی قوانین اساسی نظام خلافت اسلامی را مطالعه کنند و ببینند که تمام چهارچوب های این حکومت مبتنی بر اسلام است، کلمه اسلام در این 177 اصل بیش از 150 بار کلمه اسلام استفاده شده است، یعنی حدودا در 85 % اصول قوانین اساسی کلمه اسلام استفاده شده است، لذا قوانین و نرم افزار حکومت جمهوری اسلامی کاملا اسلامی هستند. از طرفی دیگر مراجع دینی در نظارت بر این حکومت نقش اساسی دارند، نیمی از شورای نگهبان را فقها تشکیل می دهند و این فقها بر کلیه امور انتخاباتی و همخوان بودن قوانین مجلس با اصول اسلامی نظارت مستقیم دارند، لذا در تولید نرم افزار های حکومت نیز از در تئوری این حکومت کاملا اسلامی است. تمامی قوانین وحشیانه ای که در جمهوری اسلامی به کار برده می شوند که نمونه هایی از آنها را می توانید در کتاب مجموعه قوانين مجازات اسلامی گردآورنده بیابید، بطور مستقیم از اصول فقهی اسلامی گرفته شده اند. اما در عرصه عمل چگونه باید در مورد جمهوری اسلامی حکم داد؟ چگونه می توان دانست که این حکومت بر اساس قوانین و اصول اسلامی رفتار کرده است یا نه؟ برخی از قوانین و اصول اسلامی به دلیل اینکه بعضا بسیار مضحک و نابخردانه هستند اساسا قابل پیاده شدن نیستند، به عنوان مثال مسئله حرمت ربا را در نظر بگیرید. اگر قرار باشد ربا حذف شود اصولا اقتصاد یک کشور ویران می شود و نظام بانکی آن کشور مختل می شود، از همین رو است که پیاده کردن چنین قانون بی خردانه ای اساسا میسر نیست و همواره باید برای آن بهانه تراشید و به روش هایی نشان داد که بهره بانکی و سود سپرده و غیره مغایرتی با اسلام ندارند، درحالی که می دانیم اینگونه نیست. لذا از هیچ حکومتی نمی توان انتظار داشت اسلام را به طور دقیق پیاده کند. از این گذشته اساسا اسلام چیست که کسی بخواهد آنرا پیاده کند یا نکند؟ همانگونه که گفته شد دیدگاه عوام نسبت به اسلام بسیار آرمانگرایانه است، این افراد هرآنچه خود نیک می دانند به اسلام می چسبانند و هرآنچه نیک نمی پندارند آنرا بی ارتباط با اسلام می دانند. به همین دلیل ده ها و هزاران و میلیون ها تفسیر مختلف از اسلام وجود دارد. اسلام در حقیقت خود نمی تواند بیش از یک معنی و اسلوب و روش باشد اما به دلیل بی در و پیکر بودن و مبهم بودن و مبین نبودن اسلام، هزاران و ده ها فرقه و روش و قرائت مختلف از اسلام وجود دارد. حال هرکدام از این قرائت های مختلف قرار باشد پیاده شود، از آنجا که همه این قرائت ها به دلیل وجود مشترکات بسیار بسیار مضر و ناکار آمد، همیشه در عرصه عمل با شکستی مفتضحانه روبرو می شوند، باقی مسلمانان که برداشت و قرائتی متفاوت با این برداشت پیاده شده داشته اند، خواهند گفت که آن اسلام، اسلام واقعی نبوده است. جدا از اینکه آنچه مسلمان می کند و آنچه اسلام است می تواند متفاوت باشد، اما تاریخ اسلام مسلما آن چیزیست که مسلمین انجام داده اند! بنابر این تاریخ، اعمال زشت و پلید اسلامگرایان را ثبت کرده است و در جلوی ما گذاشته است و ما خود در عصری زندگی می کنیم که پلیدی و زشتی آنچه دانشمندان اسلامی انجام داده اند را شاهد بوده ایم! حال مسلمانان بسیار تلاش دارند تاریخ اسلام را از ماهیت اسلام جدا کنند و به شدت معتقدند تاریخ اسلام ربطی به اسلام ندارد، و حتی جنایات امام علی و محمد و عمر و بعدها بنی امیه و بنی عباس و…. تا سر انجام دستگاه خلافت اسلامی خمینی ربطی به اسلام نداشته و ندارند. چرا ندارند؟ آیا آنچه امروز وضعیت مسلمانان است نتیجه تربیت و محیطی نیست که اسلام برایشان پدید آورده؟ فصل مشترک تمامی کشورهای اسلامی که در فقر و فلاکت و بدبختی یکی بدتر از دیگری هستند چه چیزی به غیر از اسلام می تواند باشد؟ آیا غیر از این است که درهر کشوری که اسلام وجود دارد از دموکراسی و حقوق بشر خبری نیست؟ حال برداشت واقعی اسلامگرایانی که از تاریخ اسلام فرار می کنند از اسلام چیست که اسلام خود را اسلامی و بقیه اسلام ها را غیر اسلامی می دانند؟ خود تفسیری دیگر و قرائتی دیگر با اندکی تفاوت با اسلامی که پیاده شده است. از همین رو است که تمام مسلمانان تنها خود را مسلمان واقعی می دانند و باقی مسلمانان را به شرک، کفر و نفاق و داخل کردن امیال شخصی در قرائت آنها از اسلام متهم می کنند. همه گمان می کنند که تنها خود آنان به اسلام راستین دست یافته اند و باقی از این گنجینه به دور هستند. جالب است بی پایه و اساس بودن اسلام تا حدی است که اختلافات بسیار فاحش در برخی موارد دیده می شود. مثلا عده ای معتقد به ازدواج موقتی هستند اما عده ای آنرا زنا می دانند. عده ای معتقدند تئوری تکامل(فرگشت) با قرآن سازگار است، عده ای این عقیده را باطل می دانند و حتی در هر مذهب و فرقه ای نیز اختلافات شدید وجود دارد. این است که در کل هیچ چیز مشخصی بعنوان اسلام وجود ندارد. اسلام یک دین بدون چهارچوب های مشخص و با ستون های تق و لق است. مسلمانان هر روز نماز می خوانند، اما در مورد روش خواندن این نماز با یکدیگر اختلاف نظر دارند. پیامبر اسلام 23 سال پیامبری کرده است یعنی تقریبا 8000 هزار روز زندگی کرده است، و در اگر روزی 5 بار نماز خوانده باشد در کل 40 هزار بار نماز خوانده است، و هر نماز نیز چند رکعت بوده است، اما مسلمانان هنوز سر این مسئله با یکدیگر اختلاف نظر دارند که آیا دستهای محمد هنگام نماز خواندن جمع بوده است یا آویخته بوده است، آیا بر روی مهر نماز می خوانده است یا نه. و حال آنکه نماز ستون دین است، وقتی اساسی ترین مسئله و ستون یک دین اینقدر تق و لق باشد، چه انتظاری می توان از سایر مسائل داشت؟ شاید یکی از راهکارهایی که بتوان برای حل این مشکل از دیدگاه سکولار یافت این باشد که اسلامی را ملاک اسلام بدانیم که قرائت اکثریت اسلامگرایان کشورمان است. و آن اسلام بدون شک اسلام سنتی، یعنی همان اسلامی است که در حوزه ها و توسط آیت الله ها و حجت الاسلام ها و در یک کلام آخوندها، تئوریزه، تبلیغ و پیاده می شود. اکثریت مردم همان برداشتی از اسلام را دارند که آخوندها دارند، یعنی برداشت سنتی شیعه دوازده امامی. باید توجه کرد که این انتخاب به معنی اسلام اصیل خواندن این قرائت و برداشت از اسلام نیست، بلکه به این معنی است که اگر قرار باشد اسلامی در این مملکت پیاده شود، قطعا نظر اکثریت اسلامگرایان ملاک تعریف این اسلام خواهد بود، و آشکار است که تعداد اینگونه اسلامگرایان بسیار بسیار بیشتر از تعداد اسلامگرایانی است که اسلام سنتی را قبول ندارند و مدعی برداشتی جدید و صحیح تر از دین هستند. اگر قرار باشد اسلامی در ایران پیاده شود مطمئنا از آخوندها و آیت الله ها کسی تخصص و علم بیشتری در این زمینه نخواهد داشت و حرف آنها نهایتا بر کرسی خواهد نشست و همین افراد خبیث و ضد بشر هستند که باید حکومت شیعه را بگردانند، و البته این جدا از این مسئله است که برداشت اسلامگرایان سنتی (آخوندها) از دین در واقع علی رغم بسیار ضد بشر بودن و غیر انسانی بودن آن، برداشت و قرائتی کاملا خالصانه و علمی و بدون دخالت امیال از منابع اسلام (قرآن و حدیث) است که توسط هزاران دانشمند و محدث و فیلسوف و فقیه و مفسر تا به امروز در کلاسهای درس و مباحث و مناظرات مختلف توسعه یافته شده است و به شکل امروزی خود رسیده است، و این قرائت از اسلام واقعا از اصالت و قدرت بسیار بسیار بیشتری نسبت به سایر قرائتهای اشخاصی که خود را «روشنفکر» دینی می دانند برخوردار است، و اسلامی است. از کسانی که مدعی پیاده نشدن دین اسلام در طول تاریخ هستند و برداشت سنتی را قبول ندارند باید پرسید که، اگر اسلام اندیشه ایست که 1400 سال است وجود دارد، و در این همه کشور مسلمان دنیا در طول این مدت وجود داشته و همانطور که خود مسلمانان معترف هستند نتیجه خوبی نداده و هیچ کدام از چنین جوامع اسلامی را به سعادت نرسانده است، و کشورهای اسلامی همه فقیر و جهان سومی و استبدادی و یکی بدبخت تر از دیگری هستند، آیا این بدان معنی نیست که این اندیشه غیر قابل اجرا و بدرد نخور است؟! آیا نباید اندیشه ای که چنین نتایج وحشتناکی را بوجود آورده است و هرجا به قدرت رسیده است اختناق و فقر و پلیدی به بار آورده است را مضر خواند و آنرا دور انداخت؟ آیا بهتر نیست دنبال مفاهیمی باشیم که قابل اجرا باشند؟ و حداقل به کرات نتایج بد به بار نیاورده باشند؟ اگر این همه آدم در این همه کشور دنیا نتوانسته اند اسلام را پیاده کنند، مسلما این دسته از اسلامگرایان نیز بر اساس قوانین احتمال ریاضی نخواهند توانست! یا احتمال پیاده شدن اسلامی باب میل این افراد آنقدر کم است که در عرصه عمل این ایدئولوژی آنها کاملا مخرب و غیر مفید است. آن اسلام خیالی که مسلمانان از آن حرف می زنند و مدعی آن هستند در واقع پیاده شدنش تلخ ترین نتایج را بوجود خواهد آورد. خودشان نیز این را می دانند، می گویند امام زمان با ظهور خود آنقدر آدم خواهد کشت که تا زیر لگام اسبش یا در برخی از روایات تا زیر گردن اسبش خون جمع خواهد شد! اسلامی تر شدن یک جامعه و یک حکومت یعنی چی؟ اسلامی تر شدن یعنی دست دزد را بیشتر قطع کردن، بیشتر سنگسار کردن، بیشتر حکم ارتداد را پیاده کردن، آیا مسلمانان واقعا اینقدر کودن هستند که فکر می کنند با پیاده شدن بیشتر مفاهیم دینیشان، کشور ما پیشرفت خواهد کرد؟ نتیجه آنکه اگر قرار باشد پیاده شدن اسلام در جامعه را بسنجیم باید اصل را برداشتی از اسلام قرار دهیم که برداشت اکثریت و معروف به برداشت سنتی از دین است، یعنی همان نظرات آیت الله های انسان ستیز و دایناسور حوزه علمیه قم. با قبول این اصل حال باید دید آیا رفتارهای جمهوری اسلامی کاملا مبتنی بر این برداشت از دین بوده است یا نه؟ پاسخ به این سوال نه است، از نظر فقه سنتی ربا حرام است، موسیقی حرام است، زناکار را باید سنگسار کرد، دست و پای دزد را باید برید، مرتد را باید کشت، همجنسگرا را باید کشت، اما این قوانین به قدری نابخردانه و غیر انسانی هستند که به دلیل مبارزات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی آیت الله ها هرگز نتوانسته اند آنها را به جامعه تحمیل کنند، از طرفی این قوانین بعضا بسیار مضر هستند، اما به مرور زمان منسوخ شده و از بین خواهند رفت، لذا پیاده کردن این نوع اسلام پرداخت هزینه های زیادی را می طلبد که جامعه ایرانی حاضر به پرداخت آن نشده است، و ما باید بسیار خوشحال و مغرور باشیم که اجازه نداده ایم اسلامگرایان این قوانین وحشیانه را در کشور ما پیاده کنند. اما در برخی از موارد، قوانین و اصول اسلامی نه به طور کامل بلکه به طور ضمنی پیاده شده اند، از آن جمله کشتن و ترور مخالفان اسلام است. از نظر اسلامی کسی که عمل آن غیر اسلامی باشد اما ظاهر وی اسلامی باشد و ادعای اسلامی بودن بکند اما در واقع به کفر نزدیکی بیشتری داشته باشد منافق حساب می شود، یعنی همان گونه که آخوندها سازمان مجاهدین را سازمان منافقین می نامند، سازمان مجاهدین نیز آخوند ها را منافق می داند. و این در تاریخ اسلام بسیار رایج بوده است که گروهی از مسلمانان گروه دیگر را به دلیل اختلافات ایدئولوژیک منافقین و خوارج بنامد و آنها را تار و مار کند. به عبارت دیگر دگر اندیش مسلمان در اسلام سیاسی منافق خوانده می شود. در یک مصاحبه که با آیت الله خلخالی قبل از مرگش انجام شده است وی گفته بود، » تازه بود که حاکم شرع شده بودم و بنا داشتم تا با منافقين قاطعانه برخورد کنم. براي خيلي از همکارانم سوال بود که چگونه مي شود اين ها را سر جايشان نشاند. عصر از پيش امام بازگشته بودم و با همراهان و همکاران و محافظانم قرار بود شام را در منزلم بخوريم. داشتيم مي آمديم داخل کوچه منزل که از شيشه ماشين ديدم دوتا بچه پانزده ، شانزده ساله گويا مخفيانه چيزي با هم رد و بدل کردند . دستور دادم بگيرند و بگردندشان ببينم ماجرا چيه. خودم از کيف پسره اين روزنامه مجاهدين را در آوردم. يادم هست فاميلش شريعتي بود از خانواده هاي اسمي قم. همانجا پسره را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اينجوري بايد با اين جانوران برخورد کرد! » خلخالي درست مي گفت . امين شريعتي پانزده ساله به دست او اعدام انقلابي شد و در حالي که به خانواده اش گفته بودند فلان روز از زندان آزاد مي شود ، جنازه نوجوان تحويل خانواده اش شد. به سالي نرسيد که مادرش دق کرد و مرد و پدرش راهي دارالمجانين شد. آيت الله گويي با لحظاتي چنين زندگي مي کرد» منبع حال این عمل آیت الله خلخالی که مشابه آن، در این حکومت بسیار اتفاق افتاده است را با آیات زیر مقایسه کنید. سوره احزاب آیات 60 و 61 لا قَلِيلاً. مَلْعُونيِنَ أيَنْمََا م لاَ يجَُاوِرُونكََ فِيهَا إِ كَ بهِِمْ ثُ مرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينةَِ لَنغُْرِينَ ذِينَ فِي قُلُوبهِِم مْ ينَتهَِ الْمُناَفِقُونَ وَال لَئنِ ل لُوا تقَْتيِلاً. ثقُِفُوا أخُِذُوا وَقُت اگر منافقان و کسانی که در دلهايشان مرضی است و آنها که در مدينه شايعه می پراکنند از کار خود باز نايستند ، تو را بر آنها مسلط می گردانيم تااز آن پس جز اندکی با تو در شهر همسايه نباشند. اينان لعنت شدگانند هر جا يافته شوند بايد دستگير گردند و به سختی کشته شوند.
در قرآن تاکید شده است که منافق را باید به سختی کشت، یعنی کشتن معمولی برای این افراد کافی نیست، بلکه باید آنها را به گونه ای سخت و درد آور کشت، آیا این کار آیت الله کاملا بر اساس تعالیم الهی اسلام نبوده است؟ آیا اگر چنین آیاتی که آنها را آیات جنایی قرآن می نامیم، در این کتاب وجود نداشتند چنین اتفاقاتی در کشور ما می افتاد و چنین عباراتی استفاده می شد؟ این جاست که باید دانست آخوندها از اسلام سوء استفاده نمی کنند بلکه از آن استفاده می کنند، و به نام اسلام جنایت نمی کنند بلکه جنایاتشان مبتنی بر بینش و منش اسلامی است. مسئله این جاست که اگر جنایتی رخ دهد باید دید که آیا این جنایت از روی انتخاب شخصی یک فرد بوده است یا جنایتی است که از یک مکتب فکری و یا روش برخورد و ایدئولوژی و دین و سازمان برخاسته است، اگر پشت جنایتی ایدئولوژی وجود داشته باشد آن جنایت یک جنایت سازمان یافته به شمار خواهد آمد، و در چنین شرایطی علاوه بر مجرم، پرواضح است که باید آن سازمان را نیز محکوم و مجازات کرد. این است که بیهوده نیست اگر بگوییم آخوندها اساسا بی گناه هستند، زیرا تمام جرائم آنها از روی اسلام، این راهنمای آدمکشی و خباثت بوده است، و لذا اگر قرار است این جنایت را محکوم کرد قبل از عاملین به این دسئور العمل ها باید خود دستور العمل یعنی اسلام را محکوم کرد، اگر خوب به تاریخ اسلام دقت کنیم و آثار و کلمات باقیمانده از پیامبر را بررسی کنیم خواهیم دید که انسان هایی همچون بن لادن، خمینی، خلخالی و باقی اسلامگرایان سنتی ،رفتاری کاملا مطابق با تاریخ اسلام و رفتار پیامبر اسلام انجام داده اند، و حتی می توان گفت رفتار آنها بسیار انسانی تر از رفتار پیامبر اسلام بوده است. به نمونه ای دیگر در این زمینه توجه کنید. اعدامهای سال 1367 و قتل عام زندانیان سیاسی بدون شک از سیاه ترین برگ های تاریخ سیاسی کشور ما هستند و بدون شک این لکه ننگ بر روی چهره کثیف اسلام سیاسی برای نسلهای آینده باقی خواهد ماند. حال باید دید که آیا این اعدام ها و رفتاری که با این افراد شد از روی اصول و روش اسلامی بوده است یا خیر. روش کار این بوده است که از زندانیان پرسش می شده است که آیا اسلام را قبول دارند؟ آیا نماز می خوانند، و آیا گروهک خود را محکوم می کنند یا نه؟ و بعد درصورتی که تشخیص داده می شد شخص اسلامگرا نیست یا باور به این مسائل ندارد وی را اعدام می کردند. البته این اتفاق زمانی افتاد که سازمان مجاهدین عملیات مرصاد و یا فروغ جاویدان را آغاز کرده بود، لذا اگر این افراد علاوه بر مرتد و منافق بودن محارب نیز به شمار می رفتند و حکم محارب و مرتد و منافق در اسلام کاملا مشخص است، تمام آنها را باید بی درنگ کشت، مرتد حتی نباید آفتاب روز بعد را ببیند. منافق را باید با درد کشت، به همین دلیل بوده است که تیر را به گلوی این افراد می زدند تا با زجر و شکنجه بمیرند. محارب را نیز باید کشت. این افراد همچنین اسیر به شمار می رفتند، حال این عمل جمهوری اسلامی را با ماجرای بنی قریظه و جنایتی که پیامبر اسلام در مورد این قبیله یهودی انجام داد مقایسه کنید. (برای بحث مفصل و شرح کافی از ماجرای بنی قریظه به نوشتاری با فرنام در ماجرای بنی قریظه واقعا چه اتفاقی افتاد؟ مراجعه کنید). بعد از خواندن این نوشتار خواهید دید که رفتار جمهوری اسلامی با این افراد بسیار انسانی تر از رفتار پیامبر با بنی قریظه بوده است، در هر دو مورد اسرای جنگی به دست اسلامگرایان افتاده بودند. رسم اسلامگرایان این است که وقتی کسی را معدوم می کنند زن و بچه او را باید بین خود به عنوان برده و کنیز تسخیر کنند و اموال وی را نیز برای خود مصادره کنند. اما می بینیم که در جمهوری اسلامی چنین اتفاقی نمی افتد، یعنی محارب را بعد از اینکه معدوم می کنند به زن و بچه اش کاری ندارند، اگر قرار بود، اسلام را واقعا پیاده کنند باید زن و بچه اش را هم میان برادران حزب اللهی تقسیم می کردند، لذا بازهم می بینیم که رفتار جمهوری اسلامی با مخالفانش بسیار انسانی تر از رفتار محمد با مخالفانش بوده است. حال آیا این قتل عام از روی اصول اسلامی و مطابق با رفتار پیامبر اسلام بوده است یا خیر؟ همچنین اگر باور ندارید این رفتارها با یکدیگر همگونی دارند و جنایات جمهوری اسلامی الگو برداری شده از جنایات پیامبر اسلام هستند، این اعتراف را از زبان خود آیت الله خمینی در برگی با فرنام «سخنان آیت الله خمینی در مورد یهود بنی قریظه» بشنوید که ایشان نیز کشتارهای آیت الله خلخالی را مشابه آنچه پیامبر اسلام بر سر یهود بنی قریظه آمده است می داند. تروریسم از مسائل دیگر اسلامگرایان است، تروریسم در میان تمام طیف ها و تفکرهای اسلامی وجود دارد، اساسا نمی توان گروهی اسلامگرا را یافت که کنار یکدیگر نشسته باشند و حزبی تشکیل داده باشند یا سازمانی را تدارک دیده باشند که تروریست از آب در نیاید. در کشور ما گروه فدائیان اسلام به سرکردگی نواب صفوی یک گروه اسلامگرا و تروریست بود. حسنعلی منصور توسط یک جوان عضو این گروه که کتاب قرآن (راهنمای تروریسم) و عکس خمینی را در جیب داشت ترور شد. گروه دیگر گروه فرقان طرفدار اندیشه های شریعتی بود که گروهی تروریست از آب در آمد، و آیت الله مطهری را ترور کرد. گروه دیگر حزب الله است که ترورهای بی شماری را انجام داد و گروهی تروریست است. گروه اسلامگرای دیگر سازمان مجاهدین است که آن هم یک سازمان تروریستی است و قبل و بعد از انقلاب به ترورهای متعددی دست زد. در عرصه جهانی نیز سازمان القاعده، حزب الله لبنان، الفتح، حماس، جنبش ابوسیاف، مجاهدین چچن، همه و همه گروه های تروریستی هستند، اساسا محال است عده ای اسلامگرا دور یکدیگر جمع شوند و تروریست نباشند. حال باید دید که این گروه ها با یکدیگر در چه چیز اشتراک دارند که همگی تروریست بشمار می روند؟ آیا چیزی غیر از اسلام در میان آنها مشترک است؟ لذا باید دید که آیا پیامبر اسلام یک تروریست بوده است و این تروریسم اسلامی از روی رفتار او با دشمنانش برخاسته است یا اینکه ابداع و اختراع خود اسلامگرایان بوده است؟ برای یافتن پاسخ به این قضیه به نوشتارهای زیر مراجعه کنید. ترور کعب بن اشرف توسط پیامبر اسلام. ترور ابوعفاک توسط پیامبر اسلام. ترور عصماء بنت مروان توسط پیامبر اسلام. سایر ترور ها و رفتار وحشیانه محمد رسول الله با دشمنان عقیدتی اش را در بخش محمد و ترور دشمنان شخصی اش بیابید. حتی دجال صفتی آیت الله خمینی و تغییر منش و رفتار وی از پاریس به تهران همان تغییر رفتار و خدعه محمد، که در مکه چیزی و در مدینه چیز دیگر می گفت. هردو وقتی در قدرت نبودند حرفهای انسان دوستانه می زدند اما وقتی به قدرت رسیدند دشمنان خود را از دم تیغ گذراندند. برای اطلاعات بیشتر به نوشتاری با فرنام قتل عام یهودیان.- بخش چهارم مناظره آیت الله منتظری با دکتر علی سینا مراجعه کنید. دزدی هایی که در جمهوری اسلامی انجام می شود مشابه همان انفال و غارتگری هایی است که محمد از غارت و کاروان زنی بدست می آورد؟ برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به نوشتاری با فرنام جنگ های پیغمر- بخش دوم مناظره آیت الله منتظری با دکتر علی سینا مراجعه کنید. البته نباید منکر این قضیه شد که در این راه افراط هایی انجام گرفته است، اما بازهم باید تقصیر را گردن اسلام انداخت زیرا این اسلام است که باعث بوجود آمدن شرایطی شده است که در آن دزدها و غارتگران بر اجتماع حکومت کنند، بنابر این اسلام نه تنها بطور مستقیم بلکه بطور غیر مستقیم نیز ضربه های زیادی را بر پیکر جامعه پدید آورده و می آورد. اختناق موجود در این حکومت همان اختناقی است که در زمان حکومت علی وجود داشت و سرکوب های این حکومت همان سرکوب هایی است که در زمان حکومت علی انجام می گرفت. برای اطلاعات بیشتر در این مورد به نوشتاری با فرنام کارنامه درخشان حضرت علی امام اول شیعیان مراجعه کنید. آیا با این همه متشابهات می توان بدون استدلال و دلیل گفت که آخوند ها به اسلام ربطی ندارند یا این تنها یک سفسطه بی پایه و برگرفته از احساسات و عدم واقع بینی است؟ از کسانی که می گویند اسلام در ایران پیاده نشده است و این حکومت ربطی به اسلام ندارد باید پرسید که چه چیزی از اسلام است که اجرا نشده است؟! آیا شما ندیده اید در این مملکت سنگسار و قصاص و جهاد و … شده است؟! چه چیزی از اسلام مانده است که دانشمندان و علمای دین اسلام آن را روی ما موشهای آزمایشگاهی، آزمایشگاه الهیشان پیاده و آزمایش نکرده باشند؟ آیا هیچ به این فکر کرده اید که با پیاده شدن اسلام در سراسر جهان چندین میلیون نفر باید سنگسار شوند؟ آیا به این فکر کرده اید که در % 90 دانشگاه های جهان را باید بست چون علومشان یکسره غیر الهی است؟! آیا شما می توانید تصور کنید روزی قاضی های دیوان بین المللی لاهه را عمامه به سر ها و اسلامگرایان قضاوت کنند تا بر جهان عدل اسلامی عدالت کند؟ آیا این افراد نمی دانند که خفقان جوامع اسلامی ریشه در خفقان جامعه ای دارد که محمد تشکیل داده بود؟ کشتن مخالفان و تروریسم جمهوری اسلامی آیا همان خشونت و تروریسم محمد رسول الله نیست؟ باید بارها تکرار کرد که مشکل مسلمانان این است که اسلام را نمی شناسند! و الا اگر اسلام را و به ویژه قرآن را به زبان خود بخوانند و مطالعه کنند و از فیلتر عقل و خرد خود عبور دهند هرگز ننگ مسلمان نام نهادن خویش را بر خود ارزانی نخواهند داشت! نتیجه آن که آخوندها از اسلام سوء استفاده نمی کنند، بلکه از آن استفاده می کنند. آخوند خراب است چون اسلام خراب است، آخوند جنایتکار است زیرا اسلام آیین جنایت است، آخوند معلول است و اسلام علت و به جای مبارزه با معلول و رد و پای اژدها شایسته است که با علت و خود اژدها مبارزه کرد، و آن اژدهای پلید خود اسلام است، اسلام ناب محمد

