۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

درس جغرافیا ، کشور زورآباد

کشور زورآباد !
… در منتهاالیه مدار تشنج واقع شدە است !
از شمال با کشور پوتین پوشان هم مرز است !
از جنوب به دریائی شور با هویتی متغیر محدود است !
و از شرق به ولایتی از اعصار باستان و کشوری با بمبهای پرقدرت!
و از غرب هم با کشوری که سالها دشمن بود و اکنون دوست و یاور و نیز با
ولایت تورانیان با روابطی در ابهام هم مرز است !
مساحت آن همیشه در تغییر بودە و هست !
جمعیت :٧٠ ملیون در شمارش و ٤٦ ملیون در قانون ! ( زیرا هر ٢ نفر زن
برابر است با یک مرد )
مذهب :زور گویی و زور پذیری !
حکومت : زورمداری
مهمترین محصول : تولید امامزادە
صادرات : انقلاب و بحران
واردات : اشیاء چینی
شکل و شمایل : گربه سان
پرچم : سه رنگ خرچنگ نشان
محصولات داخلی : بحران بعداز بحران
صنعت : دشمن‌تراشی
آب و هوا : همیشه طوفانی و بحرانی
هنر : آویزان کردن جوانان در میان مردم374556_415688741848068_1566789672_n

شگردجدیدروزنامه و رسانه های بیگانه برای فریب ایرانیان و کشاندن آنها به پای صندوق های رای

اخیرا روزنامه و رسانه های بیگانه و ایرانی برای فریب ایرانیان و کشاندن آنها به پای صندوق های رای به ابتکارات جالبی دست زده اند نمونه اش از قول تایمز لندن در این عکس که اعلام میشود: مشایی و احمدی نژاد می خواهند دین را از سیاست جدا کنند!!!!!! ...
لطفا در تکثیر این تحریف ها و فریب ها گوشزد کنید که احمدی نژاد همان فردی است که برای امام زمان در کنارش جا می اندازد. احمدی نژاد و همراهانش همه از آخوند ها خرافاتی تر و روحانی تر اند. این یک دسیسه دیگر است برای فریب عده ای از ایرانیان ظاهر بین که شنیده اند جدایی سیاست از دین خوب است اما نمی دانند که در عمل جدایی دین از سیاست فقط کنار زدن روحانیان و آخوند ها نیست. بلکه زدودن تمام اثرات دینی و مذهبی از تمام تشکیلات سیاسی یک کشور منجمله و بخصوص قانون اساسی و تمام قوانین کشور است. اگر شما باور دارید که احمدی نژاد و دازو دسته اش چنین کاری را خواهند کرد کاملا در اشتباه بسیار فاحشی هستید. چنین حرکتی در حقیقت بعنی براندازی کامل نظام اسلامی و چنین چیزی از داخل رژیم غیر ممکن است. مگر اینکه جناب آقای احمدی نژاد کودتایی بکند و یکشبه سر تمام روحانیان و اعمال و ایادیشان را ببرند و صبح اعلام کنند حکومت را در دست دارند و برنامه هایشان را بر مبنای سکولاریسم و دموکراسی اعلام کنند. چنین چیزی گرچه محال نیست اما بسیار بعید و دور از واقعیت است. فریب نخورید و در تکثیر این اراجیف مردم را آگاه کنید.


حیواناتی که بر ما حکومت کرده‌اند شترگاوپلنگ آرادان

این جانوار عجیب‌الخلقه به هر چیزی می‌برد جز آدمی‌زاد! ترکیبی است از کلاغ سق‌سیاه، میمون فضایی و ۶۳٪ الاغ شاخ‌دار. گفته می‌شود که خداوند الاغ را شناخت و شاخ نداد، اما در مورد این یکی گویا لطف الهی شامل حال بندگان دیگر نشد. مانند کلاغ [...] بود که در ایران نقطه سالم باقی نگذاشت و عمر نظام از برکت وجود او کاهش یافت...

گویند شبی جورج اورول که می‌خواست قسمت دوم قلعه حیوانات را بنویسد، میمونی در خواب دید که بال داشت و در خریت، بی‌نظیر بود و شاخ‌دار...مانند اجنه سم داشت و دمش به شیطان شبیه بود و موز می‌خورد...هاله نوری داشت و به هیچ جانداری شبیه نبود...تا آمد خوابش را بنویسد، از هیجان سکته کرد و مرد...چند سال بعد از مرگ اورول، خوابش در آرادان تعبیر شد که گویند یکی از محل‌های نزول شیطان بوده است!

برخی معتقدند که او ۶۳٪ جانور بود و ۳۷٪ جن به همین سبب به آقای ۶۳٪ معروف بود.

گفته می‌شود آثار ژنتیکی کلاغ هم در او موجود است و به همه مملکت «کلاغید»* و تپه سالم باقی نگذاشت...


دوران تکامل معکوس

محمود وقتی به دنیا آمد شبیه بچه آدم بود اما تدریجا پس از ضربه پتک پدر آهنگرش، شباهت زیادی به برادران متعهد «نئاندرتال» پیدا کرد و هیچ‌گاه مثل روز اولش نشد

روزی محمود را به باغ وحش بردند و همه میمون‌ها از هوش رفتند! یکی از مترجمین زبان میمون‌ها گفت که آنها در وجود او یک فضا نورد دیده‌اند! پیرترین میمون بشارت داد که محمود نخستین فضانورد ایران خواهد بود!

محمود درس نمی‌خواند جز وقتی موز جلویش می‌گذاشتند، پس وقتی موز نایاب شد، محمود دو سال رفوزه شد، اما وقتی بابا توی حیات خانه درخت موز کاشت محمود ۱۰ کلاس یکی کرد و نفر ۱۳۲ کنکور سراسری شد، و این از معجزات موز بود


مخالفت با اشغال سفارت آمریکا

محمود در دوران دانشگاه بسیار فعال بود و از تمام درخت‌های دانشگاه بالا رفت، اما وقتی در سنه ۵۸ دانشجویان دیگر دانشگاه‌ها می‌خواستند از دیوار سفارت آمریکا بالا بروند، چون درخت کنار دیوار نبود، مخالفت کرد و گفت به سفارت شوروی حمله کنیم که درخت دارد! به همین سبب با میردامادی و اصغرزاده و بی‌طرف و عبدی که می‌خواستند از دیوار سفارت آمریکا بالا بروند دشمن شد. گویند موسوی خوئینی‌ها آن زمان مسخره‌اش کرد و او کینه پدرخوانده دوم خرداد را به دل گرفت


دوران جبهه و جنگ و سازندگی و غیره

در سال‌های جنگ، به عنوان داوطلب به جبهه رفت ولی چون درختی در جبهه نبود، فرماندار ماکو و خوی شد چون آنجا درخت فراوان بود! چون مجبور بودند ارتقا مقامش بدهند، اردبیل را استان کردند و او را استاندار اردبیل. گفته می‌شود ۶۳٪ نفت و بنزین استان را قاچاق کرد به مملکت آذربایجان وصرف تبلیغات انتخاباتی ناطق نوری کرد. از معجزات او این بود که هر جا مدیریت کرد، اموال اداری و غیر اداری دچار امداد غیبی می‌شد...

احمدی‌نژاد چون سو استفاده از اموال دولتی را خوب بلد بود، پس از جانب هاشمی، استاندار برتر شد، اما وقتی سو استفاده از نفت برای مسائل سیاسی را آموخت، هاشمی ترسید که مبادا برای آقا مهدی بشکه شاخ شود


دوران خاتمی

بعد از دوم خرداد، مدتی بیکار شد و چون روزنامه سلام آبرویش را سر خوردن سوخت و خوردن اموال و غیره برد، از خوئینی‌هاشکایت کرد اما بعد از ۱۸ تیر به شکایتش رسیدگی کردند

به خاطر شباهتش به اجداد انصار حزب‌الله، ارادت اهل چماق (نئاندرتال‌های نظام) به او زیاد شد و استادشان گردید

گروهی از عنترها را دور هم جمع کرد و آبادگران را تشکیل داد...میمون پیر، چمران هم مبصرشان شد

در انتخابات شوراهای شهر، از اختلاف عاقل‌های سابق اشغال کننده سفارت آمریکا استفاده کرد و آبادگران را با مهندسی سردار ذوالقدر به شورا فرستاد و آنها هم شهردارش کردند


موسوی لاری و خاتمی به خاطر پرونده دزدی او در اردبیل می‌توانستند حکم شهرداری‌اش را امضا نکنند، اما فقدان خصیتین (هسته و انرژی هسته‌ای و این حرف‌ها!) این دو عضو مجمع روحانیون باعث شد که محمود شهردار شود و در دو سال، ۳۵۰ میلیارد تومان از شهرداری بالا بکشد

محمود در این دوران به مجتبی خامنه‌ای نزدیک شد و مجتبی از آفریقا برایش درخت موز آورد و عشق این دو تشدید شد به حدی که مجتبی، عشق قالیباف مشهدی را فراموش کرد. همسر مجتبی می‌گوید که بعضی شب‌ها، همسرش بوی عنتر می‌داده است!

از معجزات محمود دردوران شهرداری تهران، تعطیلی مراکز فرهنگی متعدد شهرداری، پلمب نمایشگاه بین‌المللی، اختلاس، تفریغ بودجه و تفریق بودجه! بود


محمود به باغ ریاست جمهوری می‌رود

در خر تو خر انتخابات سال ۱۳۸۴، محمود با لطف مهندسی سردار ذوالقدر، آرای کروبی را در مرحله اول دزدید ولی موسوی لاری و خاتمی که کماکان فاقد خصیتین بودند، به اعتراض کروبی وقعی ننهادند و رهبری را خوشحال فرمودند، به این خیال که خوک رفسنجان رای خواهد آورد، غافل از اینکه اکبرشاه، فقط در رفسنجان و شمال بلوار کشاورز رای دارد و بس.

محمود، خوک اعظم را شکست داد و کرسی از موش اردکان ستاند


محمود را پاسخ مقام معظم به اصلاح‌طلبان و هاشمی هم خوانده‌اند

اینجا بود که مملکت خر تو خر، شیر تو الاغ شد و بعد از اینکه هر از چند ماه یک‌بار، محمود وزیری و استانداری و سفیری برکنار می‌کرد، مردم متوجه شاخ‌های او شدند و فهمیدند که آنچه بزرگان در باب خطر شاخ داشتن خر گفته‌اند، شدیدا درست بوده است

در دوران محمود، قیمت جهانی نفت ۶۳٪ بالا رفت اما پول نفت که باید می‌رفت سر سفره مردم، صرف خرید موز و غیره شد

محمود به انرژی هسته‌ای علاقه فراوانی داشت. محمود اما در دوران خود با مقام معظم نیز چند بار درگیر شد و ثابت کرد که هسته‌های بسیار بزرگی دارد و از این رو، او را محمود هسته‌ای هم خوانده‌اند.

از معجزات هسته‌ای او، تولید کیک زرد از موز بود


هاله نور

محمود تا رئیس جمهوری شد، به نیویورک رفت و فیلم کینگ کنگ بدید و عاشق بالا رفتن از ساختمان‌ها شد و دیگر از درختان بالا نرفت. محمود در سفرهای ۹گانه به نیویورک، در طول ۷ سال، از ۶۳٪ ساختمان‌ها بالا رفت (۹ ضرب‌در ۷ هم البته می‌شود ۶۳!)


در نیویورک هاله نوری بالای سرش پدید آمد که تا یک سال دوام داشت. از این رو مجبور بود هر سال برای شارژ باتری به مجمع عمومی سازمان ملل برود. وقتی بعد از یافت شدن هاله نور به زیارت آیت الله جوادی آملی رفت، حضرت که وضو داشت به واسطه خنده و فشار بعد از خوردن آبگوشت و گوشت کوبیده و دیگر مواد «مگزی»** وضویش باطل شد و صدایی از او در آمد که محمود خیال کرد به معنای تایید وجود هاله است

هاله محمود گاه در سال‌های مختلف تغییر شکل می‌داد و


باجناغ‌ها و بی‌جناغ‌ها

محمود یا با باجناغ‌های خود رفیق بود یا اگر می‌خواست با کسی رفیق شود، باجناغش می‌شد! اما وقتی دیپلماسی باجناغ‌ها افاقه نکرد، دخترش را به پسر مشایی داد که از اجنه بود...گویند از این تاریخ بود که اجنه به کاخ ریاست جمهوری راه یافتند و جن‌گیر حوزه، مرحوم آیت‌الله بهجت از ترس این اجنه اطلاعاتی و امنیتی، سکته شد و مرد

از آن زمان، تعداد «تخم جن»ها در دولت زیاد شد که به آنها اجنه هسته‌ای هم گفته می‌شود (کمی مودبانه‌تر از تخم جن است!). گویند ۶۳٪ اعضای دولت در دوران او از اجنه بودند



سیاست هسته‌ای

محمود که تعداد «تخم جن‌»ها در دولتش زیاد شد، سیاستش اندکی تخمی-سیاسی شد و از بابت مقام معظم رهبری که آبرویش را در خطر می‌دید، گفت سیاست دولت را هسته‌ای بنامند تا بدنامی دولت اندکی کاهش یابد.


علاقه ویژه به بازمانده پارک ژوراسیک

احمدی‌نژاد علاوه بر مجتبی، به جنتی علاقه ویژه‌ای داشت و تمام شپش‌های جنتی را پاک می‌کرد...جنتی هم به او علاقه ویژه‌ای داشت و ۶۳٪ دشمنان محمود را خورد


انتخابات ۸۸ و اختلاف با خوک رفسنجان و غیره


اکبر شاه چون در انتخابات شکست خورد، پس دشمنی‌اش با محمود فزونی یافت و استاندار نمونه و دزد سابق را مزاحم خود دید. محمود هم دست اکبر و اکبرزاده از معاملات نفتی حذف کرد و همه امور به دوستان سپاهی داد. وقتی نفت خون اکبر کاسته شد، کینه‌اش افزون شد و به خودش قول داد از رقیب محمود در انتخابات ۸۸ حمایت کند و اینجا بود که بخشی از پول‌های دانشگاه آزاد، آزاد شد و بخشی از پول‌های سابق بهینه‌سازی، مصرفی بهینه یافت و مهدی بشکه که می‌خواست مقام رهبری از کنترل خارج شده را کنترل کند، به ستاد موسوی پیوست...اما چون «ممه را لولو برده بود» و تقلب در انتخابات از نان شب واجب‌تر بود، در انتخابات تقلب فرمود و حال خوک رفسنجان و آقازاده بگرفت و مهدی بشکه که ۴ سال از قراردادهای نفتی دور مانده بود، سه سالی به دوبی و لندن و آکسفورد رفت...

محمود ۶۳٪ آرا را برد و سهم نفت هاشمی را بخورد و آبروی اکبر و اکبرچه را در مناظره با موسوی ببرد

قابلیت‌های این جانور را همیشه دست کم گرفته‌اند. کسی فکر نمی‌کرد که استاندار نمونه دولت هاشمی رفسنجانی، خوک رفسنجان را دچار گشایش اعتبار کند. هاشمی از انتخابات سال ۸۴ به بعد گشاد گشاد راه رفت


شجاعت


محمود چون نشان داد انرژی هسته‌ای‌اش بسیار بزرگ است، ثابت کرد که روسای جمهوری پیشین چقدر فاقد هسته بوده‌اند. وقتی با رهبری چپ افتاد، قهر کرد و رفت خانه و وزرای منتخب خامنه‌ای را از کابینه بیرون راند...خاتمی هر وقت از رهبری دل‌گیر می‌شد، کمرش می‌گرفت ولی اعتراضی به رهبری نمی‌کرد...هاشمی هم هر وقت ناراحت می‌شد، حداکثر می‌گفت به هسته‌ام...اما محمود ثابت کرد که زیر بار حرف زور نمی‌رود، هر چقدر هم که پرزور باشد!

وقتی با برادران لاریجانی چپ افتاد، فیلم دلالی اخوی‌شان را به مجلس برد و آبروی دالتون‌های دزد را حسابی برد...

می‌گویند احمدی‌نژاد، لاریجانی «نکلاغیده» باقی نگذاشته بود


عشق به مرتضوی

محمود کشف کرد که سعید مرتضوی مانند بقیه میمون‌ها، خودش را زیاد می‌خاراند و پس از بررسی ژنتیکی قصاب مطبوعات و عامل جنایت کهریزک، او را به دولت خود برد و بر سر سازمان پول‌دار تامین اجتماعی نشاند و امور معاملات تیم اجنه مشایی را به او سپرد...در این دوران، پول بازنشستگی مردم مثل پول نفت و پول دولت و غیره دچار امدادهای غیبی شد و این مساله هیچ ربطی به بابک زنجانی و حسن رعیت، از اراذل و اوباش سرمایه‌دار نداشته و ندارد و نخواهد داشت! گفته می‌شود از طعم شیشه‌های نوشابه خانه مرتضوی بسیار خوشش می‌آمد


اختلاس

محمود از یاران «مخلس» نظام بود و اهل «اخلاس» بود...در دوران او پول‌های بانک مرکزی یکهو غیب می‌شد و گاهی هم سر از ونزوئلا در می‌آورد که ربطی به «کیسون» و «مظاهری» و غیره هم ندارد. محمود اما از طریق یاران مشایی، برای رفع بحران‌های مالی در معادن الماس آفریقای جنوبی و نگهبان‌های الماس معادن الماس خونین آفریقا و هزینه انتخاباتی دوست پسر ونزوئلایی و غیره و غیره، صندوق ذخیره ارزی را دچار امداد غیبی کرد...بالاخره اجنه به یک دردی می‌خورند! در دوران محمود، چند هزار میلیارد اختلاس لو رفت و چند هزار میلیارد لو نرفت! البته تا وقتی هوای مجتبی را داشت، مجتبی هم هوای او را داشت


کرامات دیگر

محمود عاشق ازدیاد جمعیت بود و دستور داد همه کاندوم‌های مملکت را سوراخ کنند


بزرگ‌ترین کرامات محمود این بود که ۱۰ برابر کل اپوزیسیون نظام، به نظام ضربه زد و عمر نظام کوتاه کرد. هرچه خاتمی و هاشمی (که نان‌شان در حفظ نظام بود) رشته بودند، محمود پنبه کرد

محمود توانست ثابت کند که یک دختر دبیرستانی بدون مواد رادیو اکتیو می‌تواند انرژی هسته‌ای تولید کند

محمود با حمایت استاد تمساح آمد، اما از پوست استاد تمساح کیف و کفش ساخت، کاری که بقیه از انجامش ناتوان بودند

محمود عمر مقام معظم رهبری را ۱۰ سال کم‌تر کرد، کاری که هاشمی رفسنجانی با پسته‌های مسموم ارسالی به بیت از پس آن بر نیامد

او پاک‌ترین دولت تاریخ را داشت و البته در دوران او فرهنگستان زبان به دستور پدر زن آقا مجتبی، فاضلاب و نجاست را معادل «پاک» خواند

با کاپشن به دنیا آمد و با کاپشن از دنیا برفت


محمود ثابت کرد که هیچ کس در کل نظام انرژی هسته‌ای او را ندارد

و کلا چیزی نبود که محمود ثابت نکند

اعتراض مقابل سفارت ننگین جمهوری اسلامی (استکهلم) حمایت از زندانیان سیاسی ودراویش گنابادی20130226


۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

پخش اعترافات ‹محمود زمانی› از تلویزیون حکومتی ایران

بی بی سی : شبکه یک تلویزیون حکومتی ایران، ساعاتی پیش به پخش «اعترافات» فردی به نام «محمود زمانی» پرداخت که خود را «بخش مهمی از پروژه‌های سیاسی- امنیتی و اطلاعاتی غرب» و «نقطه ثقل سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس» معرفی می کرد.
تلویزیون ایران در شامگاه دوشنبه هفتم اسفند (۲۵ فوریه) برنامه ای به نام «مثلث» را پخش کرد که در ابتدای آن، آقای زمانی می گفت که به طور همزمان با «سرویس‌های اطلاعاتی غرب شامل آمریکا و انگلیس»، «اپوزیسیون و ضدانقلاب خارج از کشور» و همچنین «جریان داخلی که مربوط به فتنه سال ۸۸ می‌شد» در ارتباط بوده است.
رسانه های نزدیک به حکومت ایران، اعتراضات خیابانی به انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ را «فتنه ۸۸» می نامند. برخی از این رسانه ها از مدتی پیش اعلام کرده بودند که قرار است به زودی اعترافاتی تلویزیونی پخش شود و در جریان آن، در مورد اقدامات مخالفان حکومت ایران «افشاگری» صورت گیرد.
تلویزیون حکومتی ایران، در گذشته هم در مواردی به انتشار اظهارات ضبط شده افرادی پرداخته که علیه خود و دیگران به افشاگری پرداخته اند. نهادهای حقوق بشری، همواره نمایش این گونه اظهارات تلویزیونی را حاصل اعتراف گیری تحت شکنجه دانسته و بی اعتبار تلقی کرده اند.
محمود زمانی در برنامه تلویزیونی دوشنبه شب، خود را متولد خرمشهر و بزرگ شده «یک خانواده سیاسی و مذهبی» معرفی کرده و افزوده که «به خاطر سوابق کاری خانوادگی در زمینه نفت، نمایندگی چندین شرکت نفتی را در زمینه تجهیزات و حفاری نفت داشته و با شرکت‌های فرانسوی و انگلیسی در زمینه تولیدات تجهیزات نفت کار می‌کرده است».
وی افزوده که در مسافرت هایی که در همین ارتباط به خارج از ایران داشته، به همکاری با سازمان های جاسوسی غرب و مخالفان حکومت پرداخته است.
آقای زمانی در اعترافات تلویزیونی خود، از تعداد زیادی از مسئولان آمریکایی و انگلیسی و نیز فعالان اپوزیسیون خارج از ایران نام برده و گفته که با همگی آنها در ارتباط بوده است.
او همچنین مدعی تماس با مهدی کروبی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ ایران شده که از دو سال پیش در حصر خانگی است.
تلویزیون ایران با انتشار ادعاهای محمود زمانی، مدعی شده که تماس با این کاندیدا «ویژگی مهمی» بوده که آقای زمانی را به «نقطه توجه و ارزش برای ضدانقلاب» تبدیل کرده است.
این زندانی، در ادامه اعترافات تلویزیونی خود گفته که مخالفان حکومت ایران در خارج از کشور، در صدد برنامه ریزی برای به خیابان کشیدن مردم در ایران و حمایت «نظامی و تشکیلاتی» از آنها بوده اند.
برنامه تلویزیونی «مثلث» بدون توضیح بیشتر در این زمینه که محمود زمانی چگونه به همکاری با دستگاه اطلاعاتی ایران پرداخته، به ذکر آنکه این موضوع «داستان مفصلی دارد» بسنده کرده است.
در پایان برنامه، وعده داده شده که به زودی فردی جدید با حضور در تلویزیون ایران به اعتراف در مورد «پروژه های دیگر ضد انقلاب» خواهد پرداخت

فراخوان اعتراض به حکم اعدام 5 فعال مدنی در اهواز

جمهوری اسلامی یکبار دیگر تصمیم به راه انداختن بساط جنایت و قصاوت اعدام گرفته است این بار قرار است 5 فعال مدنی به بهانه های واهی و پس از طی نمودن یک دوره از زندان و شکنجه سرکوبگران در زندانها...ی این رژیم به جوخه اعدام سپرده شوند. این 5 زندانی که هم اکنون در زندان کارون در شهر اهواز بسر می برند حکم اعدامشان به خانواده هایشان ابلاغ شده است.

جابر البوشوکه 28 ساله و برادرش مختارالبوشوکه 26 ساله در تاریخ 13 مارس 2011 دستگیر و 7 ماه زیر شکنجه بوده اند. هادی راشدی 39 ساله در تاریخ 28 فوریه 2011 دستگیر و یک پایش زیر شکنجه شکسته است. محمد علی عموری 34 ساله در دسامبر 2007 توسط نیروهای عراقی دستگیر شده و بعد از 4 سال تحویل رژیم ایران داده شده است.هاشم شعبانی 32 ساله در فوریه 2011 دستگیر و مدتها زیر شکنجه بوده است.

همین امروز صدها فعال سیاسی، وبلاگ نویس ، کارگر معترض، زنان فعال برابری حقوقی ، وکیل و خبرنگار به انواع جرمها ی ساخته دستگاه سرکوب و قانون کذایی رژیم در شرایط غیر انسانی در زندانها بسر می برند.

برای اعتراض به حکم ضد انسانی 5 نفر فعال مدنی در اهواز و در دفاع از زندانیان سیاسی و فعالین در بند و برای محکوم کردن سیاست اعدام رژیم ایران بعنوان یک پدیده ضد انسانی و شنیع ، با ما در تجمع اعتراضی که در استکهلم در مقابل سفارت رژیم ایران برگزار می شود همراه شوید. ما همه پناهجویان ، انسانهای آزادیخواه و مدافع حقوق انسان و همه جریانات و نهادهای چپ و آزادیخواه را به شرکت در این تجمع اعتراضی دعوت می کنیم.

مکان : استکهلم مقابل سفارت جمهوری اسلامی

زمان : سه شنبه 5 ماه مارش 2013 ساعت 13

تلفن تماس : فرشاد پاشازاده 0737825678

سازمان سراسری پناهندگان – بیمرز – واحد استکهلم

Ifr_s@yahoo.com
 

سعید مرتضوی نوار مکالمه با مجتبی خامنه‌ای را به دادگاه برده بود

سحام نیوز: اولین دادگاه رسیدگی به جنایات قاضی سعید مرتضوی در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
در این راستا یک منبع آگاه ...نزدیک به دولت ساعاتی قبل به خبرنگار سحام گفت که سعید مرتضوی قرار بوده نوار مکالمه ی خود با مجتبی خامنه ای را به همراه ببرد و برای دفاع از خود در صورت نیاز برای حضار دادگاه پخش نماید.
این منبع آگاه در خصوص محتوای این نوار مکالمه گفته که در این نوار ضبط شده، سعید مرتضوی در روزهای ۱۸تیر و پس از آن در خصوص وضعیت و نحوه برخورد با بازداشت شدگان ۱۸تیر که به کهریزک منتقل شده بودند، تعیین تکلیف می کند.
صبح امروز دقایقی قبل از آغاز دادگاه، علی رغم اینکه قرار بود دادگاه رسیدگی به پرونده متهمان کهریزک به صورت علنی برگزار شود؛ اعلام شد که این دادگاه غیرعلنی و بدون حضور خبرنگاران و همراهان شاکیان برگزار خواهد شد.
این منبع آگاه به سحام گفت که احمدی نژاد، پیشتر و در جریان اعتراض مجلس به ریاست سازمان تامین اجتماعی؛ این موضوع را به علی لاریجانی گفته بود و تاکید کرده بود که “چرا وی را قربانی می کنید؟ او مامور بوده!”
۱۸ تیر ۱۳۸۸ جزو اولین روزهایی بود که مردم علیه فرزند رهبری شعار دادند.
این شعارها بود که حاکمیت در تقابل با آن، به بدترین نحو ممکن با مردم معترض برخورد نمود.
........................................
این کار سعید مرتضوی، نشانگر فرمانبری و اطاعت محض او از علی خامنه ای و یادآور کردار یکی دیگر از جانیان جمهوری اسلامی یعنی علی فلاحیان، وزیر اطلاعات هاشمی رفسنجانی است که وقتی سخن از احضار او به دادگاه قتل های زنجیره ای به میان آمد، گفت که من اگر به دادگاه بیایم، با رئیسم خواهم آمد؛ و نه تنها به دادگاه احضار نشد، بلکه اکنون سودای ریاست جمهوری در سر می پروراند.