آخرین محصول ساندیس خور جمهوری اسلامی :

آخوندو که نامش ترکیب آخوند و کماندو میباشد و حاصل همکاری سپاه و حوزه علمیه است!!!

در مغز یک مرجع تقلید چه میگذرد؟

۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

یه زمانی این ازدواجها مد بود!

حضرت علی 40, فاطمه 9 سال,حضرت محمد 54 ,عایشه 8 سال

ملت عجیبی هستیم.

نسرین ستوده ۵۰ روز است دست به اعتصاب غذا زده، مردم ورزقان در سرمای شدید در چادر زندگی‌ میکنند، روشنفکران و وبلاگ نویسان یکی‌ پس از دیگری دستگیر و سر به نیست میشوند، دانش آموزان را به اردوهای اجباری برای بازدیدی از منطقه جنگی برده، جنازهٔ آنها را باز میگردانند، …
گرانی کمر تعدادی زیادی از هموطنان را شکسته، نمایندهٔ مردم مظلوم ورزقان و خانواده‌اش در تصادف ساختگی در دم جان میدهند، موشک فجر ۵ ساخت ایران در خاک اسرائیل فرود می آید و موجب آغاز در گیری بین غزه و اسرائیل میشود، ……… و ما سکوت کرده و به مراسم عزاداری یک اسطوره‌ی عربی‌ که در جنگ بین اعراب چند صد سال پیش کشته شده( اینطور می‌گویند و ما از صحت آن بی‌ خبریم) میرویم و با اشک و آه و زاری عزا داری می‌کنیم. ما را چه میشود!

آخوند میخواهد ملت فقیرتر و بدبخت تر باشند تا بتواند راحتتر از آنها سواری بگیرد

با طویل شدن صف غذاهای نذری امسال نسبت به سال گذشته، میتوان به فرمول رابطه مستقیم گسترش فقر با گسترش خرافات دینی پی برد!!!
یعنی آخوند میخواهد ملت فقیرتر و بدبخت تر باشند تا بتواند راحتتر از آنها سواری بگیرد

حتما تا به حال شنیده اید که کارخانه معجزه سازی آخوندها ادعا میکند که قرآن از منحصر بودن اثر انگشت حرف زده است !!!

آیا این گفته صحت دارد ؟ اما آیه ای که ادعا میکنند چنین اعجازی در آن است : سوره قیامت آیات 3 تا 5 أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ (3)بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ (4)بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ (5) …
آیا انسان مى پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد؟! آرى قادریم که انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم! بلکه او مى خواهد در تمام عمر گناه کند! ——————————————————————– همانطور که مشاهده میکنید بحث اصلی این آیات مربوط به ادعای توانایی الله در زنده کردن مردگان در روز قیامت است. که وقتی صحبت از مرتب کردن انگشتان می کند منظور این است که الله قادر است پس از مرگ حتی کوچکترین عضو بدن شما را هم دوباره مرتب و به روز اولش دربیاورد. و اصولا آیه هیچ ربطی به اثر انگشت ندارد ! ——————————————————————- بر فرض هم که بگوییم قرآن به طور صریح از اثر انگشت حرف زده باشد : باید بدانید سابقه ی استفاده از اثر انگشت به قرن ها قبل از پیدایش اسلام بر می گردد که در تمدن های چین و ژاپن و هند در دربار و امور رسمی به عنوان امضا از اثر انگشت استفاده می کرده اند. که باید گفت در صورت قبول ادعای آخوندها این حرف قرآن اصلا نو آوری و تازگی نداشته. اما جالب است بدانید این فرضیه که اثر انگشت منحصر به فرد است کاملا غلط است. در سال 1995 دانشگاه جرم شناسی میشیگان آمریکا با تحقیق روی چندین هزار نفر داوطلب متوجه شدند که اثر انگشت اصلا برای هر شخص منحصر به فرد نیست. امروزه تقریبا استفاده از اثر انگشت در تحقیقات جنایی در غرب منسوخ شده و با پیشرفته علم از مواردی نظیر بزاق دهان ، دی ان ای ، قرنیه چشم و غیره برای شناسایی افراد استفاده میکنند.

بازی گرگم به هوای حضرت محمدوعایشه

آیا حسین بن علی همان سرداریست که مردم گرگان را قتل عام کرد؟

در تاریخ طبری آمده است که : …
” سعید ابن عاص” لشگری را راهی گرگان نمود . مردم آنجا از راه صلح آمدند . سپس 100 هزار درهم خراج و گاه 200 هزار درهم خراج به اعراب میدادند . لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گريزان شدند . یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی …با سپاه اسلام نبرد کرد . “سعید عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند . به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد . لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند. در این کشتار خونین مردم ایران: عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند . تاریخ طبری * آیا ایشان همان امامی هستند که ایرانیان در عاشورا و تاسوعا و اربعین برایشان سینه چاک میکنند و خودشان را آنجوری میزنند و بدن خود را با قمه پاره پاره میکنند !

سخت ترین بی داد، دروغ‌هایی هستند که پیوسته از دهان اسلام فروشان بر مردم اسلامزده فرود می‌ آیند.

حکومت اسلامی، در ایران، بر پایه-های فقه و احکام شریعت اسلام استوار است. شریعت اسلام هم با سخنان دروغ و فریب…
نده-ی اسلامفروشان به مردم بدبخت و از خودبیگانه فرو می‌ رود. این است که اکنون اسلامفروشان، از سوی کشورهای فرمانروا، پشتیبانی و به جلو رانده می‌ شوند. پُر زور ترین نیرویی، که می‌ تواند از بروز هر آذرخشی در اندیشه-ی مردم پیشگیری کند، اسلامفروشان هستند. (این شیوه، 1400سال، آزمون شده است). مردمی که بیش از هزار سال در تاریکخانه-ی اسلام به نادانی پرورده شده-اند، آنها به آسانی دروغ‌های اسلامفروشان را باور می‌ کنند و در بندهای ایمان گرفتار می‌ مانند. اسلامفروشان از ستمی که بر مردم ایران وارد می‌ آیند هیچ آزرده نمی شوند، افزون براین می‌ خواهند تیغ این ستمکاری، با پشتیبانی-ی نادان پرورانی دیگر، در دست خود آنها باشد. هیچ یک از این اسلامفروشان راستین تا کنون، حتا به سخن، از زشت بودن یکی از احکام اسلامی یاد نکرده است. آنها زشتی-ی کردار اسلامی را نکوهش نمی‌ کنند بلکه زشت کاری‌های، 1400 ساله-ی، اسلام را برآیند کژ فهمی-های، محمد از اوامر الله، وانمود می‌ کنند. نمونه: با این همه سنگسار، که به حکم شریعت انجام شده است، آنها به دروغ می‌ گویند سنگسار در اسلام نیست. هیچگاه نگفته-اند سنگسار کردن کرداری زشت و انسان ستیز است. آنها نمی‌ گویند جهاد حکمی است برای کشتار و غارت دیگران بلکه می‌ گویند: اکنون، در این زمان، جهاد جایز نیست. یعنی این کسان ماهیت زشتی را، که در این احکام است، نکوهش نمی کنند بلکه آنها می‌ خواهند سوی بیزاری-ی مردم را از اسلام برگردانند. مردمان ایران در آزادی می‌ توانند، بر پایه-ی خرد همگان، کشور خود را سامان دهند. گوسپندان و گوسپند پروران به ولایت از سوی گرگی خونخوار نیاز دارند نه ایرانیان. نمایندگان ایران کسانی نیستند که آنها گوسپندوار برخاک پای امامان آدم کش بوسه می‌ زنند. نشان فرهنگ ایران حافظ است که می‌ گوید: بده ساقی آن آب اندیشه سوز که گر شیر نوشد شود بیشه سوز بده تا روم بر فلک شیر گیر به هم بر زنم دام این گرگ پیـر

۱۳۹۱ آذر ۱, چهارشنبه

برای بالا نیامدن گند بیشتر جمهوری ادمکشان اسلامی , سید علی گدا دستور توقف سئوال جواب از احمدی تروریست را داد و اراذل و اوباش حکومت ننگینش بلافاصله خفه خون گرفتند

طرح سوال از رئیس جمهوری تا اینجا مثبت بود، اما دیگر ادامه نیابد/ مجلس: از امر رهبری اطاعت میکنیم
لاری جانی: از امر شما اطاعت می کنیم/ احمدی نژاد 3روز قبل در دیدار نمایندگان وعده داده بود در جلسه...
سوال چیزی که به مصلحت نظام و مردم نباشد و دشمن را شاد کند، نگوید. در عین حال ارگان دولت در سرمقاله روز بعد خود تاکید کرد که این طرح به افشاگری زودهنگام احمدی نژاد می انجامد

در حالی که بعد از اعلام وصول و طی مراحل قانونی سوال از رئیس جمهور، قرار بود احمدی نژاد با حضور در مجلس به سوال نمایندگان پاسخ دهد، رهبر انقلاب در سخنان امروز خود، از نمایندگان مجلس خواستند طرح سوال از رییس جمهور متوقف شود

۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

امام حسین قبل ازاستفاده ازواجبی در صحرای کربلا

در کربلا بدینجهت آب نبود که این حسین نادان و متحجر و یاران عقب مانده تر از خودش آبها را برای واجبی کشیدن پشمهای زائد خود به هدر داده بودند! بیچاره ابیلفضل که برای پشم های حسین هر دو دست خود را از دست داد!! این هم منبعی که ثابت میکنه آب وجود داشت: تاریخ کامل، نوشته عزالدین ابن اثیر، برگردان دکتر سید حسین روحانی، انتشارات اساطیر، تهران 1382، پوشینه پنجم برگ 2235

محرم الحرام ورمضان

ماه محرم الحرام برای شیعه ها نماد حسین تازی است و ماه رمضان نماد علی سگ کش است. شیعیان ایران در این ماه ها بدجوری یه یاد آئین اسلام و شیوه و سنت رهبران تازی شان می افتند و از همین روی تب اسلامی شان بالا گرفته و ما را مورد عنایت اسلامی شان…

قرار داده و بدجوری فرهنگ اسلامی شان را در مواجهه با کافران به نمایش میگذارند. _که خب طبیعی است و ذات اسلام همین است.هرچه گفتید و نوشتید 10 برابرش مال خودتان و خانواده تان.100 برابرش مال امامان و پیغمبرتان.و اگر از سگهای هار ولایت هستید 1000 برابرش مال علی شیره ای سردسته دزدان اسلامی ______ برای اسلامیون که نمیدانند؛ تصویر سمت راست چهره واقعی علی سگ کش و سمت چپ چهره واقعی حسین تازی بعد از بریده شدن سرش

۱۳۹۱ آبان ۲۸, یکشنبه

اراجیفی ازامام صادق(ع)مسلمانان در موردشیطان سکسی!

فروع کافی : امام صادق (ع) فرمود : « مردی که وقت نزدیکی با همسرش می ترسد که شیطان در این کار با او شرکت کند ، باید بگوید : « بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ » .
امام صادق (ع)در روایت دیگری فرمود : « اگر هنگام جماع نام خدا را ببرد ، شیطان دور می شود و اگر خدا را یاد نکنید شیطان الت خود را با آلت مرد داخل می کند و در جماع و نطفه او شریک می شود . »
از امام (ع)سئوال شد : از چه طریق می توان پی برد که شیطان در نطفه کسی شریک شده است ؟ حضرت در پاسخ فرمود : « کسی که ما را دوست دارد ، شیطان از او دور می شود و آن کسی که دشمن ماست ، شیطان با او شریک شده است . »

یکی از ریشه های بدبختی کنونی ما، اندیشه های علی شریعتی است. به راستی میتوان وی را یکی از بنیانگذاران فکری جمهوری اسلامی دانست

نمونه‌ای از نظرات علی شریعتی درباره ولایت، رهبری، دموکراسی و آزادی را میتوانید در زیر ملاحظه کنید.

- مردم باید ز...

مام خود را به دست ولی بدهند وگرنه به گمراهی افتاده اند… امامت، منصبی است الهی و نه شورایی و انتخابی… امامت یک حق ذاتی است ناشی از ماهیت خود امام نه ناشی از عامل خارجی انتخاب. (۱)

- قبول و ارزش همه عقاید و اعمال دینی، منوط به اصل ولایت است. (۲)

- آزادی و دموکراسی و لیبرالیسم غربی چونان حجاب عصمت به چهره فاحشه است. (۳)

- باید اطاعتی کورکورانه و تشکیلاتی داشت… این معنای تقلیدی است که در تشیع وجود داشت و همین تقلید نیز برای غیر امام که نایب اوست در شیعه شناخته می شود. تقلید نه تنها با تعقل ناسازگار نیست، بلکه اساسا اقتضای عقل، تعبد و تقلید است. (۴)

- اصل حکومت دموکراسی برخلاف تقدس شورانگیزی که این کلمه دارد، با اصل تغییر و پیشرفت انقلابی و رهبری فکری مغایر است، بنابراین رهبر انقلاب و بنیانگذار مکتب حق ندارد دچار وسوسه لیبرالیسم غربی شود و انقلاب را به دموکراسی راس ها بسپارد… (۵)

- جهل توده‌های عوام مقلد منحط و بنده واری که رای شان را به یک سواری خوردن یا یک شکم آبگوشت به هر که بانی شود اهداء می کنند و تازه اینها، غیر از آراء اسیر گوسفندی است… آراء راس ها… رهبری نمی تواند خود زاده آراء عوام و تعیین شده پسند عموم و برآمده از متن توده منحط باشد… (۶)

- امام، انسان مافوق و پیشوا است. ابرمردی است که جامعه را سرپرستی، زعامت و رهبری می کند. دوام و قوام جامعه بوجود امام بستگی دارد. امام عامل حیات و حرکت امت است. وجود و بقای امام است که وجود و بقای امت را ممکن می سازد. امام، پیشوا است تا نگذارد امت به بودن و خوش بودن و لذت پرستی تسلیم شود و بالاخره پیشوا است تا در پرتو هدایت او، امت حرکت و جهت خویش را گم نکند. (۷)

- رسالت سنگین رهبری در راندن جامعه و فرد از آنچه هست بسوی آنچه باید باشد به هر قیمت ممکن، بر اساس یک ایدئولوژی ثابت… اگر اصل را در سیاست و حکومت به دو شعار رهبری و پیشرفت- یعنی تغییر انقلابی مردم- قرار دهیم آنوقت انتخاب این رهبری بوسیله افراد همین جامعه، امکان ندارد زیرا افراد جامعه هرگز به کسی رای نمی دهند که با سنت ها و عادات و عقاید و شیوه زندگی رایج همه افراد آن جامعه مخالف است… کسی که با کودکان به سختی رفتار می کند و آنها را در یک نظم دقیق متعهد می کند و به آنها درس جدید تحمیل می کند، مسلما رای نخواهد آورد… امام مسوول است که مردم را بر اساس مکتب تغییر و پرورش دهد حتی علیرغم شماره آراء… رهبری باید بطور مستمر، به شیوه انقلابی- نه دموکراتیک- ادامه یابد… او هرگز سرنوشت انقلاب را بدست لرزان دموکراسی نمی سپارد… (۸)

- امام در کنار قدرت اجرایی نیست. هم پیمان و هم پیوند با دولت نیست، نوعی همسازی با سیاست حاکم ندارد. او خود مسوولیت مستقیم سیاست جامعه را داراست و رهبری مستقیم اقتصاد، ارتش، فرهنگ، سیاست خارجی و اداره امور داخلی جامعه با اوست. یعنی امام، هم رئیس دولت است و هم رئیس حکومت و … شیعه پیروی از امام را بر اساس آیه اطیعوالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم توصیه می کند و امام را ولی امر می داند که خدا اطاعتش را در ردیف اطاعت از خود و اطاعت از رسول شمرده است و این تقلید نیز برای رهبری غیر امام که نایب اوست در شیعه شناخته می شود…. (۹)

منابع:

۱) شیعه یک حزب تمام

۲) اسلامشناسی، ج اول

۳) حسین وارث آدم

۴) یاد و یادآوران، حسین وارث آدم

۵) امت و امامت، شیعه یک حزب تمام

۶) امت و امامت

۷) شیعه یک حزب تمام، امت و امامت

۸) امت و امامت، مسوولیت شیعه بودن، انتظار مذهب اعتراض

عکسی تا حالا ندیده بودید.یادآورنده کشتار خرداد 88 که اروپا و آمریکا در برابر آن جنایت سکوت کردند.

اوباما صدای مردم ایران را نشنید که می گفتند اوباما یا با اونا یا با ما
اوباما تنها گفت امیدوارم روحانیون سر عقل بیایند
اروپا نیز مدرنترین نرم افزار و سخت افزار سرکوب را در اختیار آخوندها قرار دادند

۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه

رازماندگاری وجنایات اسلام کشف شد

محمود علمدار !

اگر در کربـــلا محمــــود بودی .... حسیـــن بی یاور و تنها نبودی!
محمود بن حسین

من مهدی میراخورلوچرا مسلمان نیستم؟اغلب ازمن پرسیده می شود چرا اسلام را ترك كرد م ؟