اعدام مخفیانه دەها زندانی در زندان وکیل آباد، سازمان ملل باید مداخلە کند

فوری:هر هفته دەها زندانی از جمله زندانی زیر سن قانونی در وکیل آباد اعدام می شوند- سازمان حقوق بشر ایران از مجامع عمومی درخواست مداخله کرد. در ۱۷ بهمن سازمان حقوق بشر ایران گزارش داد کە اعدامهای مخفیانه در وکیل آباد بعد از چند ماه توقف بر اثر فشارهای بین المللی، از سر گرفته شدە است.   به گزارش سه‌ شنبه ۸ اسفند ماه، سازمان حقوق بشر ایران ،این اعدامها دراکتبر ٢٠١٢ از سر گرفتە شدە و در روزهای یکشنبە و چهارشنبە هرهفتە انجام شدە است. در چند مورد مشخص هفتەای سە بار اعدامها انجام شدە است. هر بار دست کم ١٠ زندانی بە دارآویختە شدەاند. در دو مورد از آنها در نوامبر و دسامبر بە ترتیب ٣٥ و ٥٠ زندانی اعدام شدەاند. اعدامها در اختفای کامل صورت پذیرفتە و خطوط تلفن زندان از چند ساعات قبل از اعدامها قطع می شود. خود اعدام شدگان تنها چند ساعت قبل از اجرای حکم و زمانی که از بندهای مختلف زندان جمع آوری میشوند از اینکه حکمشان در دیوان عالی تایید شده است خبر دار میشوند و خانواده و وکلا بعد از اجرای حکم اعدام از ان باخبر میشوند.
دەها زندانی از جمله زندانی زیر سن قانونی در۲۲ ۲۵ بهمن (١٠ و ١٣ فوریە) اعدام شدند
گزارشهای موثق از زندان وکیل آباد نشان میدهد که اعدامهای گروهی در وکیل آباد کماکان ادامە دارد. ‏آخرین نوبتهای اعدام های دسته جمعی و مخفیانه در زندان وکیل آباد مشهد که توسط منابع مستقل و شاهدان عینی در مشهد تایید شده ، یکشنبه ۲۲ بهمن و چهارشنبه ۲۵ بهمن سال ۹۱ است. دهها زندانی زندان وکیل آباد در این دو روز اعدام شده اند. تعداد دقیق اعدام شده ها در هر نوبت هنوز مشخص نیست اما طبق گفته منابع موثق ، در هر نوبت بیشتر از ١٠ زندانی اعدام شده اند. اتهام اکثر اعدام شدگان مربوط به خرید و فروش و حمل مواد مخدر است. گفته شده یک مورد اعدام به جرم قتل در اثر توهم به وجود آمده از طریق ماده مخدر شیشه بوده است. یک منبع اعلام کرده است که در بین اعدام شده های روز ۲۵ بهمن یک زندانی نوجوان که زمان وقوع جرم کمتر از ١٨ سال داشته ، وجود داشته است.
تعداد زیادی شهروند افغان در میان اعدام شدگان
گزارشی کە بدست سازمان حقوق بشر ایران رسیدە حاکی از آن است که تعداد کثیری از زندانیان افغان در میان اعدامهای مخفیانە وجود دارد. اجساد افغانهای اعدام شدە که به افغانستان انتقال نیافتەاند در بخشی از گورستان مشهد(بهشت رضا) همراه با اجساد دیگر اعدامهای مخفیانە وکیل آباد دفن شدەاند.
این بخش از گورستان توسط دوربین و گشتهای نیروهای امنیتی ایران کنترل می شود. گزارش جدیدی از بی بی سی فارسی اخبار مربوط به اعدام زندانیان افغان در وکیل آباد را تائید می کند. در ٢٣ فوریە بی بی سی فارسی گزارش داد اجساد ٥ زندانی افغان که در ایران اعدام شدە بودند در منطقه کلافگان ولایت تخار دفن شدەاند. بی بی سی بەنقل از خانوادەهای این اعدام شدەها نوشتە است که در ٦ ماه گذشتە حدود ٨٠ نفر از اهالی این منطقە در ایران اعدام شدەاند.
سازمان ملل باید مداخلە کند
با توجە بە اطلاعات جدید از اعدامهای گروهی مخفیانە در وکیل آباد، سازمان حقوق بشر ایران در خواستی به سازمان ملل برای گسیل یک کمیتە حقیقت یاب به ایران ارائە دادە است. محمود امیری مقدم سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران گفت: آنچە در وکیل آباد میگذرد یک کشتار جمعی است. این اعدامهای گروهی، خودسرانە و غیر قانونی هستند که باید متوقف شوند. ما مصرانە از سازمان ملل می خواهیم که بلافاصلە یک کمیتە حقیقت یاب به ایران بفرستد و از جامعە بین الملل در خواست واکنش سریع داریم. در ماەهای آتی امکان دارد صدها زندانی اعدام شوند. امیری مقدم همچنین از دولت افغانستان خواست که وضعیت شهروندان زندانی افغان در ایران را جدی تر پیگیری کند. او افزود شهروندان افغان از ضعیفترین گروەهای اجتماعی در جامعە ایران هستند. بیشتر این زندانیان به وکیل مدافع دسترسی نداشتە و اعدام آنها مغایر با تعهدات بین المللی است. متاسفانە بە نظر نمی رسد که دولت افغانستان توجە زیادی به شهروندان زندانی خود در ایران داشتە باشد.

پرشدن زندانها و مازاد ظرفیت آنها، انگیزە مقامات در ایران برای اعدامهای دستجمعی؟

بر اساس گزارشات تائید نشدە، حدود ٣،٠٠٠ تن از زندانیان در وکیل آباد در انتظار اعدام هستند که ممکن است در ماەهای آیندە اعدام شوند.

علی رغم وجود ٣ هزار زندانی محکوم به اعدام در زندان وکیل آباد مشهد، کمیسیون عفو و بخشودگی درخواست یک درجه تخفیف ( از اعدام به حبس ابد) زندانیان را به ندرت می پذیرد. به عنوان نمونه در آخرین نوبت عفو تنها با درخواست عفو ۴۲ محکوم به اعدام زندان وکیل آباد موافقت شده است و مجازات آنها به حبس ابد تقلیل یافته است. امری که نشان میدهد بیشتر از ۲۹۰۰ زندانی دیگر تنها در زندان وکیل آباد مشهد در انتظار مرگ قرار دارند. دیوان عالی کشور در هر نوبت دستور مخفیانه اجرای اعدام های گروهی را به دادستان مشهد صادر میکند و زندانیان و خانواده و وکلای آنها بدون آنکه بدانند حکم اعدامشان در دیوان عالی تایید شده است ، پای چوبه دار میروند.

سازمان حقوق بشر ایران بر این باوراست که اعدامهای مخفیانە در زندانهای دیگر نیز اجرا می شود. سازمان حقوق بشر ایران در گزارش سالانە ٢٠١١ خود از اعدام مخفیانه و اعلام نشده در ۱۵ زندان مختلف در ایران پردە برداشتە است.

یکی از دلایل اعدامهای دستەجمعی در وکیل آباد و دیگر زندانهای ایران، انباشتە شدن زندانها بیش از حد ظرفیت است. بر اساس گزارشهای رسمی از ایران سالانە ٦٠٠،٠٠٠ ورودی در زندانهای ایران ثبت شدە است. منابع سازمان حقوق بشر ایران تخمین می زند که ٢٠،٠٠٠ نفر در وکیل آباد زندانی هستند، در حالیکە این زندان ظرفیت پذیرش بیش از ٤،٠٠٠ زندانی را ندارد. بر اساس گفتەهای شاهدان عینی در تعدادی از بندها، زندانیان در راه پلە و یا در دالانها میخوابند. وضعیت در بیشتر زندانهای ایران مشابە وکیل آباد است و بنظر می رسد که اعدام گروهیِ زندانیان در انتظار اعدام یکی از راەحلهای مقامات ایرانی برای رفع کمبود ظرفیت در زندانها است.

--------------------------------------------------------------------------------

‏- در زندان وکیل آباد از زمستان ۸۸ تا پاییز سال ۹۰ دست کم ۵۵۰ زندانی به صورت پنهانی اعدام شدند. اطلاعاتی که از اعدام های این سالها توسط گروههای حقوق بشری منتشر شده دقیق تر میباشد و در مواردی اسامی اعدام شدگان نیز منتشر شده است. تنها در مرداد ماه سال ۸۹ سه نوبت اعدام گروهی به تعدادهای ۷۰ ، ۶۳ و ۶۷ نفر اجرا شده است. ‏- اعدام های گروهی و مخفیانه در زندان وکیل آباد بعد از چند ماه توقف، از مهر ماه سال ۹۱ از سر گرفته شده است. در این مدت نیز صدها زندانی دیگر اعدام شده اند. برخی منابع تعداد این زندانی ها را بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ زندانی تخمین میزنند.‏ در اعدام های انجام شده که اکثرا در روزهای یکشنبه و چهارشنبه هر هفته اجرا میشوند در هر نوبت بین ١٠ تا ۵۰ زندانی به صورت دسته جمعی ، مخفیانه و اعلام نشده اعدام شده اند.
پارس دیلی نیوز

۱۳۹۱ اسفند ۸, سه‌شنبه

خامنه ای: ترس غربیها از ایران «اسلامی» است نه ایران هسته ای

رژيم سياه انديش جمهورى اسلامى تاكنون بدين دلخوش كرده بود كه اقتصاد جامعه جهانى بدون نفت صادراتى ايران در هم خواهد شکست و به همين دليل آنها مى توانند از نفت براى تحت فشار قرار دادن جامعه جهانى بهره بردارى نمایند، تا ماجراجویی اتمی خود را بدودن دغدغه به پیش ببرند. به بيان ديگر سردمداران رژیم فکر می کردند که با حربه نفت خود، امریکا و غرب را... می توانند برای دست یابی به اهداف اتمی خود در شاخ نگه بدارند.
پس از شکست های پیاپی مذاکرات اتمی رژیم با امریکا و متحدینش ، کشورهای قدرتمند جهان به نمایندگی امریکا دست به تدبیر تحریم نفت و بانک مرکزی رژیم زدند. ابتدا رژیم تلاش نمود به این تحریمها هیچ بهایی ندهد، اما پس از مدت کوتاهی تحریمها تاثیر بسزایی را بر اقتصاد تک مصرفی و وابسته ایران گذاشت، بگونه ای که اکنون ما شاهد بیکاری، گرانی و تورم روزافزون می باشیم و دولت نیز بخاطر نداشتن نقدینگی توان کنترل این معضلات را ندارد.
برای سردمداران رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی بویژه  خامنه ای روشن گردید، که اشتباه بسیار بزرگی را مرتکب شده اند، که نه راه پس دارد و نه را پیش

اینکه خامنه ای مدعی ست ترس غربیها از ایران «اسلامی» است نه ایران هسته ای، دروغ محض می باشد. شاید با این گفتمان خود تلاش می نماید به نیروهای خود روحیه بدهد.
آنچه مسلم است رژیم جمهوری اسلامی به رهبری علی خامنه ای به هیچ وجه از موضع خود در ساختن بم اتم عقب نشینی نخواهد کرد، زیرا عقب نشینی بمنزله مرگ رژیم می باشد. این را خامنه ای بعنوان رهبر رژیم بخوبی می داند.
تنها کسانی که در این گیرودار زیان اصلی این ماجراجویی های سردمداران رژیم را باید بپردازند مردم ایران می باشد.
دوستان عزیز، برای دامن زدن به اعتراضات صنفی مردم را تشویق نمایید. تنها راه مبارزه با این رژیم از کانال مبارزات صنفی گذر می نماید.

علی خامنه ای به تنها چیزی که در حال حاضر می اندیشد ادامه استمرار حاکمیت خود می باشد. از این رو تلاش می نماید پاسداری از ایدیولوژی فرتوت و زنگ زده اسلامی خود را مهمترین معضل کنونی جامعه ایران معرفی نماید و معضلاتی مانند بیکاری ، گرانی و تورم که مردم را به تنگ اورده است بی اهمیت جلوه گر نماید.
هموطنان گرامی ، دوستان عزیز
رژیم جمهوری اسلامی تا هنگامیکه از سوی مردم اعتراضی صورت نگیرد به سیاست زن ستیزی، سرکوب و کشتار خود ادامه خواهد داد. مانند گذشته بیکاری و گرانی را به حساب باند رقیب خواهد گذاشت و اگر ضروتی نیز باشد عده ای از آنها را اعدام می نماید. تا به حاکمیت سیاه اندیش خود ادامه بدهد.
اکنون که تحریمهای اقتصادی رژیم را بزانو در آورده است و دولت برای پرداخت نقدی یارانه ها ، حقوق کارگران و کارمندان نیز مشکل دارد. نمی تواند بسادگی مانند گذشته همه مشکلات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی را بحساب فتنه گران و دشمنان اسلام بگذارد.
اعتراضات صنفی کارگران و دیگر اقشار اجتماعی می تواند سرآغاز یک انفجار اجتماعی باشد و رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی به رهبری علی خامنه ای را بزانو در بیاورد.
برای دامن زدن به مبارزات صنفی اقشار مختلف مردم با شعار نویسی در مکانهای مختلف شهر از اعتراضات صنفی آنها حمایت نمایید. باسپاس.  مهدی میرآخورلو

ایران دست چه حیواناتی افتاده و چه احمقهایی دنبال این جانوران طالبانی هستند.قرآئتی: افزایش دانشگاه ها باعث افزایش جنایت می شود

محسن قرائتی، رئیس ستاد اقامه نماز ایران افزایش دانشگاه ها را باعث بالا رفتن آمار جنایت دانسته است.