این كه اغلب مسلمانان به خود اجازه نمی دهند كه درباره امكان ترك اسلام فكر كنند ، خیلی نامعقول بنظر میرسد.انها ترجیع می دهند این گونه فكر كنند كه كسانی كه از اسلام بریده اند بوسیله اژانس های یهود به انها پول داده شده است.تا این حقیقت را بپذیرند كه انسان ها ازادی اندیشه دارند وبعضی ممكن است فكر كنند كه اسلام دین مورد نظر انها نیست.
اینها دلایل من برای ترك اسلام هستند:
تا چند سال پیش من فكر می كردم كه ایمان من به اسلام كوركورانه نیست بلكه نتیجه سالها بررسی وتحقیق است.درحقیقت من كتاب های زیادی كه بوسیله كسانی نوشته شده بودند كه من افكارشان را قبول داشتم، درباره اسلام خوانده بودم واعتقاد راسخ داشتم كه حقیقت را یافته ام.تمام تحقیقات پیش انتخاب شده ام ایمانم را تایید می كرد.مانند بقیه مسلمانان معتقد بودم برای دانستن هرچیز باید به منابع اولیه مراجعه كنم .والبته منابع اسلام قران وكتبی است كه بوسیله محققین مسلمان نوشته شده است.بنابراین احساس می كردم نیازی به اینكه حقیقت را در جای دیگر بجویم نیست چراكه مطمین بودم حقیقت را یافته ام. مسلمانان می گویند:طلب العلم بعد الوصول المعلوم مذموم.یعنی بررسی علم بعد از رسیدن به یقین نكوهیده است.
البته این عقیده ای احمقانه است.ایا اگر ما بخواهیم درباره یكی ازاین ایین های دینی خطرناك تحقیق كنیم فقط كافی است ببینیم رهبر این ایین وپیروانش چه می گویند؟ایا عاقلانه تر نیست دامنه تحقیقاتمان را گسترش بدهیم وببینم دیگران درباره انها چه میگویند؟به سراغ منابعی برویم كه موضوعات را علمی بررسی می كنند چرا كه دانشمندان مومنان نیستند انها چیزهای را كه به ان ایمان كوركورانه دارند، نمی گویند.دانشمندان مدارك را نقادانه بررسی می كنند.این با مشی مذهبی كه برپایه ایمان وباوراست خیلی تفاوت دارد.
فكر می كنم اشناییم با ارزش های انسانی غرب مرا حساس تر كردواشتیاقم رابرای آزادی ا ندیشه، دمكراسیبرابری و حقوق انسان برا نگیخت. بعد ازاین وقتی كه قران را می خواندم آن را با ارزش های انسانی نو یافته ام مغایر می دیدم .من وقتی اموزه هایی مثل انچه درپی می آید می خواندم غمگین می شدم.
سورة انعام /90
توبه آنان كه پس از ایمان آوردن كافرشدند وبر كفرشان افزودند پذیرفته نخواهد شد واینان گمراهانند.
نحل/106-108
كسی كه پس ازایمان به خدا كافر میشود( نه اینكه اورا به زور واداشته اندوحال انكه دلش به ایمان باقی است)بلكه انانكه دردلشان را بركفر گشوده اند مورد خشم خدایند وعذابی بزرگ برایشان مهیاست.
این برای این است كه انها دنیا را بیش از آخرت دوست دارند و خدا مردم كافر را هدایت نمی كند.
خدا بردل وگوشها وچشمهایشان مهر نهاده وخود نمی دانند.
ممكن است فكر كنید این مجازات های دردناك مربوط به آخرت است.اما محمد فرمان داده این انسان ها مجازاتشان را در همین دنیاباید بینند:
صحیح بخاری جلد6 كتاب 61 حدیث 577:
من از پیامبر شنیدم كه فرمود: در آخرزمان جوانانی با افكار وعقیده های احمقانه پیدا می شوند،انها خوب حرف می زنند اما انها همانند تیر كه ازكمان می رود از اسلام خارج می شوند،ایمانشان از گلویشان رد نمی شود.پس هر جا آنها را یافتید بكشیدشان ،درروز رستاخیز برای كشنده آنها پاداش خواهد بود.
صحیح بخاری جلد4 كتاب 63 حدیث 260:
علی چند نفر را سوزاند وقتی خبر به ابن عباس رسید گفت:اگر من جای او بودم انها را نمی سوزاندم زیرا پیامبر فرموده هیچ كس را مانند خداوند مجازات نكنید.اما بدون شك انها را می كشتم چون پیامبر فرموده:هرمسلمانی كه از دین بر گردد باید كشته شود.
برگزیده سنن ابوداوود كتاب 38 حدیث4349:
عبدالله ابن عباس روایت می كند: مرد كوری همسر كنیزی داشت كه به پیامبر ناسزا می گفت او را نهی می كرد اما او دست بر نمی داشت .یك شب كنیز شروع به ناسزا گفتن به پیامبر كرد مرد اورا برحذر داشت او دست بر نداشت.مرد خنجری بر داشت و درشكم زن فرو برد وشكم اورا پاره كرد وبچه ای كه در شكم داشت بین پاهایش افتاد وغرق خون شد.فردای انروز وقتی به پیامبر خبر دادند.او مردم راجمع كردو فرمود : شما را بخدا سوگند می دهم وبحق خودم سوگند می دهم كسی كه این كار را كرده جلو بیاید .مرد درحالی كه می لرزید برخاست وجلوی پیامبر ایستادوگفت: یا رسول الله من ارباب او هستم او بشما ناسزا می گفت وشما را انكار میكرد من اورا نهی كردم اما فایده ای نداشت .او همسر من است ومن ازاو دو پسر همچون مروارید دارم.دیشب كه دوباره شروع كرد خنجری درشكمش فرو كردم واوراكشتم .پیامبر فرمود من شهادت می دهم كه نباید هیچ خون بهایی برای او پرداخت .
من احساس میكردم كه داستان بالا یك مانیفیست غیر عادلانه است.محمد ازمجازات قاتل یك زن حامله وطفل بدنیا نیامده چشم پوشی می كند ،زیرا قاتل گفته كه مقتول به پیامبر دشنام داده است .
(اعراب با كنیزان بدون ازدواج هم خوابه می شدند. قران این سنت را تاییدكرد .احزاب/52: بعد از این هیچ زنی برتوحلال نیست ونیز زنی به جایشان اختیاركردن،هرچندتواز زیبایی او خوشت آید،مگر زنانی كه به غنیمت بدست تو افتد.
نسا/24:نیز زنان شوهر دار برشما حرام شده اند مگر انانكه به تصرف شما در امده اند.
محمد خود نیز باماریه كنیز حفصه بدون ازدواج هم خوابه شد)
بخشیدن قاتل بخاطر این كه قاتل گفته، مقتول به پیامبر دشنام داده غیر قابل قبول است.اگر قاتل برای نجات خود از مجازات دروغ گفته باشد چه؟ این داستان درباره عدالت محمد چه می گوید؟درطول 1400 سال چند مرد با استناد به این حدیث از مجازات كشتن زنان بی گناهشان فرار كرده اند؟
یكی دیگر. سنن ابوداوود/كتاب 38 حدیث4349:
علی بن ابوطالب روایت می كند: یهودیی به پیامبر دشنام داد. مردی بااوگلاویز شد تا اورا كشت .محمد اعلام كرد كه او خون بها ندارد.
این اسان نیست كه این داستان ها راكسی بخواند وتكان نخورد. این غیرقابل قبول است كه این داستانها ساختگی باشند .چرا مؤمنین،كه می كوشند پیامبر را مهربان و با ترحم نشان دهند، برای پیامبرشان این داستانها را ساخته اند كه اورا حاكمی بی رحم نشان می دهد؟
من دیگر نمی تواستم این رفتار ظالمانه را باكسانی كه اسلام را نیاورده اند، بپذیرم. ایمان یك امر شخصی است. من دیگر نمی توانستم بپذیرم كه مجازات كسانی كه به اسلام انتقاد دارند مرگ است.ببینید محمد باكسانی كه ایمان نمی آوردند چگونه رفتار می كرد.
سنن ابوداوود/كتاب 38 حدیث 4359:
عبدالله ابن عباس روایت می كند: مجازات، كسانی كه با خدا وپیامبرش می جنگند وبا نیرو وقدرتشان درزمین شرارت می كنند، اعدام،مصلوب كردن،یا بریدن دست وپا از جهت مخالف(مثلا دست راست وپای چپ)،ویا تبعید (بیشترین بخشش در مورد مشركین ) است.حتی اگر قبل از دستگیری توبه كنند این مانع اجرا مجازاتی كه شایسته آنندنمیشود.
چگونه پیامبر خدا انسان هایی كه درمقابل پذیرش او مقاومت می كنند مصلوب یا ناقص العضو می كند؟ آبا این چنین شخصی می تواند پیامبر خدا باشد؟ چه بهتر بود كه او مردی اخلاقی تر ودارای شهامت اخلاق و تحمل مسؤلیت بود.
من این حقیقت را نمی توانم بپذیرم كه محمد در یك روز 900 یهودی را كه در حمله ای كه خود شروع كرده بود اسیر وسپس قتل عام كرد.
سنن ابوداوود كتاب38 حدیث4390
عطیه القریضی روایت میكند: من درمیان اسیرانی بودم كه از بنی قریضه دستگیر شده بودند.انها مارا آزمایش می كردند هركس موی زهارش در آمده بود میكشتند و هركس در نیامده بود نمی كشتند . من موی زهارم در نیامده بود مرا نكشتند.
هم چنین من این روایت را تكان دهنده یافتم
سنن ابوداوود كتاب38 حدیث4396:
جابر بن عبدالله روایت می كند: دزدی را نزد پیامبر آوردند فرمود اورا بكشید. گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده . پس فرمود: دست اورا ببرید. پس دست راستش را قطع كردند. بار دیگر همان دزد را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود پای اورا قطع كنید.پای چپش را قطع كردند. بار سوم اورا نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود دست اورا قطع كنید. دست چپش را قطع كردند. بار چهارم او را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید گفتند یا رسول الله او مرتكب دزدی شده پس فرمود پای اورا قطع كنید.پس پای راستش را قطع كردندبار پنجم او را نزد پیامبر آوردند فرمود او را بكشید. بنابراین ما اورا بردیم وكشتیم واوراكشیده ودر چاهی انداختیم وروی او سنگ ریختیم.
بنظر می رسد محمد قبل از شنیدن قضیه حكم می كرده است. وهم چنین با قطع دست یك دزد هیچ راهی غیر از گدایی برای او نمی ماند . همچنین با بدنام شدن بعنوان یك دزد مردم از او متنفر می شوند.وتنها راه امرار معاش برای او دزدی می ماند.
بعد از سالها زندگی درغرب و دیدن انسانیت ومهربانی از پیروان دیگرادیان یا بی دینان كه مرا دوست می داشتند ومرا بعنوان دوست می پذیرفتند و مرا در قلب و زندگیشان جای می دادند دیگر نمی توانستم بپذیریم كه این احكام كه در قران آمده سخنان خدا هستند.
مجادله/22:
نمی یابی مردمی را كه به خدا وروز قیامت ایمان آورده اند ولی با كسانی كه با خدا وپیامبرش مخالفت می ورزند دوستی كنند هرچند آن مخالفان پدران یا برادران یا فرزندانشان یا قبیله انها باشند.
ال عمران/118-120:
ای كسانی كه ایمان اورده اید، دوست وهمرازی جزهم كیشان مگیرید، كه دیگران از هیچ فسادی در حق شما كوتاهی نمی كنند و خواستار رنج شمایند و كینه توزی از گفتارشان اشكار است و ان كینه كه در دل دارند بیشتر از ان ست كه بر زبان می اورند. آیات را برایتان اشكار كردیم اگر عاقل باشید.
اگاه باشید شما انانرا دوست دارید وانان شمارا دوست ندارند. شما به همه این كتاب ایمان اورده اید . چون شما را ببینند گویند : ایمان اورده ایم چون به خلوت روند از كینه انگشت بدهن می گزند . بگو بمیرید هر اینه خدا انچه در دل دارید اشكار می كند .
اگر خیری بشما رسد اندوهگین شوند واگر مصیبتی رسد شاد شوند اگر برد بار باشید از مكرشان در امانید كه خدا برهمه چیز احاطه دارد.
مائدة/51:
ای كسانی كه ایمان آورده اید یهود ونصارا را به دوستی نگیرید .انان دوستان همدیگرند. هركس از شما انها را به دوستی گیرد در زمره انهاست وخدا ستمگران را راهنمایی نمی كند.
من گفته های بالا را بی پایه یافتم. شاهد من بحران بوسنی و كوسوو است؛ زمانی كه كشورهای مسیحی برای آزادی مسلمانان با یك كشور مسیحی جنگیدند. تعداد زیادی دكتر یهودی داوطلبانه به پناهندگان كوسوو كمك می كردند. علیرغم این حقیقت كه در جنگ دوم جهانی مسلمانان البانیایی طرف هیتلر را گرفتند واورا در كشتار همگانی یهود كمك كردند. برمن معلوم شده است كه مسلمانان بوسیله انسان هایی كه پیامبر ما از ما خواسته كه از انها نفرت داشته باشیم ، خود را از ازانها جدا كنیم، انها را بزور براه خود بیاوریم ویا انها را بكشیم یا مطیع خود كنیم واز انها جزیه بگیریم، پذیرفته شده اند. چه احمقانه است! چه رقت انگیز است! چقدر غیر انسانی است! تعجب نیست كه این همه نفرت غیر قابل باور از غرب و یهود در میان مسلمانان وجود دارد. این محمد بود كه تخم كینه ونفرت وبی اعتمادی از غیر مسلمین را دردل پیروانش كاشت. مسلمانان با این همه پیام نفرت كه از زبان خدا در قران است چگونه می توانند با دیگر ملیت ها معاشرت كنند؟
بسیاری از مسلمانان به كشورهای غیر مسلمان مهاجرت كردند و با آغوش باز پذیرفته شدند. بسیاری وارد سیاست شده وجزء نخبگان حاكمیت شدند. ما از تبعیض در كشورهای غیر مسلمان رنج نمی بریم. اما ببینید پیامبر خدا در مورد رفتار با غیر مسمانان وقتی ما در اكثریت هستیم چه می گوید:
توبه/29:
با كسانی از اهل كتاب كه به خدا و روز قیامت ایمان نمی اورند و چیزهایی كه خدا وپیامبرش حرام كرده اند برخود حرام نمی كنند و دین حق را نمی پذیرند جنگ كنید تا انگاه كه به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.
همچنین این ایات را مغایر با وجدان یافتم .من همه انساتها را دوست دارم و ارزو دارم دراین دنیا همه خوشحال باشند و در دنیای دیگر بخشیده شوند. اما پیامبر بمن امر می كند كه برای غیر مسلمین حتی اگر پدر و مادر من باشند و مرا دوست داشته باشند ، طلب بخشش نكنم.
توبه/119
این برای پیامبر ومومنین شایسته نیست كه برای مشركین طلب بخشش كنند حتی اگر خویشاوندشانباشند…..
قران و احادیث پر از این گونه آیات ظالمانه است كه برای من دلیل روشنی براین است كه محمد پیامبر نیست بلكه رهبر یك آیین افراطیاست. فشار آوردن به مردم كه خویشاوندانشان راتقبیح كنند كار ایین های افراطی است. اویك شارلاتان بود كه اشكارا و با قدرت دروغ می گفت ومردمان ساده ان عصر او را باور می كردند. بعد نسلهای بعد این دروغ ها را منتقل كردند. فیلسوفان ونویسندگان پرورش یافته دراین جو دروغ و خوش ظاهر، انها را زینت داده وبه انها اعتبار دادند. اما وقتی به اصل این مذهب رجوع می كنی و قران و احادیث را می خوانی ، متوجه می شوی انها غیر ازمقداری یاوه گویی چیزیی نیستند. مولوی رومی یك عارف وشاعر بزرگ بود. او سعی كرد كه به اسلام معنی عارفانه ،كه فاقد آن بود، بدهد اما آنچه مولوی می گوید افكار مولوی است. قران فاقد معانی عرفانی است. ایین و عقیده محمد كاملا بنیادگرایانه است. چرا مولوی،عطار سهروردی و دیگر عارفان سعی می كردند به آیات بی معنی قران معنای عارفانه دهند چون بعنوان فرزندان اسلام تربیت شده بودند. از طرف دیگر ، برخلاف اغلب متفكرین مكتب عقلانی (راسیونالیست ها)مانند رازی ، نمی توانستند علیه اسلام اظهار نظر كنند ، چون اسلام در ضمیر ناخود آگاهشان بود. هیچ چیز از بریدن از اسلام برایشان سخت تر نبود. این در حقیقت قوی ترین مخدر است اگر از ایام طفولیت در یك شخص نهادینه شود. برای مغز های بزرگ این مردم باهوش غیر ممكن بود كه وجه خاكی قران را بپذیرند. بنابراین می كوشیدند برای ایه های بی معنی قران معانی دیگری پیدا كنند. اینگونه انها مذهبی جدید بوجود آوردند كه با انچه محمد فكر می كرد متفاوت بود.این مذهب برای عقل های انها دلپذیرتر بود.
بنابرین ما دو نوع اسلام داریم.یكی اسلامی كه سعی شده به ان معانی عارفانه داده شود واسلام دیگری كه هر نوع تفسیر برآیات رارد می كند. اغلب مسلمانان از این نوع اسلام كه بوسیله وهابیون سعودی تبلیغمی شود، پیروی میكنند. البته تعداد بی شماری فرق گوناگون اسلامی وجود دارند كه هركدام ایات قران را طبق تمایل و هوس خود تفسیر می كنند و دیگران را مرتد و رافضی می خوانند وبرای قبولاندن عقاید حقه خود در باره اسلام ناب بدیگران، مبارزه وجنگ راه می اندازند.
بهر حال اسلام حقیقی اسلامی نیست كه فلاسفه وعرفاء استنتاج كرده اند، بلكه اسلام حقیقی ان چیزی است كه در قران است و بنیاد گرایان وتروریست های اسلامی می گویند. اسلام واقعی حقوق زنان را نادیده می گیرد، به مرد این اجازه را می دهد كه زنانش را كتك بزند، برای اقلیت های غیر مسلمانان جزیه مقرر میكند ،می خواهدبا مطیع كردن غیر مسلمانان بر دنیا مسلط شود وفرمان جهاد وكشتار غیر مسلمانان را تا پیروزی كامل اسلام در جهان می دهد.
جدایی من از دین اسلام بخاطر رفتار بد مسلمانان نیست بلكه بخاطر آموزش های بد كتاب مقدس و بنیانگزار ان است. بسیاری از جنایات وظلم هایی كه با خشونت توسط مسلمین طی قرن های متمادی انجام شده بسسب آموزش های قران و سنت بوده است. بدین علت من اسلام را بخاطر اعمالی كه مسلمین انجام می دهند محكوم می كنم. هر نوع تلاش برای انسانی كردن اسلام وقت هدر كردن است . و قران مانعی هرراه هر نوع رفرم است .دشمن اسلام است وان هدف حمله من است. با اینكه من می دانم مورد كینه بنیاد گرایان قرار دارم و زندگیم در خطر است ، به مبارزه خود ادامه می دهم. زیرا می دانم با ریشه كردن اسلام ما می توانیم دنیا را از خطر فاجعه ای كه دور سر ما است و ممكن است از جنگ اول و دوم جهانی فاجعه بارتر باشد جلو گیری كنیم. نابودی اسلام آوردن صلح، انسانیت ، دمكراسی ، مدنیت وكامیابی ده دنیای مسلمانان است

کربلا صحرا نبود ، جلگه بودهوا اونقدر هم گرم نبوده ، حسین هم تشنه لب نبوده !

دهم عاشورای سال 61 هجری قمری برابر با 21 مهرماه سال 59 هجری شمسی است /بله عاشورا در فصل پاییز بوده !
پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده / به نرم افزار های آنلاین تبدیل تاریخ مراجعه کنید
...
حتی اگر گرما هم بوده باشد برای هر دو سپاه این مسئله بوده!
-------------------------------------------------------------------------
کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگه ی حاصلخیز در کنار رود پر آب فرات است. در این جلگه ی حاصلخیز بیش از شصت درصد مایحتاج کشاورزی مردم عراق تولید می شود. حالا صادرات عظیم خرمای عراق هم که مربوط به این منطقه است بماند.
-----------------------------------------------------------------------
امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبوده اند.
اولا در صورت نبود آب هم می توانسته اند ازشیر شترهایشان استفاده کنند. که خوردن این شیر در میان مردم عرب بسیارپر طرفدار است.
دراحادیث و روایات و کتب تاریخی اسلامی متفقا همگی به نوره کشیدن امام حسین پیش از آغاز جنگ می پردازند. نوره همان واجبی است و برای استفاده از این ماده نیاز به آب برای دوش گرفتن است !
پس چطور آب در دسترس نبوده ؟
--------------------------------------------------------------------------
می گویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است !
چگونه ممکن است کسی بتواند روزدخانه ی پر آب فراط را ببندد؟
رودخانه ای که عرض آن در بعضی مناطق به چند صد متر می رسد !
-------------------------------------------------------------------------
اشکالی که وارد است اینست که اگر امام حسین برای جنگ میرفته چرا خانواده و بچه های کوچکش را همراه آورده بوده ؟
اگر امامان شیعه ادعا داشتند که از غیب مطلع اند و می دانسته اند که قرار است کشته شوند آیا قدرت تصمیم گیری باری مقابله با بحران را نداشته اند ؟ آیا کشته شدن حسین بهتر از پیروزی او و برقراری یک حکومت اسلامی مورد میلش بوده ؟
در کتاب تاریخ طبری یکی از دلایل جنگ ، دعوای عشقی میان حسین و یزید بر سر دختری زیبارو به نام ارینب دختر اسحاق آورده شده است که اگر دوست داشتید در این زمینه تحقیق کنید.
------------------------------------------------------------------------
نظرتان درباره ی این سخن حسین چیست ؟
ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را به فروش رساند و مردانشان را به بردگی
و غلامی اعراب گماشت.
امام سوم شیعیان / کتاب «سفینه البحار و مدینه الحکام و الآثار» صفحه 164 نوشته شیخ عباس قمی
شیخ عباس قمی از برجسته ترین روحانیون شیعه و نویسنده کتاب مفاتیح الجنان است.

از عایشه مادر مومنین نقل شده است که:

هرگاه عادت ماهیانه من فرا میرسید پیامبر (که آرامش الله بر او باد) خودش برای تمیزی من دست بکار میشد!!
الحاید مسلم کتاب شماره 3 حدیث

چه کسی میگوید حضرت محمد تازی(ص) به خاطر شهوت با عایشه ازدواج کرده است؟!

حضرت محمد تازی(ص) به مانند بقیه زن ها و مردها از بچه ها خوشش می آمد! منتها سبک خوش آمدن حضرت محمد تازی(ص) با دیگر مردها فقط یک کوچولو متفاوت بود. یک کوچولو که ایرادی ندارد! آنهم به این خاطر بود که آن حضرت تازی(ص) خیلی خیلی بچه ها را دوست داشت و به این وسیله شرعی میخواست هیچ پرده ای بین آن ذات همام و جنس شیرین بچه وجود نداشته باشد.Photo: ‎چه کسی میگوید حضرت محمد تازی(ص) به خاطر شهوت با عایشه ازدواج کرده است؟! </p><br /><br /><br />
<p>حضرت محمد تازی(ص) به مانند بقیه زن ها و مردها از بچه ها خوشش می آمد! منتها سبک خوش آمدن حضرت محمد تازی(ص) با دیگر مردها فقط یک کوچولو متفاوت بود. یک کوچولو که ایرادی ندارد! آنهم به این خاطر بود که آن حضرت تازی(ص) خیلی خیلی بچه ها را دوست داشت و به این وسیله شرعی میخواست هیچ پرده ای بین آن ذات همام و جنس شیرین بچه وجود نداشته باشد.‎

تفریحات محمدوعایشه در خواب

جنت یا همان بهشت اسلامی که اقای الله وعده اش را داده


سوره مائده آیات 33 و 34:

همانا مجازات کسانی که با خدا و رسولش کارزار میکنند آن است که کشته شوند و یا پاهای ایشان به صورت مخالف بریده شود!!
سوره محمد آیه 4:پس چون ملاقات کنید آنان را که کافر شدند گردن آنها را بزنید و از آنجا بسیار بکشید…در این آیات نفرت اسلام از غیر مسلمان به اوج خودش می رسد در این ایات فقط صحبت از کشتار است آنهم کشتاری بیرحمانه و حیوان صفت گونه.

۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه

آخوند شیاد و ترسو و دستمال ابریشمی بدست و جنایتکار بنام محمد خاتمی را بهتر بشناسیم.

این بچه هائی که دور و بر خاتمی ایستاده اند و اکنون در دل خاک خفته اند ، راهیان جبهه اند و او در مقام ریاست سازمان تبلیغات جنگ افتخارش این است که توانسته این تعداد بچه را که بر آنها خود عوامل رژیم "نیروی یک بار مصرف" نام نهاده بودند برای مین روبی به جبهه های جنگ بفرستد. همان جنگی که امروز هم بقایای آن از نوجوانان ما در قالب "راهیان نور" قربانی می گیرد. نفرین بر جنگ و تمامی آنهائی که در تنور آن دمیدند و می دمند

قتل و تجاوز در این حکومت یک قانون شرعی است

قتل و تجاوز در این حکومت یک قانون شرعی و اسلامی است / اشتباه یک بار ,اشتباه دو بار شد یعنی حکومت جنایت کار است.اشتباه یک بار رخ میدهد.زهرا کاظمی اشتباهی کشته شد؟ در کشته شدن امیدرضا میرصیافی اشتباهی رخ داد ؟جان ستار بهشتی به دلیل سهل انگاری گرفته شد؟ نه خیر این ها همه بهانه ایست برای پوشاندن حکومتی فاسد و جنایت کار. جنایت قتل و تجاوز قانون این حکومت است. قانون شرعی و اسلامیPhoto: ‎قتل و تجاوز در این حکومت یک قانون شرعی است
========================================
قتل و تجاوز در این حکومت یک قانون شرعی و اسلامی است / اشتباه یک بار ,اشتباه دو بار شد یعنی حکومت جنایت کار است.اشتباه یک بار رخ میدهد.زهرا کاظمی اشتباهی کشته شد؟ در کشته شدن امیدرضا میرصیافی اشتباهی رخ داد ؟جان ستار بهشتی به دلیل سهل انگاری گرفته شد؟ نه خیر این ها همه بهانه ایست برای پوشاندن حکومتی فاسد و جنایت کار. جنایت قتل و تجاوز قانون این حکومت است. قانون شرعی و اسلامی‎

روزی مریدان شیخ را گفتند:

دختران ما در امارات خريد و فروش می‌شوند!
شیخ فرمود: ملالی نیست... شيوخ آنجا برادران مايند و تجارت با آنان حلال!!!
مریدان گفتند: سن فحشا به دوازده سال رسيد!!
شیخ فرمود: خیالی نیست... سن تكليف نه سال است!!!
مریدان گفتند: فقرا كليه هاشان تمام شد، قلب‌ها را می فروشند!!
...
شیخ فرمود: اشکالی نیست... فقط ايمانشان را نفروشند!!!
مریدان گفتند: جوانان غرق اعتیاد و افیون و اکس شده اند!!
شیخ فرمود: مادام که در مجالس مختلط لهو و لعب نکنند ملالی نیست!!!
مریدان گفتند: مردان سه جا کار می کنند و از مردی رفته اند اما همچنان مقروض و بدهکارند!!
شیخ فرمود: هنوز از دوازده شب که به خانه میایند تا اذان صبح زمان کافی
برای نماز شب دارند پس اشکال وارد نیست!!!
مریدان گفتند: از سوخت خراب وآلودگی هوا جوانان چپ و راست
سکته می کنند و کودکان سرطان خون گرفته اند!!
شیخ فرمود:دنیا را اعتبار نباشد . پشت سر وزارت نفت غیبت نکنید !!!
مریدان گفتند: مردم از فقر و بدبختی و بی عدالتی افسرده و گریان و نالانند !!
شیخ فرمود: مرحبا ! بسیار گریه کنید تا گناهانتان آمرزیده شود!!!
ناگاه مریدی سبک عقل از آن پشت عربده زد: وا مصیبتا... وا اسلاما!!
در میدان ولیعصر چند تار مو بیرون همی زدندی...!!!!
شیخ خشمگين شد و کف بر دهان آورد و ناسزا گفت و فریاد کنان براه
افتاد و مریدان خشتکها از پا بکندندی و بر سر نیزه ها کردندی و زنجیرها و
قمه ها و پنجه بوکسها برداشتندی و عربده کشان برای ارشاد به موقعیت اعزام شدندی!
مطلب از آیت الله بوق الدین کشکولی

مقام معظم رهبری طبق گفته شاهدین از ماتحت مادر عروج کردن...