به گزارش ''دیگربان'' قرائتی سه شنبه ۲۶-۲-۲۰۱۳ در مراسم اختتامیه ششمین جشنواره بهار گفته است: '' هنوز هیچ کس نتوانسته به این سؤال وی پاسخ دهد که چرا در هر کشوری دانشگاه بیشتر است، آمار جنایت نیز در آن کشور بالا‌تر است.

این برای نخستین بار است که فردی در جمهوری اسلامی ایران افزایش دانشگاه‌ها را با افزایش جرم و جنایت در جامعه مساوی می‌داند.

قرآئتی در سخنان خود نسبت به آن که برخی ''خواص'' هم به دلیل ''خودباختگی در برابر علم بیگانگان''، ''جایگاه علمی قرآن را نمی‌دانند''، انتقاد کرده است.

قرائتی اظهار کرده است: ''یکی از اساتید دانشگاه از دانشجویان خود خواسته است که آیات قرآن را در متن پایان‌نامه و تحقیقات خود نیاورند بلکه در پاورقی بیاورند تا ارزش علمی کارشان کم نشود".

به گفته این مفسر قرآن: ''اکنون در جامعه ما علامت روشنفکری کاشتن چمن به جای سبزی است و برخی دانشجویان ما به حدی بی‌فکر شده‌اند که وقتی مطرح می‌شود تقلید، ادعا می‌کنند به دلیل روشنفکری حاضر به تقلید نیستند".

وی افزوده است: ''تمام مراجع تقلید ما از اساتید کت‌ و شلواری تقلید می‌کنند و هیچ مرجع تقلیدی به بهانه اینکه دلیل تجویز یک دارو را نمی‌داند از دستور پزشک تخطی نمی‌کند".

رئیس ستاد اقامه نماز ایران در بخش دیگری از اظهاراتش٬ آرایش کردن دختران در دانشگاه را از نظر حقوقی ''ظلم'' دانسته است.

وی در این خصوص گفته است: ''اگر زمانی من توان این کار را داشته باشم می‌گویم حجاب در خیابان آزاد اما در دانشگاه لازم است. چرا که آرایش دختران موجب سلب تمرکز علمی سایر دانشجویان می‌شود".

به گفته قرائتی ''هنوز علوم تربیتی دنیا به حدی پیشرفت نکرده است که بتواند تأثیر لقمه حلال و حرام را در تربیت انسان‌ها بررسی کند و علم تربیتی دنیا در این خصوص سکوت کرده است".

سيد جعفر هاشمی تشكری پسرعمه‌‌ی یکی ازدزدان بزرگ محمدباقر قالیباف شهردار تهران، که در حال حاضر ۱۱ سمت شغلی در شهرداری تهران دارد!

مسئوليت‌های او عبارتند از:
۱- معاونت شهردار تهران
۲- رئيس سازمان حمل و نقل و ترافيك شهرداري
۳- رئيس هيأت مديره شركت راه آهن متروی تهران و حومه
۴- رئيس هيأت مديره‌های شركت اتوبوسراني تهران و حومه
... ۵- عضو هيأت مديره شركت تعاونی شهريار
۶- شركت ستاد مركزی معاينه فنی خودرو
۷- شركت علائم راهنمايی و فنی ايران
۸- سازمان تاكسيرانی
۹- شركت بهره‌برداری مترو
۱۰- سازمان پايانه و پارك‌سوارها
۱۱- شركت كنترل ترافيك شهرداری تهران...
سید دست مریزاد، جدت پشت و پناهت که اینقدر مسئولیت پذیری حرومزاده! خسته نباشی واقعاً، دوشغله که برای شما نیست سید.... ماهی ۱ میلیون هم برای خودت رد کنی به عبارتی حداقل ماهی ۱۱ میلیون تومان فقط پایه حقوق است، دمت گرم می تونی می کنی چشم حسودان کور!.......Photo: ‎مسئوليت‌های او عبارتند از:
۱- معاونت شهردار تهران
۲- رئيس سازمان حمل و نقل و ترافيك شهرداري
۳- رئيس هيأت مديره شركت راه آهن متروی تهران و حومه
۴- رئيس هيأت مديره‌های شركت اتوبوسراني تهران و حومه
۵- عضو هيأت مديره شركت تعاونی شهريار
۶- شركت ستاد مركزی معاينه فنی خودرو
۷- شركت علائم راهنمايی و فنی ايران
۸- سازمان تاكسيرانی
۹- شركت بهره‌برداری مترو
۱۰- سازمان پايانه و پارك‌سوارها
۱۱- شركت كنترل ترافيك شهرداری تهران...
سید دست مریزاد، جدت پشت و پناهت که اینقدر مسئولیت پذیری! خسته نباشی واقعاً، دوشغله که برای شما نیست سید.... ماهی ۱ میلیون هم برای خودت رد کنی به عبارتی حداقل ماهی ۱۱ میلیون تومان فقط پایه حقوق است، دمت گرم می تونی می کنی چشم حسودان کور!.......‎

دلایل عدم موفقیت در راه آزادی و پیشرفت

از حمله اعراب (در سال 651 میلادی و سقوط کامل دولت ساسانی) تا جنبش مشروطه و امضاء فرمان مشروطیت (مرداد 1285) از انقلاب اسلامی (1357) تا انتخابات رئیس جمهوری (در سه دهه جمهوری اسلامی، به ویژه انتخابات 1388)، از جنگ خارجی (ایران و عراق) تا مبارزه با دیکتاتوری و استبداد داخلی، ایران همیشه صحنه مبارزه بوده است و ایرانی همیشه برای آزادی و پیشرفت جنگیده است.
چه بسیار که جان خود را برای آزادی و پیشرفت به خطر انداختند. چه بسیار که جان باختند و چه بسیار ناامید از اهداف و آرمان ها صحنه مبارزه را ترک کردند و چه بسیار هنوز جان خود را در این راه قربانی می کنند و بسیاری ناامیدتر از پیش تماشاگر کنار صحنه در انتظار معجزه ای ایستاده اند.


هدف از نوشتن این متن نگاهی انتقادی، و تحت بررسی قرار دادن عملکرد و روند کاری احزاب و سازمان های سیاسی خارج از کشور (اپوزیسیون) است. هدف توضیح و یا تفسیر ایدئولوژی چپ و یا راست نیست. این موضوع بحث اختصاصی خود را دارد که از زمینه این متن خارج ولی بی ربط نیست. به همین دلیل اشاره مختصری به این موضوع خواهم کرد و در ادامه به موضوع اصلی این متن خواهم پرداخت.
در این متن زمینه های مختلفی مد نظر گرفته شده است: زمینه تاریخی، سیاسی، اجتماعی. به دلیل ارتباط این زمینه ها با یکدیگر، نمی توان وقایع و رویدادها را تنها در یک زمینه مشخص و به طور جداگانه تجزیه و تحلیل کرد. به همین دلیل این موضوع در این زمینه ها تفسیر و تحلیل خواهد شد.
در شرایط مناسب انقلاب مشروطیت نیروهای طیف چپ تحت تاثیر فرهنگ سوسیالیستی که هدف خود را سرنگونی استبداد می دانستند وارد صحنه سیاسی ایران شدند. در جناح راست حزب اعتدالی مرکب از روحانیان و اشراف از اندیشه های راست طرفداری می کرد. در دوره اول و دوم پهلوی در چهارچوب بلوک بندی جهانی قدرت، راست ها متمایل به اندیشه های لیبرال- دموکرات خوانده شدند و گروه هائی چون "نهضت ملی" و "نهضت آزادی ایران" در این جناح قرار گرفتند. "حزب توده ایران" سازمان اصلی چپ در تهران در سال ۱۳۲۰ تاسیس شد و گروه های "فداییان اکثریت و اقلیت" با تمایلات کمونیستی چپ خوانده شدند.
در زمان انقلاب جناح چپ با حضور گسترده و با استفاده کامل از خدمه و امکانات نقش بزرگی را در به پیروزی رساندن انفلاب ایفا کرد و بعد از انقلاب و سرکوب سنگین سال‌های دهه ۱۳۶۰، طیف چپ که انشعاب یافته بود مجبور به ترک ایران شد و به مبارزه با انقلابی که هدف آنها نبود ادامه داد.
بعد از انقلاب اسلامی که یک انقلاب ایدئولوژیک بود، جمهوری اسلامی با بدست گرفتن قدرت کامل، شرکای سیاسی خود را از صحنه خارج کرد و از آن پس تا هم اکنون احزاب و سازمان ها و گروه های فعال آن دوره نتوانسته اند آن شکست سنگین را جبران کنند. احزاب، سازمان ها و توده ایران انقلاب را باختند و هر دو قربانی دیدگاه و عملکرد غیر واقع بینانه و نادرست یکدیگر شدند.
تا این قسمت نگاهی به تاریخ سیاسی احزاب داشتیم و به طور خلاصه قسمتی از تاریخ طیف چپ و چندی از رویدادها را در منظر تاریخی سیاسی شرح داده شد. در قسمت بعدی به فعالیت و روند کاری احزاب پرداخته خواهد شد.
فعالیت سیاسی و مبارزه علیه جمهوری اسلامی را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
دسته اول: مبارزه و جنبش های داخلی مشمول از اعتراض ها و حرکت های فردی از چهره های برجسته و همچنین افراد و چهره های ناآشنا برای دیگران در صحنه سیاست و اجتماع از جمله نویسندگی، وبلاگ نویسی (پدیده ای نسبتا جدید)، جنبش های دانشجوئی و جنبش زنان می باشد. مبارزه داخل ایران هنوز شکل سازمان یافته ای پیدا نکرده است که توده بتواند بر اساس سازماندهی روشن و مشخصی عمل کند. اگر هم سازماندهی وجود داشته باشد گام های کودکی خود را بر می دارد.
دسته دوم و موضوع بحث در این متن: اپوزیسیون خارج از کشور. این دسته به طور عمده شامل احزاب قدیمی (قبل از انقلاب) است و به اقتضای شرایط، سازمان و فعالیت های خود را به خارج از کشور منتقل کرده اند و در خارج از کشور به مبارزه علیه جمهوری اسلامی ادامه می دهند. این گروه عمدتاً شامل گروه های چپ می باشد و احزاب جناح راست به تازگی و به شکل محسوس تری از پیش، مشغول فعالیت و مبارزه با جمهوری اسلامی هستند.
در جناح راست در چند سال اخیر شاهد حرکت ها و شکل گیری احزابی در خط مشی لیبرال، لیبرال دمکرات و دمکرات هستیم. همچنین انشعاباتی در این جناح مشاهده می شود.
شعار این طیف های سیاسی و سازمان ها و هدف از فعالیت، اتحاد و بسیج توده و برکناری جمهوری اسلامی است. از جمله فعالیت های اپوزیسیون خارج از کشور می توان نشست های سالانه، برگزاری جلسات، ترتیب دادن تظاهرات و برگزاری انتخابات داخل حزبی نام برد و مبتنی بر رویدادها و شرایط سیاسی داخلی ایران به عنوان مثال با نوشتن بیانیه ای و یا با ترتیب دادن تظاهرات حمایت خود را با معترضان داخلی اعلام کرده و یا طرح، برنامه و یا حرکتی از سوی جمهوری اسلامی را محکوم و در بیانیه ها خواستار برکناری جمهوری اسلامی، بهبود وضعیت و بسیج توده هستند. این شکل فعالیت و راه مبارزه برای اپوزیسیون خارج از کشور بخاطر فضای باز سیاسی کشورهای میزبان امکان پذیر است و این مزیتی است که این دسته به گروه مخالف داخل از کشور دارد.
حال این سوال مطرح می شود که چرا با وجود امکانات، گزینه های گوناگون و متفاوت و شرایط آزاد برای فعالیت خارج از ایران هنوز شاهد هیچ گونه تغییر و یا حتی شاهد پیشرفتی چشمگیر در این زمینه نبوده ایم؟
برای یافتن پاسخ و با توجه به موضوع این متن، تئوری و فلسفه وجود احزاب در "شکل رابطه" بکار گرفته شده است. بر اساس این تئوری زمینه رابطه و شکل آن را می توان به دو بخش تقسیم کرد:
یک بخش از این رابطه، رابطه عمودی (احزاب – توده) که یک رابطه دو جهتی و متقابل است. رابطه عمودی از بالا به پائین شکل رهبری، جهت دادن و متقاعد کردن، آگاهی رسانی و بسیج توده را دارد و رابطه از پائین به بالا مربوط به اعتماد توده به احزاب و در خواست های دادن رای به حزب است.
بخش دیگر این رابطه یک رابطه عمودی- افقی (احزاب – احزاب) که رابطه رقابت و قدرت و همکاری مابین احزاب است. رقابت برای گرفتن آرا، قدرت در جلب اعتماد و عمل کردن سیاست های حزب و همکاری به قسمت اجرائی شدن سیاست ها و تشکیل دولت بر می گردد.
بر اساس این دو اصل روند کاری اپوزیسیون خارج از ایران تجزیه و تحلیل خواهد شد.
مشکل سیاسی اپوزیسیون خارج از کشور را می توان در چندین مساله یافت که نشان دهنده ناتوانی ضعف و فقدان تجربه سیاسی عملی احزاب می باشد.
بی‌‌اعتمادی اکثریت ایرانیان داخل و خارج از کشور به مشروعیت اخلاقی‌ و سیاسی شخصیت‌ها و احزاب و گروه های سیاسی یکی از بزرگترین کمبودها بشمار می رود. مردم ایران دلسرد و ناامید از این احزاب که مسئول و شریک در پیروزی انقلاب اسلامی هستند به اینکه این احزاب خارج از کشور فعالیت سیاسی خود را بر علیه جمهوری اسلامی فقط و یا بیشتر در حمایت از جنبش های داخلی و دادن بیانیه خلاصه کرده اند، بسنده نمی کند.
بر اساس رابطه احزاب - توده که به معنای احتیاج متقابل است، فقدان رابطه موثر در جهت دادن و رهبری توده برای بدست آوردن باورها و عملی ساختن اهداف منجر به استفاده محدود از پتانسیل داخل ایران شده است. مشروعیت احزاب به عنوان رهبران و نمایندگان توده است که معنا پیدا می کند. هدف احزاب باید در راستا و در چهارچوب اهداف خود و بر مبنای خواسته های داخلی و ارزش های مدنی باشد. احزاب و سازمان ها باید درصدد زمینه سازی و آماده کردن جامعه برای استفاده از موقعیت ها، پذیرش تغییرات و تطبیق، یادگیری و آموزش فرهنگی اجتماعی و سیاسی متعارف با این تغییرات باشند.
اپوزیسیون بدون پشتوانه داخلی موفق به عملی ساختن اهداف خود نخواهد بود و مساله اصلی در این زمینه اهداف مشترک توده و احزاب است که در رابطه احزاب - توده عملی می شود و فعالانه به کاربری گرفته می شود و چون احزاب در این راه نقش رهبری را دارند، توده به آنها برای جهت یابی احتیاج دارد و در قبال این احزاب با معنا کردن ارزش های مدنی در چهارچوب اهداف سیاسی و چگونگی فعالیت در روند کاری موفق به جذب و یا دفع توده می شوند.
حال تا چه حد احزاب موفق به آگاهی رسانی به توده بوده اند؟ تا چه حد توانسته اند اعتماد توده را برای حمایت و پشتیبانی از خود جلب کنند؟ بر این باورم که این رابطه با نقش کلیدی که برای به وجود آوردن تغییر دارد در کمترین شکل و معنی انجام می گیرد.
از هر روی و به هر شکلی و از هر جناحی اگر هدف احزاب براندازی جمهوری اسلامی و شرکت فعال در صحنه سیاسی در ایران است باید برای بدست آوردن این هدف گام های استوار تر و بزرگتری بسوی ایرانیان داخل بر داشته شود و تمرکز بیشتری در این قسمت از فعالیت سیاسی شود.
ما در اینکه زمان تغییر فرا رسیده است با یکدیگر موافقیم ولی در داشتن و شکل دادن اهداف در چهارچوب دمکراسی که رقابت و همکاری و رهبری توده است با یکدیگر فرسنگ ها فاصله داریم. بر این باورم که اتحاد رمز پیروزی است ولی تا کنون این بیش از یک شعار زیبا و بدون دستاوردی قابل اندازه گیری نبوده است. اتحاد ما باید بر مبنای قبول تفاوت ها و موافقت بر اساس آزادی و منافع کشور باشد.
بعد از حدود سی سال تجربه فعالیت در فضای باز خارج از ایران، به یاد داشتن اشتباهات گذشته و درس گرفتن از آن، این وظیفه را به درستی و عادلانه بر دوش احزاب می گذارد که بر اساس مسئولیت خود شروع به کار کنند و آن رهبری توده است زیرا توده نیازمند رهبری و رهبری نیازمند توده است. نباید از توده انتظار و توقع پذیرش این احزاب را داشت در حالی که رابطه ناقص و فاصله سیاسی عمیقی بین توده و احزاب وجود دارد. انتظار اینکه توده بعد از تغییر نظام پذیرای این احزاب باشد، امری است غیر قابل قبول، غیر منطقی و دور از هر گونه اصول دمکراسی زیرا این خود نوع دیگری از تحمیل سیاست بر توده، بدون داشتن حق انتخاب است.
توده ناامید و هدف باخته و دلسرد، مردمی محافظه کار و نگران از موقعیت اقتصادی و همچنین احتمال حمله نظامی، نیاز به جهت گیری و راهنمایی، رهبری قوی و منظم و سازمان یافته دارد. برای شکل گرفتن حرکت و جنبشی وسیع در راستای اهداف و برای دستیابی به نتایج مطلوب، همکاری احزاب و احزاب - توده، آگاهی رسانی، جلب اعتماد و ایجاد انگیزه و افزایش شجاعت ملی برای مبارزه از اقدامات کلیدی می باشند. و این اقدامات باید به شکل مداوم استوار، تنظیم و همسازی شده باشد.
فاصله مردم و سیاست، فقدان بدیل سیاسی مناسب، بی اعتمادی مردم به احزاب، فقدان همکاری و رابطه ناقص و رشد نیافته احزاب - توده و استفاده نکردن از فرصت ها و اتلاف وقت دلایل عدم موفقیت در راه آزادی و پیشرفت است. این کاستی و نقص ها به ضرر همگی خواهد بود و اگر احزاب در کوتاه مدت و به طور موثر و مفید نتوانند موفق به بازسازی ساختار عملکرد سیاسی خود بشوند، اثرات و نتایج جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. حوزه سیاسی کنونی نیاز به انتخاب و حرکت های دقیق، سریع و هوشمند دارد. مهدی میرآخورلو