جدال لولوها با ممه در اولین روز نمایشگاه قرآن

۱۳۹۱ آبان ۲۱, یکشنبه

حضرت آیت الله العظمی امام جنتی (روحی و ارواح العالمین فداه) وقتی مربی دلقک های زمان قاجار بود

در طرفین آنحضرت دو تن از شاگردان ممتاز ایشان قابل مشاهده هستند!Photo: ‎حضرت آیت الله العظمی امام جنتی (روحی و ارواح العالمین فداه) وقتی مربی دلقک های زمان قاجار بود. در طرفین آنحضرت دو تن از شاگردان ممتاز ایشان قابل مشاهده هستند!‎

حکایت مارها قورباغه هاولک لک ها

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند

لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
...
... ...
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند

عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها
شدند

مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند

تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است

اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان

حسین هدایتی دولابی

دوستان از اونجايي كه اكثر شما اين شخص را نمشناسيد يا نشناختيد قصد دارم الان معرفيش كنم.

حسین هدایتی دولابی (زاده ۱۳۴۲ در دولاب، تهران) سرمایه‌دار و مدیر ورزشی ایرانی است. شهرت وی بیشتر به جهت کمک‌های مالی کلان در اواخر دههٔ ۱۳۸۰ به تیم فوتبال پرسپولیس تهران و تأسیس باشگاه فوتبال استیل‌آذین تهران است که با هزینهٔ بسیار در لیگ برتر فوتبال ایران حضور یافته‌است.
از دارایی‌های که به وی نسبت داده شده‌ا...
ست می‌توان به مالکیت صنایع استیل آذین، شرکت خاورآذین، شرکت فجر گالوانیزه سپاهان کاشان، چندین کارخانهٔ فولادسازی و ورق، شرکت نایبند بزرگترین شرکت پرورش میگوی ایران، و نیز برج‌سازی در دبی، سهام‌داری در بازار مبل ایران و بانک خصوصی تات، ریاست چندین شرکت تجاری در ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه، سرمایه‌گذاری در هتل سیروس و هتل کیش و داشتن املاک کشاورزی و مسکونی متعدد در ایران و کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس اشاره کرد

حکایتی در وصف عاشورا

یك مرد باهوش برای حضار جوک تعریف کرد ، حضار دیوانه وار خندیدند . بعد از چند لحظه دوباره همون جوک رو تعریف کرد . عده کمی از حضار دوباره خندیدند . دوباره و دوباره همون جوک رو تعریف کرد . زمانی که دیگه هیچیک از حضار نخندید او لبخند زد و گفت : وقتی که نمی تونید به یک جوک بارها بخندید ؛ چطور برای یه مسئله بارها و بارها گریه می کنید .... !!!!!

سرود جشن فارغ التحصیلی در حوزه علمیه!

آخوندهای خندانیم
ما دزدان ایرانیم
ما کشور ایران را
...

ارث پدر می دانیم

ما باید دانا باشیم
هوشیار و بینا باشیم
در دزدی از بیت المال
باید توانا باشیم

آباد باشی لبنان
آزاد باشی غزه
ازبهر حفظ ملا
ویران بمانی ایران

۱۳۹۱ آبان ۱۹, جمعه

اینا کلااااااااااااا تعطیلنــــــــــــــــــــــــــــــــا!!!!

مانکنم ارشاد می کنن این خــــــــــــــــــواهران بسیجی!!!!

فاجعه ای دیگر: یک شهروند اهوازی تحت شکنجه کشته شد



Jamil Soidei, (45 years old) ,Ahwazi citizen, has been killed by the Iranian regime due to torture in prison,

جمیل سویدی(45 ساله) شهروند عرب اهوازی ساکن در منطقه لشکر آباد این شهر تحت شکن
...
جه نیروهای امنیتی کشته شد.

به گزارش فعالان حقوق بشری از اهواز جمیل سویدی کارگر یک کارگاه جوشکاری است و حدود یک ماه گذشته به دست نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. هنوز از چگونگی و دلایل بازداشت این شهروند عرب گزارشی در دست نیست. بنا به گزارش های رسیده، خانواده جمیل سویدی طی یک ماه گذشته مراجعات مکرر اما بی نتیجه به مراکز امنیتی وانتظامی در اهواز داشته اند.

گزارشگران حقوق بشری می گویند جنازه جمیل سویدی به شکل کاملا اتفاقی توسط یکی از آشنایان او در سردخانه پزشکی قانونی دیده شده و به خانواده او اطلاع داده می شود. جنازه جمیل سویدی هنوز به خانواده او تحویل داده نشده وپیگیری خانواده او برای کشف دلایل بازداشت ، شگنجه وچگونگی مرگ او تا به حال به نتیجه نرسیده است.

پیش از این نیز شش فعال سیاسی عرب اهوازی به نام های غیبان عبیداوی از حمیدیه،محمد چلداوی از اهواز، رضا مغامسی از دزفول، محمد کعبی از شوش و ناصر آلبوشوکه از اهواز و علیرضا غبیشاوی از اهالی خلفیه نیز زیر شکنجه کشته شده بودند.

به گزارش رسانه های فارسی زبان طی روزهای گذشته نیز یک شهروند تهرانی به نام ستار بهشتی تحت شکنجه نیروهای ناجا کشته شده و در رباط کریم تهران دفن شده است.

از مردم شريف ايران قضاوت ميخواهيم. قاضي شما!

حكومت ظالم اسلامي، به نامردي و با قساوت تمام ستار بهشتي را كشت. ستار در صفحه فيس بوك خود گفت:‌ درود بر همه دوستان عزیز شما همگی لطف بسیار دارید چه دوستانی که از طریق مسیج ایمیل و تلفن با من در ا
...

رتباط هستند وچه دوستانی که کامنت می گذارند شما لطف دارید بنده کسی جز یک ایرانی کوچک در خدمت مردمم نیستم و همیشه به یاد عزیزانی که از دست داده ایم ویا در زندانها
و بازداشت هستند باشیم . بدانیم یک بار به دنیا می اییم ویکبار می رویم ولی چه خوب است در ان یک بار با شرف زندگی کنیم و با عزت بمیرم ممنونم. مردم شريف ايران سكوت براي چه؟ تا كي؟ چرا يك مشت اقليت با يك برداشت بربريت از اسلام كه به جز كشتن و غارت زبان ديگري نميفهمند بر ما حكومت كنند؟ جرم جوانان ايراني چيست؟ حكومت اخوندي با بي رحمي تمام يكبار ديگر خنده بر لبانمان خشكاند. قطره اشك بر گونه مان جاري ساخت. اين طبيعت و ذات حكومت اسلامي است. بياييد سكوت را بشكنيم و موجي نو بر افشانيمPhoto: ‎از مردم شريف ايران قضاوت ميخواهيم. قاضي شما!
حكومت ظالم اسلامي، به نامردي و با قساوت تمام ستار بهشتي را كشت. ستار در صفحه فيس بوك خود گفت:‌ درود بر همه دوستان عزیز شما همگی لطف بسیار دارید چه دوستانی که از طریق مسیج ایمیل و تلفن با من در ا
رتباط هستند وچه دوستانی که کامنت می گذارند شما لطف دارید بنده کسی جز یک ایرانی کوچک در خدمت مردمم نیستم و همیشه به یاد عزیزانی که از دست داده ایم ویا در زندانها 
و بازداشت هستند باشیم . بدانیم یک بار به دنیا می اییم ویکبار می رویم ولی چه خوب است در ان یک بار با شرف زندگی کنیم و با عزت بمیرم ممنونم. مردم شريف ايران سكوت براي چه؟ تا كي؟ چرا يك مشت اقليت با يك برداشت بربريت از اسلام كه به جز كشتن و غارت زبان ديگري نميفهمند بر ما حكومت كنند؟ جرم جوانان ايراني چيست؟ حكومت اخوندي با بي رحمي تمام يكبار ديگر خنده بر لبانمان خشكاند. قطره اشك بر گونه مان جاري ساخت. اين طبيعت و ذات حكومت اسلامي است. بياييد سكوت را بشكنيم و موجي نو بر افشانيم. براي اگاهي ديگران لطفا به اشتراك بگذاريم‎

۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

مموتی لخت مادر زادخدمت اغا رفت

حجاب چه از نوع اجباری و چه از نوع اختیاری آن پرچم حکومت اسلام سیاسی است

حجاب سمبل آپارتاید جنسی و بردگی مطلق، سمبل بی حقوقی و تحقیر زن است. حجاب پرچم ارتجاعی ترین و جنایتکارترین جریانات اسلامی است. حجاب٬ اختیاری و اجباری، خوش خیم و بدخیم ندارد، حجاب ننگ بشریت دوران معاصر است. حجاب پرچم جمهوری اسلامی با کارنامه سیاه 30 سال قتل و جنایت، تجاوز و کشتار و شکنجه و اعدام و سنگسار است. باید در همه جا متحد و یکپارچه دست در دست هم به این طوق سیاه تحقیر و بردگی تف انداخت. باید حجابها را دور بریزیم و با مقاومت و مبارزات متحد و پر شور خود بساط ننگ و نفرت را برچینیم .

سؤال از حجت السلام سيدحسن خميني نوۀآيت الله روح الله خميني ر.....

کتاب نکاح مسئله 12 :

" كسيكه زوجه اى كمتر از نه سال دارد وطى او براى وى جايز نيست چه اينكه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما ساير كام گيريها از قبيل لمس بشهوت ...

و آغوش گرفتن و تفخيذ اشكال ندارد هر چند شيرخواره باشد،............
آيا جناب عالي;که این احکام را برای مردم صادر میکنید اجازه ميفرمائيد مرد بالغي با فرزند دلبندتان ازدواج يا صيغه كند ؟؟؟؟

متن نامه زنده یاد ستار بهشتی؛

موضوع درخواست: شکایت علیه بازجوی خود

به: آقای اعلائی مسئول اندرزگاه ۳۵۰

...

اینجانب ستار بهشتی درتاریخ ۹۱/۸/۹ از طرف پلیس فتا در منزل بدون حکم بازداشت شدم و اینجانب در مدت دو روز بازجویی مورد انواع تهدید و ضرب و شتم قرار گرفتم از فحش های ناموسی که به مادر بنده می گفتند و به خودم مانند [...]، مادرت سالم نیست و بسیار توهینهای دیگر و انواع ضرب و شتم با مشت و لگد و بستن به میز و لگد زدن به سر بنده و اکنون در تاریخ ۹۱/۸/۱۱ بنده را پلیس فتا باز احضار کرده و با خود می برد و بنده عواقب هر اتفاقی که برایم پیش آید مقصر پلیس فتا می دانم و همینطور اگر اعترافی از بنده گرفته شود تحت شکنجه بوده در مدت ۱۲ ساعت ماندن در بند ۳۵۰ اتاق دو، اعضاء اتاق شاهد آثار ضرب و شتم روی بدن بنده بوده اند. و ۲ بار به پزشک مراجعه کردم در نهایت گزارش خود را تقدیم به شما می کنم و خواستار پیگیری این امر هستم.

با تشکر

ستار بهشتی

۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه

یک کلمه از مادرعروس مصباح يزدي:

مصباح يزدي: فتنه گران بترسند از روزي كه روحانيون (مفنگی)مجبور شوند از قدرت ماورا الطبيعه خود استفاده كنند.

ببینید آخه ما ملت ایران چقدر بدبخت شدیم که یکسری آخوند فسیل از رده خارجه باید بترسیم .... پس کجا رفته...
غیرت ایران و ایرانی ....

فارس نيوز: آيت الله مصباح يزدي، مدرس حوزه ي علميه قم در گفتگو با خبرگزاري فارس گفت: »گرچه مردم نقش پر رنگي در سرنگوني ر‍ژيم ستمشاهي داشتند اما اين روحانيون بودند كه به مدد قدرت هاي خدادادي خود، شاه را مجبور به فرار از كشور كردند و زمينه را براي برپايي حكومت اسلامي در ايران فراهم نمودند.«

ايشان ضمن هشدار به سران فتنه و فتنه گران افزود:«فتنه گران هنوز ذره اي از قدرت ما را نديده اند و بنده شديداً هشدار ميدهم كه در صورت ادامه ي روند فعلي و دشمني آنان با نظام، ما روحانيون ناچار خواهيم شد همانند اواخر دوران ستمشاهي، از قدرت خدادادي و ماورالطبيعه خود استفاده كنيم و آن روز است كه همه به عينه، عام الفيل را خواهند ديد.»

جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد...

ستار بهشتی:شما اگر از اطلاع رسانی هراس دارید؟ یا ازحکومت کناره گیری کنید! و یا ظلم نکنید. شما بازداشت نکنید، شکنجه ندهید، سلاخی نکنید تا اطلاع رسانی هم نشود. در غیر این صورت نه تنها اطلاع رسانی می شودبلکه
 به زودی بساط ظلم شما برسرتان فرو خواهد ریخت. اطلاع رسانی از وضعیت هر انسان در حال ظلم وستم کشیدن وظیفه تک تک افراد یک جامعه است، وهرکس در این کار کوتاهی کند به خود وبه وجدان خود خیانت کرده است! هرکس در اطلاع رسانی دریغ کند چاهی برای خود کنده است! چون شما نوبت به نوبت هرکسی که صدای مخالفت بلند کند، قصد ساکت کردن آن را دارید، حتی اگر این ابراز مخالفت در گوشه ای خلوت خانواده گی افراد باشد. پس ما را از تهدیدات خود نه ترسانیدچون ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق وشکنجه شدن، ما را از اطلاع رسانی کردن باز نمی دارد. اگر شعار شما این است که
ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید!
شعار ما هم این است. پابه میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما رادرهم می شکنیم.
بدانیم یک بار به دنیا می اییم ویکبار می رویم ولی چه خوب است در ان یک بار با شرف زندگی کنیم وباعزت بمیرم .از قفس تن رهایی یافت...روحش شاد

Photo: ‎جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد...
ستار بهشتی:شما اگر از اطلاع رسانی هراس دارید؟ یا ازحکومت کناره گیری کنید! و یا ظلم نکنید. شما بازداشت نکنید، شکنجه ندهید، سلاخی نکنید تا اطلاع رسانی هم نشود. در غیر این صورت نه تنها اطلاع رسانی می شودب
ل
 که به زودی بساط ظلم شما برسرتان فرو خواهد ریخت. اطلاع رسانی از وضعیت هر انسان در حال ظلم وستم کشیدن وظیفه تک تک افراد یک جامعه است، وهرکس در این کار کوتاهی کند به خود وبه وجدان خود خیانت کرده است! هرکس در اطلاع رسانی دریغ کند چاهی برای خود کنده است! چون شما نوبت به نوبت هرکسی که صدای مخالفت بلند کند، قصد ساکت کردن آن را دارید، حتی اگر این ابراز مخالفت در گوشه ای خلوت خانواده گی افراد باشد. پس ما را از تهدیدات خود نه ترسانیدچون ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق وشکنجه شدن، ما را از اطلاع رسانی کردن باز نمی دارد. اگر شعار شما این است که
 ما بازداشت می کنیم، شکنجه می دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع رسانی نکنید!
شعار ما هم این است. پابه میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می یابیم یا قفس ظلم شما رادرهم می شکنیم.
بدانیم یک بار به دنیا می اییم ویکبار می رویم ولی چه خوب است در ان یک بار با شرف زندگی کنیم وباعزت بمیرم .
 ____________________________________
از قفس تن رهایی یافت...‎

یک خبر جنجالی دیگر از خانواده دزد خامنه ایی

محمد نوری زاد در نامه ی بیست و ششم خود به رهبری صحبت از دریافت ۸۰۰ میلیون تومانی مجتبی، فرزند خامنه ای از شهرام جزایری کرده است.
به گزارش سحام، این منتقد رهبری در این نامه گفته: “عده ای می گویند: با آقا زاده ی شما جناب مجتبی خامنه ای است. که یک روز از شهرام جزایری هشتصد میلیون تومان پول می گیرد و روزی دیگر، برآشفتنِ انتخابات سال هشتاد و هشت و تبعات بعدیِ آن را مهندسی می کند، و امروز نیز به یُمنِ آقازادگی اش، و به برکت دستی که به گ...