عکس؛ فضای وحشت و ترور در حکومت ننگین جمهوری اسلامی

رسانه های حکومتی: دوازدهمین مرحله طرح برخورد با اراذل و اوباش اخلالگران نظم و امنیت، امروز برگزار شد و 45 نفر از اراذل و اوباش مناطق شمالی پایتخت دستگیری و نمایش داده شدند

۱۳۹۱ اسفند ۷, دوشنبه

قاضی مرتضوی جنایتکار و قاتل زهرا کاظمی و جوانان در کهریزک و ..... به شکل علنی"محاکمه" می‌شود

پس از سه سال و نیم، بررسی نقش سعید مرتضوی جنایتکار در ماجرای قتل چند نفر در بازداشت‌گاه کهریزک و زهرا کاظمی به شکلی علنی برگزار می‌شود. روز سه شنب...ه، خود این جانی بدون بهره‌گرفتن از وکیل مدافع به "دادگاه" پاسخ خواهد داد.

رئیس دادگاه کیفری استان تهران امروز گفت که قرار بر علنی بودن دادگاه متهمان پرونده «کهریزک» است. محسن افتخاری گفت: «قرار بر این است که دادگاه مرتضوی به صورت علنی برگزار شود؛ مگر اینکه قضات دادگاه تشخیص دیگری داشته باشند.»

با این حال، گفته شده که عناوین اتهامی باید در جلسه دادگاه و از سوی نماینده دادستان اعلام شود و مقام‌های دادستانی پیش از رسیدگی به پرونده و اثبات جرم، اجازه اعلام ندارند.

از سوی دیگر، خبرگزاری ایلنا خبر داد که دادستان پیشین تهران بدون استفاده از وکیل از خود دفاع خواهد کرد.

سعید مرتضوی که عامل تعطیلی بسیاری از روزنامه‌ها و بازداشت و محکومیت تعداد زیادی از روزنامه‌نگاران است، عامل مرگ زهرا کاظمی و سه تن از بازداشت‌شدگان اعتراضات جنبش سبز محسوب می‌شود.

او پس از کنار گذاشته شدن از دادستانی تهران، از سوی احمدی‌نژاد به سمت‌های مختلفی از جمله ریاست سازمان تامین اجتماعی گماشته شد. انتشار فیلم مکالمه مرتضوی و برادر رئیس قوه قضاییه که به «فاضل گیت» معروف شد، باعث بازداشت یک روزه او گردید.

آیت الله ریــشهری مرد اول مواد مخدر و شریک وی مصباح یزدی

سپاه آنلاین:منابع اطلاعاتی سپاه آنلاین از وارد شدن دو هزار کیلوگرم کراک توسط آیت الله محمد ری شهری (حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی، دادگاه انقلاب ارتش، وزیر اطلاعات و دادستان کل کشور و رئیس کنـونی مؤسسه فرهنگی دارالحدیث) به بازار سیاه پایتخت خبر میدهند.هفته گذشته دوهزار کیلو کراک توسط پلیس مبارزه با مواد مخدر و سپاهیان مرزی کشف و ضبط شد... که قبل از منهدم کردن این مواد افیونی توسط کارتلهای موادمخدر داخل سپاه به رهبری ایشان وارد چرخه گردش مواد مخدر تهران شد.
بیماران جنسی در ایران حکومت میکنند
آیت الله ری شهری: دختر ۱۱ ساله آیت الله مشکینی را گرفتم گفتند صبر کن بزرگ شود گفتم مال من است و به خانه بردم وچون در آن هنگام يازده سال بيشتر نداشت اما من موضوع را با جديت پيگيري مي‌كردم كه همسر من است و شرعا حق دارم او را به خانه خود ببرم... سرانجام با اصرار من ايشان (مشكيني) راضي شد و جشن ازدواج‌مان در سال 1347 برگزار شد
****************************************
بیوگرافی محمد ری‌شهری شکنجه گر:
محمد محمدی نیک (زادهٔ آبان ۱۳۲۵) با نام قبلی محمد درون‌پرور و معروف به محمد ری‌شهری، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی، دادگاه انقلاب ارتش، وزیر اطلاعات، دادستان کل کشو دوران ریاست میر حسین موسوی و دادستان دادگاه ویژه روحانیت و سرپرست حجاج ایرانی بود و هم اکنون نایب تولیه شاه‌عبدالعظیم و رئیس موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث است.

ری شهری مسئولیت محاکمه افراد سرشناس را به عهده داشت که برخی افرادی که به حکم وی اعدام شده اند عبارتند از:
صادق قطب‌زاده 2.فتح‌الله امید نجف‌آبادی 3.سید مهدی هاشمی (پاسدار)
فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق،
۱۲۱ نفر از افسران و درجه‌داران ارتش در ماجرای کودتای نوژه
۱۰ نفر از افسران و درجه‌داران ارتش در ماجرای حزب خلق مسلمان

آیت الله محمد ری شهری
آیت الله محمد ری شهری(محمد درون پرور) با کم رنگ کردن نقشهای سیاسی خود در عرصه قدرت نظام به قاچاق مواد مخدر روی آورده است و با توجه به مصونیتی که حکومت اسلامی برای ایشان قائل شده است مبادلات کلانی را در این رابطه انجام میدهد و از این راه سود سرشاری عاید ایشان میشود.
پیشتر آیت الله محمد ری شهری به عنوان دبیرکل حزب جمعیت دفاع از ارزشهای اسلامی خود را نامزد ریاست جمهوری در انتخابات سال ۱۳۷۶ کردومدتی نیزوزیر اطلاعات وقت بود وبعد از تولیت در شاه عبدالعظیم سعی کرد در حاشیه و به دوراز جنجالهای معمول باشد و با استفاده از موقعیت پیش آمده با انتخاب افراد ذی نفوذ و مورد اعتماد یک تیم قدرتمند برای مبادلات مواد مخدر تشکیل دهد و بعد از ان در هر زدوبندی نشان از حضور وی در پشت پرده دارد و بدین ترتیب هر روز جوانان بیشتری در دام اعتیاد می افتند وخانواده های زیادی نابود میشوند.طبق یک قانون سنتی در حکومت اسلامی ایران هر محموله بزرگ مواد مخدر که کشف میشود با ارعاب مجرم و تهدید به اعدام ضبط میشود و بدست سران نظام و بالاخص نامبرده و همکیشانشان میرسد تا بدون هیچ دخالتی آنرا به بدنه کارتلهای مواد مخدر داخلی سپاه تزریق کنند واز فضای آلوده نهایت استفاده را در جهت منفعت خود ببرند.سیر روند ذکر شده بدینگونه است:

1.اقدامات اطلاعاتی و ردزنی باندهای قاچاق که اقدام به ترانزیت مواد مخدر میکنند و هدایت آنان به محل دستگیری در سرحدات کشور .
2.انتقال مواد ضبط شده توسط ماموران داخلی اطلاعات سپاه به پایتخت
3.ارسال محموله بدون ثبت در ستاد مبارزه با مواد مخدر به انبار های شخصی در حومه تهران (آبعلی)
4.پروسه گردش مواد بعد از تحویل به واسطه های کلان و رساندن آن از این طریق به شبکه های توزیع و خرده فروشان.
5.تقسیم سود از فروش از سرشاخه تا واسط مرزی

اسامی چند تن از فاسدین و واسطه را در اطلاعات سپاه را فاش میکنیم.صادق احمدی،رضا محمدی روشن،عباس اعتماد،حسن اثنی عشریه،محمد علی جمال وند ،رضا عبدرسول، قاسم روانبخش در قم (اسامی حقیقی است)و بسیاری دیگر که درخبر ویژه اسامی کلی وسمت های آنها را درج خواهیم کرد.

مقدارزیادی از مواد مخدری که به کشورهای اروپایی وغیره.... از طریق جاده ابریشم تامین فرستاده میشود ازاین راه بدست می آید.محمد ری شهری در سالهای اول انقلاب با داشتن مناصب دولتی در جمهوری اسلامی خون بسیاری از جوانان وطن را به نا حق ریخته است .بسیاری از رانت ها را دریافت نموده ،شهر ری را تحت اختیار خود داشته و چه ظلمهایی از راه زمین خواری ،رشوه و باج خواهی از مردم آن نواحی روا داشته است.سهام دار عمده درچند کارخانه مخصوصا مس کرمان است.او در این سال های تسلط نظام جمهوری اسلامی ایران با پا گذاشتن بر حق مردم به ثروت بیکرانی دست پیدا کرده است.از طرفی ارتباط او با بیت رهبری مانع از این شده که کسی قدرت اخلال در فعالیتهای نامشروع وی بوجود آورد .آیت الله مصباح یزدی نیز در بعضی از اعمال او شریک می باشد که در خبر دیگری به این موضع خواهیم پرداخت.

هزینه صد‌ها میلیاردی ایران در اماکن‌ مذهبی عراق

رژیم ضد انسانی سیاه اندیش جمهوری اسلامی برای مسخ اراده مردم و استمرار سیاست و حاکمیت خود چنگ به هر جنایتی می زند. سرمایه گذاری حاکمیت برای نوسازی امامزادگان عراقی گوشه کوچکی از به غارت بردن سرمایه های هنگفت مردم ایران است.

این درحالیست که در مناطق زلزله زده شمال مردم از حداقل امکانات زندگی برخوردار نیستند و آمار بیماران و کشته شدگان را دولت از چشم ...مردم مخفی نگه می دارد.
این درحالیست که میلیونها نفر بیکار در ایران وجود دارد و فقر و بدبختی در میان کشور ثروتمندی مانند ایران دراد نهادینه می شود.
هموطن اگاه تا هنگامیکه تو به این وضعیت اعتراض ننمایی این جنایتکاران از موضع قدرت خود میلیمتری عقب نشینی نخواهند نمود. و هر روز در گوشه و کنار کشور جوانان بی گناه را بدار می آویزند . به خیابانها بیایید و با اعتراضات صنفی خود زمینه یک اعتراض سراسری را بوجود بیاورید. مردم آگاه و توانمند ایران در کمک رسانی به زلزله زدگان شمال نشان دادند که از پتانسیل سازماندهی فزاینده ای برخوردارند و می تواند این شیوه را هر لحظه برای سرنگونی این رژیم بکار بگیرد.
.بدیهی ست که تنها بدیل رهایی بخش از چنگال این جنایتکاران کارجمعی و سازمان یافته شماست. به خود اطمینان داشته باشید. این رژیم رفتنی ست.

حیواناتی که بر ما حکومت کرده‌اند خوک رفسنجان

از معجزات اکبر این بود که مخالفانش غیب می‌شدند...بهشتی، پر...احمد خمینی، پر... بنی‌صدر، پر...سید مهدی هاشمی، پر...شیخ حسن لاهوتی، پر...منتقدان استقراض و سیاست‌های اقتصادی، پر...نظارت استصوابی در دوران او اختراع شد...وقتی به ریاست جمهوری رسید، مادرش خوشحال شد و گفت: «اکبرو شاه شده».

مرحوم جورج اورول، در قلعه حیوانات از خوکی به نام «ناپلئون» یاد می‌کند که قوانین را به نفع خود تغییر می‌داد و کاری می‌کرد که به «مصلحت» خودش بود. ناپلئون، از استوانه‌های انقلاب حیوانات بود. درست مثل اکبر، خوک رفسنجان.

عبید زاکانی در منظومه «موش و گربه» به خاطر حرام بودم خوک، مجبور شد خوک بی‌ریش رفسنجان را گربه بخواند. در نسخه بمبئی آمده: «مژدگانی که کوسه عابد شد، عابد و زاهد و مسلمانا». خوک رفسنجان علاقه زیادی به نفت و کیش و فامیل داشت. وقتی به ریاست جمهوری رسید، مادرش خوشحال شد و گفت: «اکبرو شاه شده».

متخصصان ژنتیک، خوک گوشت‌خوار رفسنجان را از بازماندگان مغول‌های بی‌ریش خوانده‌اند. این موجود تلفیقی که از نقطه نظر ژنتیکی به «کوسه‌»ها و مغول‌ها بسیار نزدیک است، به‌دلیل برخورداری از چهره‌ای بی مو، مورد علاقه «ویژه» اساتید حوزه بود.

اکبر علاقه زیادی به یکی از طلبه‌های جوان عینکی مشهدی داشت که بی‌دست و پا بود، اما به او قول داد که او را صاحب دست‌ها و پاهای بی‌شمار کند تا اینکه سید علی خامنه‌ای را تبدیل به «اختاپوس معظم رهبری» کرد. و این از معجزات اکبر بود.

اکبر هاشمی چون می‌خواست ثابت کند انسان است و موجودی با عفت، با عفت مرعشی ازدواج کرد. اکثر عمرش، زندگی با عفتی داشته به جز مواردی که مرتکب «بی عفتی» شده است. می‌گویند وقتی خاطرات هاشمی در روزنامه همشهری منتشر می‌شد، از بس در مورد ناهار و خواب و عادات عفت می‌نوشت که همه مسخره‌اش کردند، پس پسر کوچک را به همشهری فرستاد تا هر چه «عفت» است از متن خاطرات حذف کند. اینچنین شد که خاطرات هاشمی «بی‌عفت» از آب در آمد.

هاشمی علاقه زیادی به زیرآبی رفتن داشت و به این روش وارد شورای انقلاب شد. در سال ۵۷ مردم با قیافه نحیف یک موجود عمامه‌دار بدون ریش آشنا شدند که درست مثل ناپلئون قلعه حیوانات، در اوائل کار بسیار مهربان بود.

گروه فرقان که متوجه حرام بودن او شد، خواست ترورش کند اما عفت که گفته می‌شود از اکبر ریشوتر است و احتمالا رفتاری مردانه‌تر دارد، مهاجمان را فتیله‌پیچ کرد.

او سال‌ها رئیس مجلس بود و فرد دوم مملکت می‌خواست باشد تا آنکه بنی‌صدر فرد دوم شد، پس رجایی را به جان بنی‌صدر انداخت و چون اثر نکرد، نمایندگان مجلس را علیه رئیس جمهوری شوراند و می‌خواست بنی‌صدر را دچار مهرورزی کند که پدر دامادهایش به رئیس جمهوری پیام داد که جانت را بردار و برو...شیخ حسن لاهوتی هم چند ماه بعد دچار خودکشی شد...بسیار تصادفی و اکبر نگذاشت تحقیق در باره مرگ مرحوم لاهوتی به جایی برسد. و این از کرامات او بود.

بهشتی هم که شخص دوم شد، بعد از چند روز دچار انفجار شد و پر...از معجزات تاریخ این بود که می‌گویند ربع ساعت قبل از انفجار ساختمان حزب جمهوری، اکبر به بهشتی سر زد و یکهو رفت...

اکبر با زیرآبی رفتنش، زیراب هر کسی را زد که جلوی او ظاهر می‌شد. از معجزات دیگر او این بود که دولت موقت، بنی‌صدر، بهشتی، رجایی، باهنر، آیت، سید مهدی هاشمی و لاشخور خمین، در موقعی که به نفع او بود، جان‌شان را می‌دادند به شما و یا مثل آیت‌الله منتظری و یا میرحسین موسوی، مجبور به کناره‌گیری می‌شدند و یا تبدیل به مشاور بی خاصیت می‌گردیدند. هر کسی هم از او انتقاد می‌کرد، سر از دم و دستگاه سعید امامی در می‌آورد و با میل و رغبت جلوی دوربین اعتراف می‌کرد. می‌گویند مرحوم عزت سحابی و یارانش خود داوطلبانه جلوی دوربین رفتند و از برخورد انسانی وزارت اطلاعات دوره هاشمی تقدیر کردند و آن‌را با ساواک قابل قیاس ندانستند.

اکبر در همه دوران، ظاهرا فرد شماره دو بود، چه در دوران لاشخور خمین و چه در دوران اختاپوس معظم رهبری.او در دوران پیری لاشخور خمین، هرچه دلش می‌خواست به اسم رهبر کبیر قلعه حیوانات نظام انجام می‌داد و تقصیرش را می‌انداخت گردن لاشخور.

در سنوات جنگ، از طریق برادرزاده‌اش با دولت ریگان ارتباط برقرار کرد و مشاور ریگان به فرودگاه مهرآباد آمد و با او ملاقات کرد...اما سید مهدی هاشمی ماجرا را لو داد و چند بعد به دیار باقی شتافت.

به یک حرف لاشخور خمین گوش داد و آن هم چسبیدن به خامنه‌ای بود...خامنه‌ای بی‌دست و پا را رهبر کرد.

اکبر از جنگ خیلی خوشش می‌آمد و نگذاشت جنگ در سال ۶۱ پایان یابد. نزدیکان شیخ اکبر هم از قاچاق سلاح خیلی خوششان می‌آمد و وقتی دیگر دولت پولی برای خرید سلاح قاچاق نداشت، اکبر به محسن رضایی و میرحسین گفت که به لاشخور خمین بگویند که جنگ را تمام کند، چون حالا نوبت گران کردن نفت و بهره‌مندی بهرمانی‌ها از بازار نفت است.

جنگ که تمام شد، اول برادرزاده‌اش و بعد اقازاده‌اش را راهی بازار نفت کرد و کلمه «رانت» در همان زمان اختراع شد.

وقتی لاشخور پیر خمین در بستر بیماری بود، خوک رفسنجان پا روی لوله اکسیژنش گذاشت و او در حالی که داشت احوال فامیل‌های او را می‌پرسد و «خوا...خوا...» می‌گفت. خوک رفسنجان خیال کرد خمینی می‌گوید «خامنه‌ای رهبر شود»...اما اکسیژن به پیر خمین نرسید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

اکبر از تملق متنفر بود ولی متملقین را تحمل می‌کرد و خلعت می‌بخشید. می‌گویید نه، از س. ل. و ا.ن. بپرسید!از بی‌بی‌سی فارسی به هم به شدت بدش می‌آمد از بس که هوای او و خانواده‌اش را نداشت.

او را سردار سازندگی لقب دادند، از بس پروژه‌های ناتمام ساخت و کار مملکت را با پروژه‌هایش ساخت.

از دیگر معجزات او این بود که ایران را زیر بار استقراض خارجی برد، و ارزش دلار را چهار برابر کرد. می‌گویند کلاغ سق سیاه آرادان به همین سبب شاگرد اکبر محسوب می‌شود.

در دوران سازندگی، روی هر برکه‌ای سد ساخت و جیب‌های پیمانکاران و کارگزاران را پر پول کرد.

وقتی در مجلس سوم از او و دولتش انتقاد کردند، تصادفا شورای نگهبان به یاد نظارت استصوابی افتاد و منتقدین هاشمی رد صلاحیت شدند.

کار به جایی رسید که مخالف هاشمی را دشمن پیغمبر خواندند و به این ترتیب، مجلس چهارم از مخالفان پیامبر خالی شد! چون ایرانیان حافظه تاریخی بسیار خوبی دارند، اعمال آن زمان را کاملا به خاطر دارند!

علاقه زیادی به عباس عبدی داشت و مقالات انتقادی عبدی را حتی بعد از به زندان انداختنش می‌خواند.

گویند از کوچک‌ترین اتفاقات با خبر بود ولی از غیب شدن روشنفکران و روزنامه‌نگاران و نویسندگان و غیره توسط وزارت اطلاعات به هیچ وجه خبر نداشت، و این بی‌خبری هم از معجزات دیگر او بود! مثلا وقتی فرج سرکوهی در بازداشت بود، گفت که به آلمان سفر کرده و یا وقتی اتوبوس نویسندگان داشت در دره سقوط می‌کرد، یا سعید امامی زحمت بقیه را می‌کشید، خوک رفسنجان کاملا بی‌خبر بود!

چون از زحمات فلاحیان و غیره کاملا بی‌خبر بود و نمی‌دانست که وزارت اطلاعات می‌تواند بدون اطلاع رئیس جمهوری در داخل و خارج آدم بکشد، اکبر گنجی او را عالیجناب سرخ‌پوش خواند، درست عین کاردینال ریشیلو...البته اکبر هاشمی، عالیجناب سرخ‌پوش بی‌ریشیلیو بود...

در دوران او، برادران «فرنگی‌کار» وزارت اطلاعات زحمت بسیاری کشیدند تا مخالفان جمهوری اسلامی مزاحم دولت‌های فرانسه و آلمان نباشند و به همین دلیل بختیار و شرفکندی و فرخزاد و بقیه دچار «سازندگی» شدند و کارشان ساخته شد.

اطلاعاتی‌ها و سپاهی‌ها در دوران سازندگی جیب‌های‌شان پر پول شد و هم آنها راضی بودند و هم حاج اکبر آقا...

وقتی لاشخور خمین مرد، احمد خمینی را فریب داد و اختاپوس را به رهبری نشاند. بعدا احمد خمینی که اندکی زیادی زورش گرفته بود، سیاست‌های دولت را مورد انتقاد قرار داد و ناگهان سکته شد! بعدها به پسر احمد خمینی گفتند که دوستان سعید امامی زحمت یادگار امام را کشیده بودند و باز هم هاشمی از این ماجرا خبری نداشت!

اما در دوران دوم ریاست جمهوری‌اش موافقینش یواش یواش رفتند سراغ ناطق نوری و اندک اندک مجبور شد برای رفع ظلمی که به او شده بود، به سراغ بازار نفت برود و مهدی بشکه، فرزند برومندش که ابو علی سینای خانواده بود را چشم و گوشش در وزارت نفت کرد...از کنسرسیوم نفتی و توتال و اجیب و شل و هالیبرتون و شرکت‌های نفتی بزرگ هم خیلی خیلی خوشش می‌آمد.

دولت عربستان علاقه عظیمی به او داشت و حتی وقتی پایگاه آمریکایی‌ها در عربستان منفجر شد و رابطه عربستان با ایران شکراب، ارتباط هاشمی با شاه و شاهزاده‌ها شدیدا قوی بود...و این هم از معجزات او بود و ربطی به انتقال احتمالی اطلاعات از طریق عربستان به جاهای دیگر دنیا نداشت









خوک کبیر، علاقه زیادی به امیرکبیر داشت...همچنین علاقه زیادی به پول و رای مردم! همانند ناپلئون قلعه حیوانات، قوانین را به «مصلحت» خودش تغییر می‌داد...از جمله قانون «همه حیوانات با هم برابرند» را به «همه حیوانات با هم برابرند، ولی هاشمی‌ها برابرتند» تغییر داد..به دروغ «مصلحت»آمیز هم علاقه و اعتقادی وافر داشت...