ردن حضرت حجة الاسلام والمسلمین آشیخ حسین طائب – رییس سازمان اطلاعات سپاه و مسئول سابق هماهنگی های بیت مکرم – انداخته، در پس پرده ی اقتدار شما، به رتق و فتق امور می پردازد و برای خود در فردای پس از شما خواب هایی می بیند.”
اولین بار مهدی کروبی در انتخابات سال ۸۴ پرده از اقدامات مجتبی خامنه ای برداشت.
آقای کروبی در آن سال فرزند رهبری را متهم به دخالت در انتخابات و طرفداری از یک کاندیدار خاص کرد.
در آن انتخابات، مجتبی خامنه ای با همراهی سپاه، طرح ریاست جمهوری احمدی نژاد را پی ریزی کردند.
همچنین در خبری که امروز منتشر شد، شنیده شده در چمدان های بیت آیت الله وحید خراسانی، دستگاه شنود نصب شده است.
گویا این اقدام توسط اطلاعات سپاه انجام شده است.
نوری زاد در ادامه نامه خود خطاب به رهبری گفته است: “رها بودن آقا مجتبای شما باعث شده روضه خوانان و ابن الوقت های دیگر نیز به آقازادگان و عشیرگان خود جولان بدهند. مثل آقازاده ی نفرت انگیز واعظ طبسیِ آستان قدس که میزان دارایی اش از اندازه بدررفته، مثل آقازاده ی نفرت انگیز خزعلی که هم سر در سفره ی سرداران سپاه دارد و هم بضرب نام پدر چند شبکه ی تلویزیونی به راه انداخته، مثل آقازاده ی دری نجف آبادی، مثل آقازاده ی مقتدایی، مثل داماد و بستگان مهدوی کنی در بساطی که به اسم امام صادق علم کرده اند، مثل برادران عسگراولادی که در بستری از مناسبات نفرت انگیز، سالانه میلیارد میلیارد به حساب بانکی خود پول پمپاژ می کنند. و دیگرانی از این دست، که با نگاه به اطوار آقا مجتبای شما صاحب نفوذ و تریلیاردر شده اند. با این ادله که: وقتی “او” می کند چرا ما نکنیم؟”
متن کامل نامه سرگشاده محمد نوری زاد خطاب به رهبر جمهوری اسلامی را با هم می خوانیم:

به نام خدایی که فکر آفرید

پشت پرده ی قدرت در ایران

سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیة الله سید علی خامنه ای

این نامه برخلاف طعم تلخی که اختیار کرده، به گمان خودم، منصفانه ترین و خیرخواهانه ترین نامه ای است که تاکنون برای شما نگاشته ام. صبوری کنید و به سخن مشفقانه ی من دل بسپرید. احتمالاً جماعتی از هواداران هماره ی جناب شما با مطالعه ی این نامه هیاهو سرمی دهند و عرصه را بیش از پیش بر من تنگ می گیرند. باکی نیست. مهم این است که من سخن خود را در این تنگنای بیچارگی به شما رسانده باشم. سخنی که با همه ی استعداد انسانی و ایمانی خود فریاد برمی آورد: آهای سید علی عزیز، این صدای طبلی که می شنوی، صدای آخرین تپش های برقراری ماست. بیا و دست به دست مردم بده و خود را از حصار آنانی که ما و شما را به این فلاکت عظما فروفشرده اند بیرون بکش!

و اما اصل سخن من:

شاید باور جناب شما بر این باشد که قدرت نخست کشور شمایید. که در این بیست و سه سال گذشته هر تصمیم کلانی را که اراده فرموده اید همان شده است. و شاید آن سردارانی که برای بعد شما کمین کرده اند و از همین اکنون کلیات کشور را به زیر بغل زده اند، خود را قدرت نخست کشور بدانند. با اطمینان می گویم: نه آن درست است و نه این. نه شما قدرت نخست کشورید، و نه سرداران فربه ای که به هر موقف این کشور بلازده چنگ برده اند.

اراده ی سخن من در این مقال بر: واگشایی دری است که قدرت نخست در پشت آن لمیده است. و از همانجا زیرکانه خواسته های خود را توسط آنانی که خواهم گفت چه کسانی هستند، به سمت ذهن و زبان مبارک شما گسیل می کند، و از همانجا میزان چربی سفره ی سرداران شما را می سنجد تا فربگی این نوکیسه های سیری ناپذیر فراگیر شود.

حتی من به طرح کودتای نظامی ای که این سرداران فربه برای بعد شما روی میز خود نهاده اند، از همین زاویه می نگرم. آنان به انجام کاری که مأموریتش را یافته اند دست خواهند برد. بی آنکه بدانند همه ی اطوارشان توسط همان قدرت نخست طراحی شده و ولع شان در بلعیدن ایران نیز ناشی از تربیتی است که همان قدرت نخست در کامشان افشانده:

۱ – سینماگران واژه ای دارند به اسم ” قاب”. این قاب، انجماد هر آن چیزی است که در یک صحنه جا می گیرد. عکسی از صحنه ای است که یا باید فیلمبرداری شود یا آنکه فیلمبرداری شده. بهتر بگویم: چارچوبی از ذهن کارگردان است که دوربین فیلمبردار به آن عینیت می دهد.

با همین قاب سینماگران، به نیمه ی بهمن ماه سال پنجاه و هفت می رویم. هنوز یک هفته ای نیز از ورود باشکوه امام خمینی به ایران سپری نشده است. آری یک هفته ای نیز سپری نشده. امام خمینی را موقتاً در مدرسه ی دخترانه ی “رفاه” اسکان داده اند. حالا قابی را ترسیم می کنیم از مدرسه ی رفاه که در تاریکی شب فرو رفته است. ساعت سه و نیم صبح است. زمین را برف پوشانده. هوا سرد است.

دو لکه ی نور، یکی در طبقه ی اول، و یکی در بام مدرسه، تاریکی را پس رانده است. در زیر لکه ی نور طبقه ی اول، امام خمینی وضو ساخته و به نماز شب ایستاده است. نمازی که با او مستی است. مستی از پیروزی ای که عنقریب خدای متعال با تجلی اش نصیب مردم می فرماید. امام اما در تلاش است که نمازش خالص برای خدا باشد. و هیاهوی مردمی را که عطش او را دارند و فدایی و سینه چاک اویند از دوردست های ذهن خود نیز بتاراند. و یک نماز ناب اقامه کند. بهره مند از “اسرارالصلوة” ی که خود مرقوم فرموده اند. این از طبقه ی اول در قسمت پایینی قاب.

اما در قسمت فوقانی قاب و در زیر نوری که به بام مدرسه تابیده، جناب آیت الله خلخالی، فعال و پرانرژی و تام الاختیار، پای بر برف های بام می نهد و دستور می دهد چهار امیر ارتش شاه را به بام مدرسه بیاورند. می آورند. و با چشمان بسته سینه ی دیوار ردیف می کنند. ساعت چهار صبح است. خلخالی “بسم الله القاصم الجبارین”ی می گوید و فرمان آتش سرمی دهد. به همین راحتی. جسم بی جان این چهار نفر بر روی برفی که برکف بام نشسته فرو می افتد.

این قاب تمثیلی ای که من از مدرسه ی رفاه نشان شما می دهم – که در طبقه ی نخستش رهبری چون امام خمینی عاشقانه و اشک در چشم به نماز شب ایستاده، و بر بامش خلخالی سراسیمه مشغول اعدام است – تفسیری از فرایند نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران است.مردمان دنیا کاری به غلظت خلوص نمازی که در طبقه ی اول اقامه می شود ندارند. آنان می گویند: آنچه که در بام مدرسه ی رفاه رخ می دهد، صورت بیرونی همان نماز خالصانه است.

۲ – شاید بر این قاب نمادین من خط بکشید. که نخیر، این قاب، یک سیاهنمایی محض است. و بفرمایید: نماز امام، که خالص و ناب و با حضور قلب است، هیچ ربطی به اعدام های خلخالی ندارد. و باز بفرمایید: نماز به جای خود، اعدام به جای خود. و یا قاطعانه تر بفرمایید: سیاست ما عین دیانت ماست. نماز امام خمینی دیانت ماست و اعدام های خلخالی سیاست ما. هردوی اینها لازم و ملزوم همند و انفکاک ناپذیر.

من می گویم: دنیا به اینجور خلوص نیت ها حضور قلب های فردی و درونی ما کاری ندارد. مهم نمایشی است که ما با برآوردن انقلاب اسلامی نشان مردم دنیا داده ایم. خلاصه ی برداشت همگان از نمایش ما همان قاب مدرسه ی رفاه است: نمازی با خلوص در اندرون، و کم خردی ها و تندی ها و عصبیت ها و مصادره ها و غارت ها و اعدام ها در بیرون. و نیز قبول می فرمایید که هر چه زمان گذشت، از میزان همان خلوص اولیه نیز کاسته شد، و به فربگی خصلت های سراسیمگی ما در روبیدن حقوق مردم افزوده گشت.

۳ – قابی که من از مدرسه ی رفاه تقدیم شما کردم، همان معنای ظاهر و باطن جمهوری اسلامی ایران است. که در دو وجه اساسی رخ می نماید: یکی: صورتی از مسلمانی، و دیگری: شقاوت. با این اشاره که نه مسلمانی اش به خدا و پیغمبر و اسلام و قرآن ربط دارد و نه شقاوتش. چرا که در هیچ کجای آداب انسانی مقوله ای به اسم شقاوت جای ندارد. چه برسد به ادیان آسمانی که روحشان جلابخشودن به همان آداب انسانی است.

۴ – اخیراً پیشنهاد فرموده اید: “سازمان های جهانی تحریم های وضع شده علیه ایران را لغو کنند تا ما غنی سازی اورانیوم را متوقف کنیم.” این سخنی است که همین چند روز پیش از دهان آقای علی اصغرسلطانیه – نماینده ی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی – بیرون خزید. همه می دانیم که او و صد پشت هسته ای اش بدون کسب اجازه از محضر مبارک شما آب نمی خورند.

این پیشنهاد دیرهنگام و البته خنده دار آقای سلطانیه، یعنی این که: همه ی شعارها و سرمایه ها و گریبان دریدن های این چند ساله ی ما باد هوا. و یعنی: ای ابرقدرت ها و سازمان های جهانی، شما را به همه ی مقدسات قسم، بیایید و ما را از دل این سرگشتگی و مخمصه ی پیچ در پیچی که خود ما با بدفهمی هایمان برسر خود و نسل های برنیامده ی خود آوار فرموده ایم، بیرونمان بکشید! و یعنی: آی هوار، “غلط” کردیم. و این غلط کردیم، دگرگونی همان شعاری است که ما سال های سال سردادیم و مردم بی نوا را به جهالت تکرار آن ترغیب فرمودیم. که: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

۵ – اگر ایرانیان بهت زده از شما بپرسند: راز سرگشتگی امروز ما و این “کاسه ی چه کنم”ی که پیش روی شما نهاده شده در چیست، چه پاسخ می دهید؟ می فرمایید: دشمنان در کار ما درپیچیدند و ما را در برآوردن آرمان های انقلاب ناکام گذاردند؟ یا همانگونه که بارها فرموده اید: این راز را در توطئه ی دشمنان از یک سوی و کوتاهی خود ما از دیگر سوی باید جست؟ و یا: در دشمنان خارجی و عمله های داخلی شان؟ یا: در دشمن دانا و دوست نادان؟

تأکید مکرر شما بر این “دشمن” نه چیزی است که بشود پنهانش کرد. در همه ی گزینه های شما پای ثابت “دشمن” – در برآوردن فلاکت هایی که ما بدان دچار شده ایم – حتمی است. من برخلاف همه ی آنانی که به شما ایراد گرفته و می گیرند، می خواهم بگویم: اتفاقاً حضرتعالی درست تشخیص داده اید که یکی از رازهای ورشکستگی ما را در دسیسه های دشمن باید جست.

من با این ترجیع بند دشمن دشمن شما موافقم. بسیار بسیار. که شما از همان ابتدا با هوشمندی ما را از دشمنِ در کمین پرهیز می دادید. با این تفاوت که خصوصیت روحی شما آنگونه است که دوست می دارید با اَبَردشمنانی در اندازه ی آمریکا و اسراییل پنجه در پنجه بیاندازید، و به دشمنان خرده پا و چهره پوشانده و دم دست التفاتی ندارید. من اگر ناگهان بگویم: همین آقای حسین شریعتمداریِ کیهان، با همه ی ارادتی که به جناب شما دارد، مستقیماً از صهیونیست ها خط می گیرد و کارهای بایسته ی آنان را به بیت مکرم شما تزریق می کند، بر من می آشوبید آیا؟ صبور باشید. من به چونیِ این مهم خواهم پرداخت.

۶ – من حتی نمی خواهم بگویم: یکی از رازهای ورشکستگی امروز ما در این است که ما بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روضه خوانان را بر دانشمندان خود برتری دادیم و رشته های امور کشور را به دست این بی عرضگان سپردیم. روحانی روضه خوانی که تا دیروز مختصری پول می گرفت و روضه ای سوزناک برمی کشید، ناگهان به ضرب انقلاب برکشیده شد و بر گرده ی قافله ای نشست که با انقلاب سال پنجاه و هفت روی به آزادی و اندیشمندی و برآمدن و نیکبختی داشت.

مگر ما چند روحانیِ دنیادیده مثل شهید بهشتی و شهید مطهری و سید محمد خاتمی داشته ایم که درحوزه ی تخصصی و علمی و کاریِ خود موفق بوده باشند؟ مابقی روحانیان همان روضه خوانان بودند. که هنوز نیز هستند و رشته ها و اراده ها را در دست دارند. یک نگاهی به قد و بالای امام جمعگان و دوست داران خود آقایان سید احمد خاتمی و علم الهدی و صدیقی و امامی کاشانی و جنتی و مجتهد شبستری و نعیم آبادی و دری نجف آبادی و سعیدی و حسنی و شیخ محمد یزدی بیاندازید. با اطمینان می گویم: اینان اگر انقلاب نمی شد، در همان روضه خوانی خود نیز توفیق چندانی نداشتند.

خدای گواه است که مرا از این مثل، قصد مناقشه و تخفیفِ بایستگیِ روحانیان نیست. زبانم لال اگر که شأن علمی و تخصصی یک روحانی را بخاطر لباسی که به تن دارد نادیده بگیرم. من همه ی دار و ندار خود را زیر پای آن روحانی ای که می فهمد و ادب دارد و عالم و متخصص است و در جایگاه بایسته اش قرار گرفته است و درستی برمی آورد، فرش می کنم.

۷ – قدرت نخست ایران اگر با شما نباشد، و با پاسداران شما نیز نباشد، پس با کیست؟ عده ای می گویند: با آقا زاده ی شما جناب مجتبی خامنه ای است. که یک روز از شهرام جزایری هشتصد میلیون تومان پول می گیرد و روزی دیگر، برآشفتنِ انتخابات سال هشتاد و هشت و تبعات بعدیِ آن را مهندسی می کند، و امروز نیز به یُمنِ آقازادگی اش، و به برکت دستی که به گردن حضرت حجة الاسلام والمسلمین آشیخ حسین طائب – رییس سازمان اطلاعات سپاه و مسئول سابق هماهنگی های بیت مکرم – انداخته، در پس پرده ی اقتدار شما، به رتق و فتق امور می پردازد و برای خود در فردای پس از شما خواب هایی می بیند.

همین آقا مجتبای شما حتی آنقدر نفوذ دارد که در دفتر همه ی وزرا و خود رییس جمهور که هیچ، در دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت که هیچ، در دفتر رییس قوه قضاییه و رییس مجلس که هیچ، حتی در دفتر آقای مصلحی وزیر اطلاعات نیز شنود کار می گذارد! خلاصه آقازاده ی شما با هر زنگی که به هر وزیر و وکیل و صاحب نفوذی می زند، رعشه بر تن آنان می اندازد و کارها و نقشه های خود را پیش می برد.

چرا نگویم: برخلاف آقا مسعود و آقا میثمِ شما که خوب و شایسته و دوست داشتنی اند و تلاش کرده اند دست های خود را به غبار قدرت نیالایند، یکی از بزرگترین ایرادهای آقا مجتبای شما این بود و هست که لباس آقازادگی اش را به کارهای نابهنجار اطلاعاتی و امنیتی و خاصه گرایی آلود. بله، شاید عده ای بگویند این آقازاده ی مبسوط الید، قدرتِ پس پرده ی ایران است. همو که دستش به دلارهای نفتی و همه جوره ی سرداران فربه واگشوده است. همو که تغییرات جوّی را نیز با دستگاه های مخوف مهره ی امنیتی اش آقای طائب رصد می کند، مدیر اجرایی اش سردار پاسدار قالیباف است و عامل سیاسی اش زاکانی.

رها بودن آقا مجتبای شما باعث شده روضه خوانان و ابن الوقت های دیگر نیز به آقازادگان و عشیرگان خود جولان بدهند. مثل آقازاده ی نفرت انگیز واعظ طبسیِ آستان قدس که میزان دارایی اش از اندازه بدررفته، مثل آقازاده ی نفرت انگیز خزعلی که هم سر در سفره ی سرداران سپاه دارد و هم بضرب نام پدر چند شبکه ی تلویزیونی به راه انداخته، مثل آقازاده ی دری نجف آبادی، مثل آقازاده ی مقتدایی، مثل داماد و بستگان مهدوی کنی در بساطی که به اسم امام صادق علم کرده اند، مثل برادران عسگراولادی که در بستری از مناسبات نفرت انگیز، سالانه میلیارد میلیارد به حساب بانکی خود پول پمپاژ می کنند. و دیگرانی از این دست، که با نگاه به اطوار آقا مجتبای شما صاحب نفوذ و تریلیاردر شده اند. با این ادله که: وقتی “او” می کند چرا ما نکنیم؟

صمیمانه می گویم که ظهور اینچنینی آقا مجتبای شما در کانون قدرت، تراشه ی مختصری است از خروج خود شما از آن جایگاهی که باید می بودید. معروفست که خدم و حشم و اعضای بیت امام خمینی از “دوازده” نفر بیشتر نبودند. و خدم و حشم و اعضای بیت جناب شما: “یک هزار و دویست نفر”. یعنی درست یکصد برابر. هزینه ی سالانه ی بیت امام خمینی به یک میلیون تومان هم نمی رسید. اما سالانه حداقل یکصد میلیارد تومان صرف امور جاری و تشریفاتی بیت مکرم شما می شود. امام خمینی یک بار سفره نینداخت اما بیت شما در ایام محرم و رمضان و فاطمیه هر شب برای بیست هزار نفر سفره می اندازد.