دوران ریاست جمهوری خوک رفسنجان برای هر که خوب نباشد، برای بچه‌ خوک‌ها عالی بود...مهدی بشکه که تصادفا نقشی در انفجار یک اسکله نداشت و به استرالیا فقط برای آموزش زبان کانگرو رفته بود، توانست به ایران بازگردد و لیسانسش را برایش گرفتند. گفته می‌شود یک محقق تاریخ به نام کاتوزیان در این باب تحقیقات مفصلی نکرده است! مهدی که علاقه زیادی به حفاری داشت (نقل قول از مهمانداران و برخی کارمندان هتل‌ها) وارد بازار نفت شد و در سن ۲۳ سالگی، تعیین می‌فرمود که کدام قرارداد نفتی سرجایش بماند و یا نماند و این از معجزات خاندان هاشمی بود!

فائزه در این دوران دوچرخه را اختراع کرد. محسن هم که همیشه موشک خود را (پروژه موشکی سپاه) به رخ می‌کشید، وارد کار تونل و دالان و مترو شد. یاسر هم که با اسب‌ها مشغول بود و زبان اسب‌ها را بیاموخت، اما فارسی یادش رفت، فاطمه هم که رفت توی کار دارو و ناصر خسرو و بیماری‌های خیلی خاص. یکی از بیماری‌های خیلی خاص خانواده هاشمی، فراموشی برخی امور از جمله روابط دوستان قاچاقچی اسلحه و علل طول کشیدن جنگ در دوران قاچاق اسلحه و یا علت علاقه بسیار زیاد به حذف برخی دوستان سابق که بعدا منتقدشان شده بودند و ...بود.

در آن دوران، مجتبی خامنه‌ای می‌گفت امام زمان پدرم را به اختاپوسی معظم و رهبری رسانده، اما مهدی بشکه او را مسخره فرمود و گفت: «برو بینیم بابا...بابای من بابای بی‌دست و پای تو رو نشونده اونجا، خودش هم بر می‌داره...». از اینجا بود که اختلاف میان دو خانواده اندکی جدی شد و مجتبی «طائب» را برای پرونده‌سازی علیه هاشمی‌ها به کار گرفت...

خوک اعظم رفسنجان که می‌دید اگر عروسک سابق و رهبر فعلی قوی‌تر شود، عمامه‌اش پس معرکه است، به مقام معظم عرض ارادت فرمود اساسی و قول داد اگر معظم، کاندیداهای جناح چپ و روحانیونی را دچار حذف استصوابی کند، در خدمت خواهد بود، اساسی! از این رو بود که سگ‌های نگهبان، پاچه منتقدان هاشمی بگرفتند، اما منتقدان هاشمی که دچار فراموشی شدند، بیست سال بعد به پای هاشمی افتادند ...گویا فراموشی از هاشمی به اینها هم سرایت کرده بود.

خوک اعظم علاقه زیادی به امیر کبیر داشت، اما برای آنکه به سرنوشت امیر دچار نشود، منتقدان را به سرنوشت امیرکبیر دچار می‌فرمود!

از دیگر معجزات هاشمی، پرورش «مداح» خود بود...این مداحان در رسانه‌های داخل و خارج قلم می‌زدند، انقلابی و ضد انقلاب قلم می‌زدند و تنها راه حل مشکلات ایران را به قدرت رسیدن هاشمی می‌دانستند، گویا اینها هم فراموش کرده بودند که خوک رفسنجان، ۸ سال رئیس جمهوری بوده، ۸ سال هم فرد دوم بعد از لاشخور خمین بوده...

دوران دوم ریاست جمهوری هاشمی اما چندان خوشایند نبود و گفته می‌شود وقتی دوستان طائب از زحمات و معاملات فرزندان هاشمی در سونای زعفرانیه فیلم‌برداری کردند، خوک اعظم مجبور شد ساکت بماند...تا انتخابات مجلس پنجم که ۵ تا کاندیدا به روحانیت مبارز پیشنهاد کرد اما آنها رد کردند. به همین سبب بود که یک شبه «کارگزاران» زاییده شد و این از عهد سال اول میلادی بی‌سابقه بود! از مادر کارگزاران اطلاعی در دست نیست.

کارگزاران یک حزب بی‌پول بود که هیچ یک از برج‌سازان و پیمان‌کاران شهرداری و وزارت نیرو و وزارت نفت و غیره به آن سهم ندادند و آگهی‌ها و تبلیغاتش هم مفت و مجانی در همشهری و جاهای دیگر منتشر شد...

هاشمی در دوران ریاست جمهوری چند فامیل را به ریاست دفتر انتصاب فرمود، از جمله پسر عموی همسر، حسین آقای مرعشی که شیطان را درس می‌داد و آقا محسن که مرعشی را درس می‌داد.

هاشمی از مخالفان سرسخت دادن پست و مقام به فامیل بقیه بود.

عطا مهاجرانی، کثرالله عیاله آن زمان معاون او بود و گفت هاشمی اگر برای دور سوم رئیس جمهوری شود، البته بهتر است، اما گویند این اظهار نظر بعد از نوشیدن شیر خر بوده است.

در دوران هاشمی بود که کرباسچی، آسمان بالای زمین را به مردم فروخت و «تراکم» جیب کارگزاران اندک اندک زیاد شد و وقتی چند نماینده‌شان به مجلس رفت، هاشمی برای آنکه همه امور از دستش خارج نشود، از جمله امور نفتی پارس جنوبی مهدی بشکه، از خاتمی حمایت فرمود و مانع تقلب شد. البته هاشمی همیشه از تقلب بدش می‌آمده...

خاتمی که رئیس جمهوری شد، آقا محسن از دفتر ریاست جمهوری رفت توی مترو و سال‌ها آنجا گیر کرد، اما مهدی بشکه که از طعم و مزه نفت خوشش می‌آمد آنجا ماند و گاز می‌گرفت و گاز می‌داد.

فائزه روزنامه «زن» بنا نهاد اما خوک اعظم از دموکرات منشی دختر خوشش نیامد و بعد از توقیف نگذاشت فائزه باز روزنامه دیگری در آورد. فائزه هم ثابت کرد شدیدا مستقل است و به حرف پدرش گوش نمی‌دهد جز همه موارد!

در سنه ۸۱، مهدی بشکه شروع کرد به تیم‌سازی برای انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ تا بتواند قراردادهای نفتی را به سرنوشت «توتال» و «استات اویل» گرفتار کند! پس اندک اندک مریدان حاج آقا یا منتقدان طرفدار رنگ سبز اسکناس را جمع کرد و اتاق فکر ساخت. بودجه اتاق فکر و فعالیت‌های انتخاباتی هم به هیچ وجه از پیمانکاران سازمان بهینه‌سازی تامین نشد!

هاشمی در انتخابات ۸۴ یک قران خرج نکرد (بقیه مجبور به خرج کردن بودند) و این باز از معجزات او بود! همه کسانی که خرج کرده بودند هیچ چشم‌داشتی نداشتند به امور نفتی و مالی و غیره.

چون احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری رسید، حاج آقا عشق فراوانی به او نشان داد و محمود هم یواش یواش به همه یاران هاشمی در دولت مرخصی اجباری داد.

هاشمی و مهدی بشکه ۴ سال صبر کردند تا موسوی کاندیدا شد و از او حمایت کردند برای آنکه حال مقام معظم را بگیرند! مهدی بشکه به یک خبرنگار بدذات گفت که امور در خاندان میان افراد تقسیم شده...الله اعلم!

با انتخاب دوباره محمود، هاشمی که اندکی رنگش سبز شده بود در نماز جمعه حرف‌هایی زد که بعدها خجالت کشید تکرار کند.

همه خیال کردند که او طرفدار جنبش سبز و شلوغی است اما سایت عطا مهاجرانی راه چاه نشان داد که برخی اسب تروا بشوند و با تابلو حرکت کنند تا حاکمیت دستگیرشان کند...

بعد هم وقتی موسوی و کروبی از مردم خواستند که به خیابان بیایند، هاشمی مخالفت فرمود...

«تنها مرد خانواده هاشمی» اما سبز ماند و به زندان هم افتاد.

بعد از ۲۵ بهمن ۸۹، هاشمی گفت که تظاهرکنندگان مرتکب «فعل حرام» شده‌اند...اما این حرف برای حفظ کرسی ریاست مجلس خبرگان کافی نبود که نبود!

هاشمی که دل‌تنگ مهدی بشکه فراری به دوبی و آکسفورد و پاریس بود، به اختاپوس معظم گفت مهدی مارا در فرودگاه نگیرید، تا بیاید. اختاپوس معظم رهبری هم موافقت فرمود اما روز بعد از ورود و فرود، خیلی زود راهی اوین درکه‌اش کردند...

هاشمی که ۷۸ ساله بود و در عنفوان جوانی، خواست حال معظم را بگیرد و از انتخابات آزاد دم زد، معظم هم حالش بگرفت و قوه عذابیه را به جان فرزندش انداخت و کیفرخواستی ۱۲۵ برگی را زد توی کله وکیل مهدی.

هاشمی دمی بعد گفت که اگر کاندیدایی آدم حسابی نیاید، خودش وارد رقابت می‌شود که قوه عذابیه و وزارت اطلاعات، روزنامه‌نگاران را دستگیر کرد به بهانه ارتباط با بی‌بی‌سی!

...

همانند ناپلئون قلعه حیوانات، قوانین را به «مصلحت» خودش تغییر می‌داد...از جمله قانون «همه حیوانات با هم برابرند» را «همه حیوانات با هم برابرند، ولی هاشمی‌ها برابرتند» تغییر داد..به دروغ «مصلحت»آمیز هم علاقه و اعتقادی وافر داشت

۱۳۹۱ اسفند ۶, یکشنبه

در بجنورد ۱۰۰گوسفند و دو شتر برای "سلامتی سید علی قصاب" قاتل جوانان ایران قربانی شد!

محمدرضا یزدان‌پناه٬ رئیس هیات امنای «امامزاده سید عباس» بجنورد از قربانی کردن ۱۰۰ راس گوسفند و دو نفر شتر برای سلامتی علی خامنه‌ای در این شهر خبر داد.
به گزارش دیگربان به نقل از سایت حکومتی امنیتی فارس: رئیس هیئت امنای امامزاده سید عباس بجنورد با اشاره به خرید و قربانی 102 رأس دام برای سلامتی رهبر( قاتل جوانان ایران) در خراسان‌شمالی گفت: یک رأس دام به صورت نمادین در این امامزاده ذبح و بقیه در کشتارگاه ذبح و گوشت آن در بین نیازمندان توزیع شد.

میانگین زمان تهیه موادمخدر در تهران، کمتر از پنج دقیقه!

در حالی که موج گرانی‌ها به دلیل نالایقی مسئولان ایران و نیز جاه‌طلبی‌های اتمی رژیم کمر مردم ...را شکسته است؛ اما روز به‌روز قیمت مواد مخدر در کشور کاهش می‌یابد.

در این خصوص امروز قائم مقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر ایران از کاهش قیمت مخدر «شیشه» خبر داد و گفت: در حال حاضر قیمت این مخدر ویرانگر به یک میلیون تومان و میزان دسترسی به آن در تهران به کمتر از پنج دقیقه رسیده است.

طه طاهری در گفتگو با ایسنا از افزایش مصرف حشیش و نیز افزایش گرایش جوانان به مخدرهای صنعتی هم گفته است.

گفتنی است خبرآنلاین هم نوشته است کهقیمت برخی انواع مواد مخدر، با ۶۰ درصد کاهش به پایین‌ترین حد ظرف ۱۰ سال گذشته رسیده است.

این سایت نوشته است: «فروشندگان محلی از کاهش شدید قیمت مواد مخدر در شهر تهران خبر داده و می‌گویند قیمت انواع مخدرها به خصوص تریاک و کراک ظرف دو ماه گذشته در برخی نقاط شهر دست کم ۳۰ درصد و در برخی دیگر حتی تا ۶۰ درصد کاهش یافته است. این در حالی است که گفته می شود همزمان کیفیت اجناس ارایه شده نیز به طرز محسوسی بهبود یافته است»!

آن‌طور که خبرآنلاین گزارش داده هم اکنون ارزانترین نوع تریاک در مناطق جنوبی شهر تهران به قیمت هر گرم ۴۰۰ تومان خرید و فروش می‌شود. این قیمت در بالاترین نقطه شهر تهران یعنی شهرک غرب با کیفیت بسیار خوب به گرمی ۱۳۰۰ تا ۱۵۰۰ هزار تومان می رسد. در نواحی مرکزی و غربی تهران نیز قیمت‌ها بین ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ هزار تومان در نوسان است.

گفتنی است براساس برخی گزارش‌ها، سپاه پاسداران ایران خود در تهیه و توزیع مواد مخدر دست دارد.

ماشین آدمکشی حکومت اسلامی همچنان قربانی می گیرد

دادستان عمومی و انقلاب قزوین گفت: سحرگاه امروز سه تن در قزوین به دار مجازات آویخته شدند.

حجت الاسلام والشیطان ظهر یکشنبه در جمع خبرنگاران رسانه های... گروهی استان از اعدام سه نفر از قاچاقچیان مواد مخدر در زندان مرکزی قزوین خبر داد و اظهارداشت: در ادامه مبارزه قاطع و جدی با سوداگران مرگ سحرگاه امروز سه تن از قاچاقچیان سابقه دار با حکم دادستانی قزوین و تائید قوه قضائیه اعدام شدند.

وی یادآورشد: از ابتدای سال جاری تاکنون 18 نفر از قاچاقچیان به دار مجازات آویخته شده اند و با قاطعیت تمام در این مسیر گام خواهیم برداشت و احکام الهی را اجرا خواهیم کرد.

۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

نامش: "زندانى سياسى ست" ، جرمش خواستن آزادى ست و حكمش مرگ! و فقط مرگ!