البته من با این نظر که آقا مجتبی را قدرت نخست کشور می داند موافق نیستم. علتش را می گویم. آقا مجتبای شما زیاد زیاد که بُرد و نفوذ داشته باشد، در راستای همان هیبتی است که آقای حسین شریعتمداری برای خود پرداخته است. شاید خود آقا مجتبی به این سخن من اعتراض کند که نخیر، من صاحب نفوذم و میلیاردها پول به اشاره ی من جابجا می شود. و بگوید: به اشاره ی من یکی برکشیده می شود و دیگری فرومی افتد. به اشاره ی من پروژه های میلیاردی بی توجه به آه و فغانِ “چیزکی” به اسم قانون، به کام سردارانِ خودی فروتپانده می شود. این منم که مشخص می کنم چه کسی زندانی شود و چه کسی آزاد. این منم که غیرمستقیم رشته های امور کشور را در دست دارم. به این می بخشم و از دهان دیگری بیرون می کشم. من کجا و حسین شریعتمداری کجا؟ که تنها قلمی دارد و همان قلم نیز شیدای خود ماست!

من در این نوشته بنا ندارم به هیاهوهای اینچنینیِ آدم هایی چون شریعتمداری و طائب و سرداران سپاه و آقا مجتبای شما اعتنا بکنم. اما معتقدم وظیفه ی آقا مجتبای شما و امثال او همان است که گفتم: انتقال خبرهای گزینش شده به شما و نگرانی هایی که توسط جناب شما “باید” مرتفع شوند. مهم این است که این خبرها و این نگرانی ها را چه کسی در کام اینان می افشاند؟ مهم این است. قدرت پشت پرده ی ایران را از همین مسیر باید دنبال کرد.

شاید حاج آقا طائب از این کنایه ی من بربیفروزد و بگوید: اگر من دم گوش آقا مجتبی چیزهایی می گویم، این من، خودم هستم و خودم. نه از کسی خط می گیرم و نه اجازه می دهم کسی به بیت مکرم چپ نگاه کند. و فلان سردار فربه نیز بگوید: این منم که به دیگران دستور می دهم. این من، مگر می شود از جای دیگر خط بگیرد؟

اجازه بدهید اینها هرچه می خواهند بگویند. من با اطمینان به جناب شما تقدیم می دارم که هم طائب و صد سردار فربه ی پشت در پشت او، و هم جناب شریعتمداری، و هم آقازاده ی محترم شما “خیال” می کنند که مستقل و منفرد و صاحب رأی اند. خصلت مشترک این جماعت، اطلاعاتی و امنیتی بودن آنان است. و حرص و ولعی که برای تمامیت خواهی دارند. قدرت پشت پرده ای که من بدان اشاره خواهم کرد، از همین منفذ است که پیچ اقتدار اینها را شل و سفت می کند.

۸ – شما در این سه سال، دو واژه ی جدید به واژگان انقلاب افزودید. یکی “فتنه” است و دیگری “بصیرت”. من شخصاً درهدایت این دو واژه به جان جامعه، به شما آفرین می گویم. جامعه ی شعارخوار ما که ناگهان با اطلاق یک “ضدانقلاب” طومار منتقد خیرخواهی را برمی چید و او را در همان خیابانی که راه می رفت به گردونه ی نفرت های تلنبار می راند، گویا گرسنه ی این دو واژه بود. و این دو واژه به برکت هوشمندی شما به کام جامعه درانداخته شد تا سفره ی شعارخواری ما کاستی ای نداشته باشد.

شوربختانه اما شما درست در شرایطی سخن از فتنه راندید که خود در میان فتنه ی آن جماعتی که از پس پرده برای شما خبر می آوردند گرفتار بودید. و درست زمانی دیگران را به بصیرت و درست دیدن فرا خواندید که دیگران شما را از فرد نامتعادلی چون احمدی نژاد پرهیز می دادند و شما اعتنایی به درست دیدن آنان نداشتید. حتی نگاهی ساده و سطحی به قد و بالای احمدی نژاد مفهوم بصیرت را در گزینش و برآوردن این مالیخولیا معنا می کرد. پس چگونه است که خالق واژه ی بصیرت سیاسی، از شناسایی او عاجز ماند؟ و همچنان بر واژه ی بی نوای بصیرت پای فشرد؟

۹ – یک پرسش! احمدی نژاد چقدر به کشور ما و به نسل های بعدی ما خسارت وارد آورده باشد خوب است؟ با تحقیرها و تحریم ها و توهین ها و عقب ماندگی هایی که نصیب کشور ما کرده و می کند؟ پاسخ بدهید! صد میلیارد دلار؟ هزار میلیارد دلار؟ چقدر؟ مگر شلتاق های این نامتعادل نبود که ذبح سرمایه های انسانی و پولی ما را سرعت بخشود؟ من با همان اطمینانی که از آقازاده ی شما و شریعتمداری گفتم، این نیز می گویم که احمدی نژاد در تمام سال های مسئولیتش، مستقیماً از صهیونیست ها و آمریکایی ها خط می گرفته است. و هنوز نیز در رکاب آنان است. چگونه؟ خواهم گفت.

۱۰ – این داستان را ما و شما از زبان امام خمینی شنیدیم که گفت: چند نفر به باغ یک کشاورز رفته بودند و بی اجازه از میوه های او می خوردند. مثلاً یکی چوپان بود و یکی دوره گرد و یکی روحانی. کشاورز که دید زورش به همه نمی رسد، روحانی و دوره گرد را به کناری کشید و گفت: شما اگر می خورید نوش جانتان. این جوانک چوپان در میان شما چه می کند؟ او کجا و شما کجا؟ هر سه متحد شدند و آن جوانک چوپان را زدند و از باغ بیرون انداختند.

کمی که گذشت، مرد کشاورز روحانی را به کناری کشید و گفت: حاج آقا ما هرچه داریم مال شماست. من مانده ام که شما را چه قرابتی است با این دوره گرد پارچه فروش؟ نیز متحد شدند و مرد دوره گرد را زدند و از باغ بیرون انداختند. حالا دیگر زور کشاورز به روحانی خاطی می چربید. یقه ی او را گرفت و بر سرش فریاد کشید: بی حیا در باغ من چه می کنی؟ زد و او را از باغ خود بیرون انداخت.

این داستان، داستان خود ماست. داستان کسانی که با انقلاب اسلامی شان به باغ همان “دشمن” داخل شدند و از میوه های او خوردند. دشمن زیرک دانست که یک تنه از پس این جماعت مفت خور برنمی آید. به دم گوش یک یک آنان خزید و اظهار رفاقت کرد و به یُمنِ صبوریِ سی و سه ساله اش، همه را از اطراف آن روحانی – که روح انقلاب باشد – پراند. هر یک را به شیوه ای و طریقی. اکنون همان انقلاب با شکوه، با لباسی مندرس، و با ضعفی که او را به سمت التماسی مکرر و بی پاسخ می راند، تک و تنها در میانه وامانده.

یک نگاهی به عکس های قدیم خود که در میان دوستان انقلاب ایستاده اید بیندازید. کجا رفتند یاران دیروز انقلاب؟ همه را یا با اعدام ها و مرگ های مشکوک کشتیم، یا با زندان های بی دلیل سوزاندیم و به حاشیه راندیم، یا با ایجاد تنگنا مجبور به مهاجرتشان کردیم، یا با انگ ها و برچسب های درآستین، مفتضح و خانه نشینشان کردیم. جمعی نیز به مرگ طبیعی مردند و خیال ما را راحت کردند.

۱۱ – چندی پیش به آقای هاشمی رفسنجانی سخنانی گفتم که اگر با شما نیز مواجه شوم خواهم گفت. به ایشان گفتم: شما سه سال است که به جمع معترضان پیوسته اید. درست مثل خود من. اما جایگاه شما کجا و موقعیت فردیِ من کجا؟ کدام حادثه و محکمه و سنگ بر سنگ نهادن و اخم و لبخند و زدن و کشتن و برکشیدن و فروکوفتن و کدام معامله با داخل و خارج بوده که شما یکی از مطلعین و باعثان و بانیان آن نبوده باشید؟

و گفتم: راز در هم پیچیدگیِ اوضاع امروز ما آیا می دانید در چیست؟ در این که ما حقوق مردمان خود را بصورت عام، و جمع فراوانی از آنان را بصورت خاص تباه کرده ایم. این حقوق تباه شده – حتی اگر شامل مرور زمان شده باشند – حیّ و حاضرند و چشم به راه اعاده و مطالبه ی حق خویشند. ما و شما را چاره ای جز توبه نیست. توبه هم به قول حضرت امیر(ع) این نیست که گوشه ی انزوا اختیار کنیم و دانه ی تسبیح بچرخانیم و استغفروالله بگوییم. حداقلِ توبه ی مطلوب این است که حقوق تباه شده ی مردم را اعاده کنیم.

و گفتم: من به غربی ها و ژاپنی ها آفرین می گویم که به پوزشخواهی از مردم وجهه ی قانونی داده اند. در این کشورها به محض برآمدن یک ضایعه، مسئولان و حتی دولتِ خاطی فرو می افتند. برای ژاپنی ها این فروافتادن از مسئولیت، به فروافتادن از چشم مردم نیز راه یافته. به گونه ای که شخص خاطی به خاطر شرم از نگاه شماتت گرِ مردم، دست به خودکشی نیز می زند.

به آقای هاشمی گفتم: من یک هدیه برای شما دارم. این هدیه ظاهرش تلخ اما باطنش شیرین است. نمی خواهم بگویم خروج کنید و همه ی فتنه ها و دسیسه ها را افشا کنید. بل بیایید و در یکصد نوشته یا پنجاه نوشته یا سی نوشته، یک به یک حادثه ها و معامله ها و زدن ها و کشتن ها و ضایعه هایی را که خود در برآمدن آن ها سهیم بوده اید یا ناظرِ بی طرف آن فاجعه ها و تعدّی ها و ظلم ها بوده اید، بربشمرید و از آسیب دیدگان یا از کلیت مردم پوزشخواهی کنید و هفته به هفته نیز این نوشته ها را نشر دهید. همان کاری که همه ی ما باید از سی و سه سال پیش بدان دست می بردیم اما از رواج آن بخاطر ضعیف نشدن نظام پرهیز کردیم.

و گفتم: اگر به این مهم، که یک حداقل در جهت احقاق حقوق معوقه ی مردم است مبادرت ورزید، هم خدا به شما عزت خواهد بخشود و هم با انتشار این پوزشخواهی ها سایر مسئولان را در معرض این حق فراموش شده ی مردم قرار خواهید داد. و گفتم: گرچه زمان از دست ما بدر رفته و ما در آستانه ی دگرگونی دردناکی قرار گرفته ایم اما این حرکت، می تواند آغازی خوب برای برون رفت از این فلاکتی که دچارش شده ایم به شمار آید.

آقای هاشمی کمی به فکر فرو رفت و گفت: من امروز حالم خوب نیست. راست می گفت. آن روز یکی از دخترانش را بازداشت کرده بودند و پسرش مهدی نیز در راه بود. از هدیه ی من تشکر کرد و ادامه داد: برداشت من از وضع کلی کشور این است که نباید کاری کرد که وزنِ آقای خامنه ای پایین بیاید. اگر وزن آقای خامنه ای پایین بیاید معلوم نیست بعدش چه می شود. من هیچ گزینه ای بهتر از آقای خامنه ای برای وضعیت فعلی کشور سراغ ندارم. با همه ی تجربه و سن و سالی که دارم نمی توانم فردای بعد از آقای خامنه ای را پیش بینی کنم. کشور افتاده دست طائب ها و نقدی ها. هیچ بعید نیست اینها فردا حتی به کودتای نظامی دست ببرند.

قصد من از بیان سخنانی که بین من و آقای هاشمی رد و بدل شد این است که بگویم: ما آنچنان به فرسودگی مدیریتی مبتلا شده ایم که حتی فردی مثل ایشان برای بعد شما هیچ گزینه ی مناسبی سراغ ندارد. و مهم تر: نگران برآمدن نظامیان و میراث خواران سال های دفاع مقدس است. این به معنی این است که آن قدرت پس پرده کارش را خیلی درست و بجا پیش برده است. از نگاه آن قدرت پس پرده، قرار نیست بعد شما کسی بر سریر قدرت جلوس کند. مگر سرداران نفتی و قاچاقچی ما مرده اند؟

باز باورم بر این است که عصر کودتاهای خونین و ناگهانی سپری شده و به جای آن، کودتاهای خزنده به جان کشورهای نگون بخت دست برده است. مثل آنچه که در ایران جاری است. که سرداران و پاسداران گرسنه و سیری ناپذیر همه ی منصب های حساس کشور را قبضه کرده اند. پس ما همین اکنون در عرصه ای از کودتای نظامی سرداران سیری ناپذیر سپاه غلت می خوریم. به ما بفرمایید: کدام منصب حساس کشوری است که در چنگ اینان نبوده نباشد؟ یا اگر نیست، مطیع و رام و ذلیلش نکرده باشند؟

۱۲ – آقایان هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی و جمعی دیگر از این دست، تازه ترین همراهانی هستند که آن “دشمن” با آستینی که شخص شما بالا زدید، از باغ انقلاب بیرون انداخت. زمزمه ی باغبان شاید این بوده باشد: جناب آیة الله سید علی خامنه ای، حضرت ولی امر مسلمین جهان، ما هرچه داریم متعلق به شماست. ما حساب شما را از حساب رقیبانی که در جلد دوست فرو شده اند جدا می دانیم. بیایید دست به دست هم بدهیم و این مزاحم های دلخراش را بیرون بیاندازیم تا باغ و هرچه که در اوست دربست در اختیار شما باشد. ما کی هستیم در این میان؟ شما باشید و باغ و هرچه که با اوست.

و شما در حالی که دست به گزنیش و ترویج واژگان فتنه و بصیرت برده بودید، و دایره ی خودی ها را تنگ و غیرخودی ها را وسیع کرده بودید، دست به همو دادید و کاری کردید که او برای شما تدارک دیده بود. در حالی که خود خیال می کردید هرچه می کنید مستقلاً برآمده از فکر و هوشمندی و تیزبینی شخص خودتان است. و حال آنکه نقش احمدی نژادها و شریعتمداری ها و آقازاده ها و طائب ها و سرداران مکرم در همین انتقال پیام آن باغبان زیرک به شما بوده است. همان کسانی که “خیال” کرده و می کنند مستقل اند و یافته های اطلاعاتی و امنیتی شان برآمده از ذکاوت شخصی و تشکیلاتی خودشان است.

اکنون تنها مانده اید آقا. با التماس به جامعه ی جهانی که: ما اشتباه کردیم. و آنان وقعی به التماس های ما و شما نمی کنند. دوستی می گفت: به یکی از اطرافیان رهبر گفتم آیا خبر دارید آقای جلیلی در نشست هسته ای استانبول پانزده بار جمله ی “تحریم ها را بردارید” را تکرار کرده است؟ که او گفت: شانزده بار!

۱۳ – روزی که ما سرنوشت مردم ایران را به سرنوشت مردم فلسطین گره زدیم و از عواقب این قلندری آشکار نهراسیدیم، روزی که ما درخشیدن و برآمدن ایرانیان را در شعار و رَجَز محدود کردیم، روزی که فروغ آزادی را دراین مُلک فروکشیدیم و به مشعل ترس و لکنت کبریت زدیم، روزی که فرد بی کفایتی چون شیخ محمد یزدی را بر سر دستگاه قضا گماردیم و او در یک قلم و باشاره ی شخص شما قاتلی چون جلال الدین فارسی را از قصاص و مرگ وارهاند، روزی که ما از تماشای فیلم بازجویی از همسر سعید امامی قالب تهی نکردیم و همچنان به حیات خود ادامه دادیم و حتی بارها به سفرهای تفریحی رفتیم و در آن سفرهای تفریحی غش غش خندیدیم، روزی که آیت الله های نفرت انگیزی چون شیخ علی فلاحیان، کشتن منتقدان را به چاشنیِ ترانزیت مواد مخدر آمیختند و همچنان آیت الله باقی ماندند، روزی که ما جسم علیل خود را دیدیم و مرتب آن را به رخ کشیدیم اما کشته های بی دلیل فرزندان مردم را و حقارت ایرانیان و درماندگی نسل های برنیامده ی آنان را ندیدیم،

روزی که میلیاردها پول بی زبان مردم را بدون اجازه ی مردم به کیسه ی این و آن ریختیم، روزی که نهضتی از ریاکاری و چاپلوسی را در اطراف خود رواج دادیم تا امام جمعه ها حتی از راز یاعلی گفتن ما به هنگام تولد پرده بردارند و همچنان به امام جمعگیِ خویش ادامه دهند، روزی که امام جمعه ها از پشت تریبون نماز جمعه دروغ گفتند و همچنان عادل باقی ماندند، روزی که از خدا پیش افتادیم و مردم را به خودی و غیرخودی تقسیم بستیم، آری از زمانی که ما دانستیم می شود با اسلام به اسم اسلام مزاح فرمود، آن جماعت پشت پرده باد در آستین ما و شما کردند که: خوش باشید. اگر از همه ی دنیا طالب همین اید، دنیا از آنِ شما. ما خود مقدماتش را فراهم می کنیم. و درست اینجا بود که زیرکانه بشقاب مطلایی را پیش شما آوردند و با رعایت غلیظ ترین آداب ادب ورزی به شما گفتند: حضرت آقا آیا یک حبه اورانیوم غنی شده میل دارند؟

و وقتی از خاصیت های آن برای شما گفتند، هیجان زده شدید و به ریسمانی دست بردید که آن باغبان زیرک به سمت شما دراز کرده بود. بصورت ظاهر شما پروژه ی ورود به قمار هسته ای را از زبان سرداران و معتمدین خود شنیدید و باور کردید و داخل آن شدید اما من می گویم: آنان کاره ای نبودند. بل پیام آوری بودند از جانب آن باغبان زیرک. جوری که شما در همان یک نشست نخست، با تبسمی بر لب، صحنه ی ذلت اسراییل را به چشم خود تجسم کردید و بلافاصله دستور اقدامِ ورودِ همه جانبه به قمار هسته ای را صادر فرمودید.

خلاصه سرداران و معتمدان و کارشناسانِ آن باغبان زیرک، سرِ شما را با اموری مختصر گرم کردند. و شما را از کلان کارهای مفید و شایسته برحذر داشتند. دم گوش شما نجوا کردند که می شود نرم نرم – مثل پاکستان – به سلاح هسته ای دست یافت و ناگهان با همان سلاح هسته ای در جهان اعلام موجودیت کرد. و قدرت های برتر را مجبور به تمکین فرمود. و شما که جز پنجه در پنجه شدن با اسراییل به چیز دیگری نمی اندیشیدید، با شنیدن این طرحِ طراحی شده، تبسم فرمودید. راستی چرا از میان هزار هزار پیشنهاد علمی و تولیدی و فرهنگی، دست بردن به خرید دانش هسته ای با اقبال همه جانبه ی شما مواجه شد؟ به این دلیل که درون هر یک از ما به مقوله ای متمایل است و با آن “حال” می کند.

اینگونه بود که آن قدرت پس پرده، ریسمان اراده ی ما را به روسها سپرد. تا یک چند وقتی با ما “حال” کنند. روسها تا توانستند از ما مکیدند و بردند و سرآخر هم چیزی در کاسه ی ما نیانداختند. حلقه ی تحریم های بین المللی تنگ تر و تنگ تر شد. و اسم حواریون شما در فهرست آدمهای خطرناک جهان جا گرفت. قدرت پس پرده می خواست از تماشای تحقیر جهانی ما لذت ببرد. و ما مثل ابلهانِ بی چاک و دهان نعره می زدیم: ما را از این ورق پاره ها باکی نیست.

۱۴ – تجسم کنید عده ای از دخترکان موبور و چشم آبی در بلاد کفر اسلام آورده اند. و سفارت ایران در فلان کشور غربی بر ایشان کلاس اسلام شناسی دایر کرده است. حضرت حجة الاسلام والمسلمین به سفر خارج تشریف می برند. حتماً برای گسترش بنیه و صلابت اسلام. جناب سفیر دستهایش را بهم می مالد و سر به زیر می گوید: حاج آقا یک تعدادی از دختر خانم های اینجا به دین مبین اسلام و تشیع مشرف شده اند و حاضرند به ایران بروند و با هرکسی که صلاح باشد وصلت کنند. شما چه می فرمایید؟

حاج آقا گل از گلش می شکفد و می پرسد کجا هستند این اسلام آورندگان؟ همینجا، دراتاق مجاور. حاج آقا که اتفاقاً خیلی هم پت و پهن است و اشتهای سیری ناپذیرشان شهره ی خاص و عام، به اتاق مجاور تشریف می برند. جل الخالق، حضرت پروردگار مگر زیباتر از اینها هم می تواند خلق کند؟ عجالتاً همانجا یکی از بهترین ها را برای خود نشان می کند و همانجا صیغه ی محرمیت را با رعایت حروف حلقی اش جاری می کند. وکیلم؟ چرا که نه؟ شما سرور من هستید.

من مؤدب تر از آن هستم که به اندرونی کسی متعرض شوم. اما شما هم باید مثل آن باغبان زیرک باشید و این احتمال را بدهید که دخترکان موبور و چشم آبیِ بلاد کفر، که امنای شما را نشانه رفته اند، ای بسا گماردگانِ همان باغبان باشند. چرا؟ چون خبربرندگان و خبرآورندگانِ آن باغبان زیرک، باید متنوع باشند. جوری که اگر یکی از آنها لو رفت، دیگری باشد. و اگر دیگری ورپرید، آن که در اندرونی است و از هر گمانِ بد مبرّا، بکار بایسته ی خویش ادامه دهد.

از باب مثال، هیچ آیا به آقای شریعتمداری کیهان گمانِ بد برده اید؟ نه، چرا؟ چون او نقش خود را به شایستگی ایفا کرده است و آنقدر در جانبداری از شما سنگ تمام گذارده که از خود شما در گسترانیدنِ دین بهیِ مطلقه پیش افتاده. برای آزمودنِ خدمت و خیانت امثال آقای شریعتمداری شما باید میزان سود و زیان آنان را حداقل در نسبت با خود رصد کنید. ببینید اینان چه جمعیتی را به رکاب شما فراخوانده اند و چه جمعیتی را از اطراف شما تارانده اند. مأموریت اینان، تنها گذاردن شما در معرکه ی هجوم بلاهای در کمین بوده است. و انصافاً نیز در انجام این مأموریت موفق بوده اند.

۱۵ – در زندان که بودم، کمی آنسوتر از سلول من، یکی از سرداران و پاسداران سپاه بجرم جاسوسی برای اسراییل زندانی بود. سردار باشی و جاسوس اسراییل باشی؟ پاسدار باشی و جاسوسی کنی؟ چه عیب دارد؟ جاسوسان بجایی نفوذ می کنند که کمترین گمانِ بد با آن باشد. چه جایی بهتر از سپاه و وزارت اطلاعات و کیهان و اطراف بیت مکرم؟

آن باغبان زیرکِ داستان ما می دانست که جمعیتی از اطرافیان شما به فعالیت های غلیظ امنیتی مشتاقند. همانهایی که دعواهای داخل زندان خود را در سالهای قبل از انقلاب، به جان جامعه ی بعدِ انقلاب سرازیر کردند. این خصلت روانی ای که امثال آقای شریعتمداری با اکسیژن آن نفس می کشند مگر کم روزنه ایست برای ورود به کانون رهبری کشور؟ شما یک نگاهی به اطراف خود بیندازید و به این پرسش ساده ی من پاسخ بگویید: کجای کشور را می توان یافت که در سیطره ی سرداران شما نباشد؟ می بینید چگونه محاصره شده اید آقا؟

سرتان را که زمین بگذارید، صدا و سیمای سردار پاسدار عزت الله ضرغامی خبر کودتا را منتشر می کند و سردار پاسدار علی لاریجانی مجلس را با بسیجیان آموزش دیده قبضه می کند و سردار پاسدار محمد باقر قالیباف با هواپیمای ایرباس خود بر فراز کشور چرخ می خورد و سرداران دیگر را بر سر حساسیت ها فرو می بارد. کارِ باغبان به اینجا که برسد، دست به دست می ساید. چرا که با برآمدن سرداران، کار انقلاب تمام است. اینجاست که باغبان زیرک، همه را با همراهی و همکاری خود ما از اطراف انقلاب تارانده و سرنخ های کشور را بدست خود گرفته است. با اطمینان می گویم: در همان فردای برآمدنِ سرداران، روحانیانِ پرطمطراق و روضه خوانانِ پُرادعا را در سوراخ های اختفا باید جست.

۱۶ – احمد آمویی اکنون سه سال است که زندانیِ آقا مجتبای شماست. آمویی، یک نویسنده و روزنامه نگار است. مثل همسرش خانم ژیلابنی یعقوب. که او نیز نویسنده و روزنامه نگار است و اخیراً به زندان فراخوانده شده تا این زوج روزنامه نگار بعدها قصه ی قساوت های ما را بنگارند. احمد آمویی در کتابی که برآمده از چند مصاحبه با مسئولان اصلاح طلب است، به روند انقلاب و اوضاع کشور پرداخته است. در پشت جلد این کتاب، یک جمله از قول یکی از وزرای سابق آورده که همین یک جمله برای کشف آن قدرت پس پرده بسیار راهگشاست. آن وزیر می گوید: کشور بعد از انقلاب بدست کسانی افتاد که معنی “کارتابل” و “پاراف” را نمی دانستند!

پس، انقلاب کردگانی که باید از هزارتوی تخصص ها و شایستگی ها عبور می کردند و قد و قواره ای برتر از قامت رژیم پهلوی ابراز می کردند، کسانی بودند که معنای کارتابل و پاراف را نمی دانستند. اداره ی این کشور نه چیزی بود که از روحانیان و حامیانی چون منِ نوری زاد برآید. ما کجا و سردرآوردن از آزمون های داخلی و بین المللی و اداره ی سرزمین پهناوری چون ایران با اینهمه پراکندگی قومی؟

باید صورت مسئله را بهم می زدیم تا دنیا متوجه ی دستِ تهیِ ما از توانمندیِ اداره ی کشور نشود. چه کردیم؟ در اولین قدم یک موی کوخ نشینان را به کاخ نشینان برتری دادیم تا سطح بلندمرتبگی کشور را نه به سوی رفاه و ثروت و بهره مندی سوق دهیم، که هرچه را که نیز بلندی گرفته بود به زیرکشیم و در حد و اندازه ی کوخ نشینان جا به او بدهیم. خب، این مشکل بشکر خدا با همان یک شعار حل شد. حالا بعدش چه کنیم؟ با مسائل بین المللی و امنیتی چه کنیم؟ با جای خالی تخصص های گریخته و کارها و کارخانه های لنگ و چرخ های بازایستاده چه بکنیم؟

اینجا بود که باغبان زیرک به مدد آمد و مشاوره داد. خبر به خلخالی بردند که دست نگهدار و همه را نکش. دیر گفتید آقا. نه، همان ها را که کشته ای فعلاً کافی است. حداقل شتاب کشتن ها را کم کن تا ببنیم اوضاع کشور به کدام سو خیز برمی دارد. ای بچشم. اینجا بود که فرصتِ مغتنم پدید آمد. و باغبان زیرک، آدم های متخصص پیش از انقلاب و مأموران بعد انقلابش را به هرکجا نفوذ داد. برعکسِ ما که عجول و سطحی و بی دانش بودیم، او صبور و عمیق و اهل خرد بود. می دانست ازکجا شروع کند و بکجا ختم.

باغبان زیرک، ازخوی و خصلت ما نیک خبر داشت. که سراسیمه و تمامیت خواهیم. پس نرم نرم به رواج انگ ها و برچسب ها دست برد. که بشود به ضرب یک “طاغوتی” هیمنه ی یک فرد یا یک جمعیت را به زیرکشید. همین هم شد. جمع کثیری از خیرخواهان و همراهان انقلاب با همین انگ ها از کار برکنار یا خانه نشین یا زندانی یا فراری یا اعدام شدند. قلم و زبان و کُلتِ کمرِ آدم هایی چون شریعتمداری در همین راستا بکار آمد. خبرهایی محرمانه به آنها داده می شد و آنها حریصانه به گروکشی و قلع و قمع مخالفان می پرداختند و هیچگاه نیز به این نمی اندیشیدند که اطلاعات محرمانه ای که با مُهر بکلی سرّیِ سپاه و کمیته و فلان دستگاه بر میز آنها نهاده می شود، از کجا می آید و توسط چه کسانی سامان داده می شود.

۱۷ – باغبان زیرک دانسته بود که با چه کسانی رفاقت کند و جای پای خود را در کجاها محکم سازد. او باید از این فرصت طلایی و سرویس دادن به کسانی که معنای کارتابل و پاراف را نمی دانستند و نیامده وعده ی آب و برق و زمین مجانی داده بودند، سود می برد. او تخصص داشت و انقلاب کرده ها هیچ نداشتند جز ولع! تخصص باغبان چه بود؟ سیراب کردن ولعِ بی تخصصانِ بر سرِ کارآمده. با ارائه ی چند خبر و تحلیل دسته بندی شده، اعتماد نابخردان را جلب می کرد و آدمهایش را بهرکجا نفوذ می داد.

همین یکی دو ماه پیش مگر یک سردار و پاسدار دیگر به جرم جاسوسی برای اسراییل دستگیر و زندانی نشد؟ باغبان زیرک، این جاسوسان پلاسیده را که فصل و کارکردشان تمام شده، رها می کند و دستگاه های اطلاعاتی ما با ذوق زدگی دستگیرشان می کنند و کلی هیاهو سرمی دهند که بیایید و ببینید ما چه کرده ایم!

۱۸ – اکنون شما تنها مانده اید آقا. مجتبای شما “خیال” می کند که رشته های کار در دست اوست. و طائب و سرداران فربه و شریعتمداری نیز خیال می کنند که دستشان به اطلاعات دست اول کشور گشوده است. این باغبان زیرک است که همه ی این ها را بدون آنکه خودشان متوجه باشند، تغذیه می کند. او خوب می داند که وقتی شریعتمداری با خبری تغذیه شد، اصلاً تحمل تجزیه و تحلیل دو روز بعدِ آن خبر را ندارد. فوراً به مصرف آن هجوم می برد. اینگونه است که شما از دست این “دشمن” ی که اطوارش توسط طائب ها و شریعتمداری ها و مجتباها توصیف می شود رهایی ندارید.

شاید پخمه ترین و البته پرفایده ترین کارگزاری که این باغبان زیرک به استخدام خود درآورده همین احمدی نژاد خودمان باشد. که با چند خبر بکرِ طراحی شده، تعادلش بهم می ریزد. او با هیاهوهای نامتعادلانه ی خود، هم آدم های بسیاری را از اطراف شما فراری داده و هم سرمایه های پولی بسیاری را از کشور. باغبان زیرک مگر چه می خواست و چه می خواهد؟ او در طول این سال ها ذره ذره اطلاعاتی می داده و مابقی کارها را به خود این فلک زده های متوهم می سپرده است.

۱۹ – اگر تا دیروز افرادی مثل آقایان هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی و همراهانشان می توانستند تعادل کشتیِ کشور را که در تلاطم توفان های جهانی به چپ و راست می غلتد متعادل کنند، امروز دیگر فرصت سرآمده و عقل جمعی مردم از امیدواری به کارسازیِ این افراد نیز عبور کرده است.

۲۰ – شما را بخدا زنده بمانید. تا هر زمان که می توانید. ما با همه ی انتقادی که به شما داریم، از تجسم فردای بعد از شما می هراسیم. مباد این آرامش نیم بند نیز با رفتن شما بهم بریزد و سرداران فربه ناگهان دست به اسلحه ببرند و خدا را نیز به بندگی خود تحکم کنند. زنده بمانید تا جنازه ی آرزوهای این مردم بلازده را خود به گورستان آرزوها ببرید.

شما را بخدا در همین چند سالی که زنده اید، اعتنایی به خبرها و تحلیل های فریبنده ی خاصّان خود نکنید. همان خبرها و تحلیل هایی که ما و شما را به خاک مذلت نشانده اند. خاصّان شما، دانسته یا ندانسته با دستخطی که از باغبان زیرک می گیرند، نرم نرم ما و شما را به سمت یک جنگ ویرانگر می رانند. چیزی بگویم وبگذرم: باغبان زیرک توسط کارگزاران خود چنان بر زبان شما الفاظ می نشاند که ناگزیر می شوید در اوج عصبیت، اشتباه ترین سخن هوشمندانه ی یک رهبر که نه، حتی یک مسئول دون پایه را در حمایت همه جانبه از حزب الله لبنان و جنگ رخ به رخ با اسراییل به زبان آورید و اصلاً نیز نگران تبعات این سخن نابجا نباشید.

اسراییلی که شما مشتاق حذف همه جانبه ی او هستید، بسیار زیرک تر از آن است که در چهار دیواری مرزهای خود متوقف بماند تا شما به او ضربه بزنید و کارش را بسازید. او آنچنان زیرک است که هفت پشت طائب و شریعتمداری و سرداران فربه و آقا مجتبای شما را درس می دهد. در زیرکیِ او همین بس که در این سی و سه سال، روزی و ساعتی نبوده که ما و شما بدون خبرها و تحلیل ها و اشارات و بایدها و نبایدهای او سرکرده باشیم. باغبان زیرک این سال های ما هموست. و البته استاد و حامی همیشگی اش. همانانی که کارگزارانی در سپاه و اطلاعات و بیت مکرم و مجلس و دولت دارند. شما آشکارا با آنها پنجه در پنجه انداخته اید و آنها پنهانی. شما با هزار زحمت و صرف میلیاردها پول بی زبانِ مردم تا لب مرزهای خاکی آنان لشکر می کشید و عراق و لبنان را درمی نوردید اما آنها در همینجا و حتی در اطراف بیت مکرم، به کارهای بایسته ی خود مشغول اند.

علت پروارشدن جماعتی از خاصگان، و علت درهم پیچیدن بسیاری از امور داخلی کشور، و علت خوار و خفیف شدن قانون، ربطی به دشمنی اسراییل و آمریکا ندارد. همه ی این فلاکت ها ناشی از قرارگرفتن بی خردان در مناصبی است که آن منصب ها به خردِ مدیران محتاج اند. بل تلاش آن باغبان زیرک در این بوده است که ما را به جاده ای یک طرفه دراندازد. جاده ای که دورزدن در آن ناممکن باشد. و جاده ای که حتماً به واژگونی و سقوط مرکب انقلاب منجر می شود.

من اما در همین جاده ی یک طرفه برای شما هدیه ای دارم. که هم از سقوطمان برهاند و هم سلامتی ما را از دسیسه های آن باغبان زیرک تضمین کند. و آن همان است که به آقای هاشمی و چندی پیش تر به آقای خاتمی گفتم. بیایید و به حقوق تباه شده ی مردم بها بدهید و ادب پوزش خواهی را باب کنید. همان حقوقی که ما بنا نداریم نیم نگاهی نیز بدان بیفکنیم. نفسِ متمایل شدنِ ما به اعاده ی این حقوق تضییع شده نیز ارزشمند است.

اجازه ندهید با شتابی که در همان جاده ی یک طرفه برای شما تدارک دیده اند، بر انباشت این حقوق معوقه افزوده شود. از همین اکنون به اعاده ی آنها همت کنید. ذات هدیه ی من این است: شما را بخدا به سمت مردم بازگردید.