چارپایه از زیر پایش کشیده می شود و طناب دار حلقش را می فشارد

او مثل عروسک خیمه شب بازی رقصانی، که فقط یک طناب مرئی دارد، با صدای خرخریی خفه، تند تند پاهایش را در هوا تکان می دهد و کمتر از چند ثانیه بعد، طوری که انگار قیچی بزرگی همه نخ های نامرئی تنش را همزمان بریده باشد بی حرکت می شود.

اعدامى (در ايران) شب ها را با این كابوس می خوابد / صبح ها از وحشت آمدن آدم هایی که قرار است به اتاق قرنطینهء... پیش از اعدام منتقلش کنند، از خواب می پرد.
ميفهمى هموطن؟؟؟؟؟؟؟

ميگفتند و ميگويند كه خرابكار است و ضد نظام و يا احتمالا مزدور غربيها و جاسوس اسراييل......

او كه جوانى ست ايران پرست و بخاطر افكار و عقايدش به خيابانها رفته و شعار مرگ بر ديكتاتور ميداده ، توسط مزدوران رژيم دستگير و پس از بازجويي هاي جان فرسا و سخت به زندانى مخوف فرستاده شده است.

چشم انتظار طناب دار است .

حکم اعدامش تائید شده و در سلولی با مساحتی کمتر از 6 متر مربع زندگی می کند تا روز موعود فرا رسد.

ذهن را آماده ميسازد تا خود را ضعيف جلوه ندهد/ تا آدم كشان و جانيان رژيم منفور جمهوري اسلامي از تضعيف وى سوء استفاده كنند!

هرچه بيشتر به نوروز نزيك ميشود بيشتر دلش ميگيرد و بيشتر از روزها و اين بهار شوم در راه بدش ميايد.

جايش / بسيار در كنار خانواده و مردم خاليست.. خيلى خاليست...

نامش:: "زندانى سياسى ست" ، جرمش خواستن آزادى ست و حكمش مرگ! و فقط مرگ!

درود بيكران به تمامى زندانيان سياسى ميهنمان
و با آرزوى آزادى آنان و ميهن از دست اين جانيان و اشغالگران

مهدی میرآخورلو

چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن

بدون شک مراسم چهارشنبه سوری پیش رو با توجه به اوج گیری جنبش آزادیخواهی جاری از جایگاه متفاوتی برخوردار است. چهارشنبه سوری هم پتانسیل ارتقاء جنبش را درخود ذخیره دارد و هم به دلیل گوهر ایرانی ِخود می تواند فاصله گذاری معناداری با مناسبت های اسلامی و بیگانه و خودساختهء دستگاه استبداد الهی را به نمایش بگذارد، بطوریکه اصلاح طلبان حافظ رژیم اسلامی نیز جایی برای عرض اندام شعارهای اسلامی و دودوزه بازی و دسیسه کاری های خود نمی یابند. چهارشنبه سوری از یکسو آیین اصیل و فراگیری است که ایرانیان از هر قوم و تیره ای و فارغ از هر باور و عقیده ای در سراسر میهن بدان عشق می ورزند و از طرفی گوهر ایرانی و ملی ِ آن به اسلامیون و عرب پرستان و دشمنان ایران فرصت شعبده بازی و مصادرهء انرژی های نهفتهء آن را نمی دهد.
امروز شیادهای اصلاح طلب و ملی- مذهبی و سایر اسلام پرستان سبز، پروژه ای را که والیان و مجاهدان اسلام در طی چهارده قرن پیگیری و تلاش، موفق به اجرای آن نگشتند در نظر دارند ظرف یکی دو سال با نیرنگبازی و عوام فریبی به خورد ملت ایران بدهند. اسلام سبز را در مقابل اسلام سیاه خامنه ای علم کرده اند و کاری که با کوشش آخوندهای ضد ایرانی مانند مطهری و پیرکفتاری مثل ابول قاسم خزعلی جهت نابودی آیین های ناب ایرانی و فرهنگ ایرانشهری به سرانجامی نرسید، اکنون دار و دستهء رفسنجانی و موسوی چی ها با زیرکی دنبال می کنند. یک جنگ زرگری براه انداخته اند تا آزادی خواهان را دوشقه کرده و بخشی را متوهم کنند به اسلام سبز تا بدست خود، آن گروه از ایرانپرستان آگاه و سرسختی که نبردی ریشه ای با دین اهریمن را وجهه همت خویش قرار داده اند ناآگانه و از روی بلاهت تخطئه و سرکوب کنند. بازی با کارت خاتمی و موسوی و کروبی را بسپاریم به سیاسی کارهای حقیر و فرصت طلبی که نه هرگز به ماهیت اهریمنی و انسان ستیز اسلام پی برده اند و نه هم اساساً هیچوقت دغدغهء میهن و شور ایرانی در سر داشته اند.

به همانگونه که جمهوری اسلامی در این سه دهه با سرکوب مردم در چهارشنبه سوری ها از همایشی مردمی و افروختن آتش با هیمه و هیزم و پریدن از روی آتش جلوگیری کرده و آیین شکوهمند ملی را به ترقه بازی سخیف کودکانه تبدیل نموده است- که از یکسو دکانی شد برای دلالان و قاچاقچیان سپاه پاسداران که وسایل بنجل آتش بازی و زباله های چینی را به فروش برسانند و از طرفی آیینی کهن و باستانی و ایرانی را لوث و بی اعتبار سازند- اکنون هم آخوندک های سبز مسلمان، مردم را به « سکوت سبز» دعوت می کنند. فرمایش می فرمایند که:« هر ایرانی یک شمع منور سبز به همراه الله اکبر سبز با آخرین چهارشنبه سال»!
نفرت اسلام سبز نیز از نفرت اسلام سیاه نسبت به فروزه های ایرانی هیچ کم ندارد. اینان نیز از به زبان آوردن« چهارشنبه سوری» به همان اندازه پرهیز کرده و ترجیح می دهند از چهارشنبه سوری به چهارشنبه آخر سال و یا آخرین چهارشنبه سال یاد کنند.
وقتی که اسلامپرستان جشن چهارشنبه سوری را با تحریف چهارشنبه آخر سال می نامند، حکایت از عمق وحشت و نیز کینه ای ضد ایرانی است که نسبت به سنت های غیراسلامی و غیرعربی در وجود هر آخوندی لانه کرده است. آتش هر بوته خشک در چهارشنبه سوری چون دشنامی است که روح پلید آخوند را به ستوه می آورد و جز سرکوب این جشن زیبا راهی در پیش رو ندارند. آیت الله های عرب پرست در طی قرون گذشته حتا دوره هایی که مستقیماً هیچ سهم و نقشی در حکومت نداشته اند با گرد آوردن کودکان و نوجوانان در مساجد و تکایا و حسینیه ها و هیئت های مذهبی بر ضد سنت های زیبای ایرانی عربده کشیده اند. در روضه های خانگی مردم را بر ضد شور و شادی جشن چهارشنبه سوری و نوروز مغزشویی کرده اند.

هوشیاری بسیاری لازم است تا اجازه ندهیم که ارزش ها و آیین ها و دلبستگی های ایرانی ما را به زهر اسلام آلوده کنند. نباید اجازه داد مارمولک های سبز شعارهای اهریمنی و زشت اسلامی را در دهان ما بگذارند. گوهر چهارشنبه سوری با آتش سرشته است. آتش پاک کننده ای که بنیان باستانی اش بر نابودی پلیدی ها و زشت کاری ها استوار بوده است. در بزرگداشت و عمل به این آیین اهورایی نباید دهان خود را به الله اکبر و شعار نفرت انگیز یا حسین- میرحسین آلوده و کثیف کنیم. چهارشنبه سوری و جشن نوروز خار چشم اهریمن و اسلام و آخوند است. شوربختانه مهاجمین اشغالگر مسلمان در طی قرون موفق شده اند جشن ها و آیین های پاک ایرانی مانند جشن مهرگان و جشن سده و سایر جشن های ایرانی و اصیل را یا کمرنگ و بیرنگ کنند و یا بکلی از خودآگاه ایرانیان عقب رانده و در اعماق چاه ناخودآگاهی ایشان مدفون سازند.
با این حال در برابر محرم و تاسوعا و عاشورا و نیمه شعبان و نیز شهیدبازی ها و تظاهراتی که حکومت اسلامی هر از چندی و به مناسبتی برای نمایش حمایت و مشروعیت خود به راه می اندازد، مردم ما نیز جشن های ملی چون چهارشنبه سوری و جشن نوروز را برای اظهار مخالفت و بیان باورهای مغایر با عقاید مردم ستیز نظام اسلامی همواره در اختیار داشته است. امسال از طلایه هایش پیداست که جشن چهارشنبه سوری هم ابعاد گسترده تری خواهد یافت و هم از مضمون و محتوای مبارزاتی و آزادیخواهانهء ژرف تری برخوردار است. این حقیقت را از واکنش خشمگینانه حکومت آخوندی نسبت به تدارک برگزاری پرشکوه این جشن از سوی مردم می توان دریافت.
از هم اکنون سگ های هار اسلام که پلیس خوانده می شوند نسبت به جشن چهارشنبه سوری عربده های هشداردهنده سر می دهند:
جانشين فرمانده نيروی انتظامی اعلام كرد: مزاحمان چهارشنبه آخر سال در صورت دستگيری تا پايان تعطيلات نوروزی بازداشت می ‌شوند.
سردار رادان افزود:‌ معتمدان محلات( لباس شخصی ها) می ‌توانند در اجرای مراسم چهارشنبه آخر سال نظارت بيشتری داشته باشند.
اسماعیل احمدی مقدم رئيس پليس ایران نیز با اشاره به نزدیک شدن به جشن چهارشنبه آخرسال گفت:« بايد قاطعانه از حوادث آن روز جلوگيری شود».

در جشن چهارشنبه سوری امسال انرژی و نیرویی نهفته است که به بنیادهای مبارزاتی و باستانی خود راه می برد و از ژرفای تاریخ ایرانزمین فرا می روید. پس از یک خواب و خلسهء طولانی اما برای نخستین بار خیزش و قیام آزادیخواهانهء ملت ایران با چهارشنبه سوری باستانی هم گوهر گشته و متفاوت از یک جشن ساده و سرخوشانه میرود که خرمن اهریمن را با آتش خود نشانه بگیرد. به همین دلیل بسیار مناسب است که ترقه بازی را به پرتاب کوکتل مولوتف ارتقاء دهیم. می توانیم تمامی سازمان ها و اماکن و نهادهای سیاسی و نظامی و اسلامی رژیم اشغالگر اسلام همچون ادارات دولتی، کلانتری ها، شهرداری ها، پادگان ها و وزارت خانه ها و هر مکان و محلی که در دسترس است و همچنین مساجد و مهدیه هایی که محل لواط و تجاوز مسلمین است و سایر دخمه های مجاهدان اسلام و بسیجی ها و لباس شخصی ها را آماج کوکتل مولوتف قرار دهیم و آتش چهارشنبه سوری را به اصالت اسلام ستیز و ضداشغالگرانهء خود بازگردانیم.

خاطرمان باشد که ایرانی در طول چهارده قرن با اندیشیدن به چنین مبارزات و قهرمانی هایی از این دست، جان خویش را گرم نگه داشته و ایرانی مانده است. وگرنه ایرانیان امروز هم مانند حشرات مسلمانی که در پاکستان و سودان و سومالی مثل کرم در هم می لولند، به همراه فرهنگ بالندهء خود در باتلاق متعفن اسلام خفه و مدفون شده بودند.مهدی میرآخورلو

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی

توحید که "یک چیز پرستی" و " یک چیز دوستی" و " تسلیم محض به یک چیز بودن" است، یک نوع " تحوش و بربریت و بدویت احساسی و عاطفی" با خود می آورد.
قدرت عاطفی با فقر عواطف و زندگانی درونی و اجتماعی همراه است. توحید از لحاظ عاطفی، یک فقر و در ضمن توحش است...
درفرهنگ ایران، مهرورزیدن انسانهای گوناگون به همدیگر ایجاد وحدت میکند .فرهنگ ایران، توحید را نمی پذیرد بلکه استوار بر« سه اصل متمم هم » هست:
1- کثرت ( گوناگونی) 2- ابتکار ِهمآهنگسازی خود 3- وحـدت
در جامعهء و فرهنگ اسلامزدهء ایران، بعض مفاهیم هست که بدون آنکه هرگز حلاجی شود، گواریده و درک و فهم شود، آنچنان در لایه های اذهان مردم رسوب یافته و ته نشین و سنگ شده که بسیار سخت و دشوار است بتوان جهت ارائه فهمی متفاوت و دگرگونه به آن نزدیک شد. یکی از این مفاهیم توحید و یکتاپرستی است.
در عرصهء فکری و اندیشه ورزی جامعهء ما، تاکنون بسیار کم به این واقعیت پرداخته شده است که توحید و یک چیز پرستی به رغم باور عمومی که بخش بزرگ آن ساخته و پرداختهء مرجعیت های مذهبی بوده است، در حقیقت یک ضدارزش است. توحید اساساً مقوله ایست که به پس از مرگ تعلق دارد و پس از به خاک پیوستن و یکرنگی و یکی شدن با ذرات عالم معنا می یابد و با مرگ متحقق می شود، لذا توحید و یکتا پرستی و یک چیزپرستی، در همین دنیا و در زندگی از انسان ها جنازه می سازد. جنازه های متحرکی که ایده آل نظام های توتالیتر و توده گراست.
توحید در عین حال کلمه ای است که در ذات خود، در برابر و در ضدیت با هرگونه تنوع و تفاوت و تکثر و جوهر وجود کثرت گرای فرد انسانی معنا می یابد. در جامعه توحیدی، تغییر در هر زمینه ای و هرقسم نوآوری به نام بدعت سرکوب می شود. بدعت صرفاً اصطلاحی نیست که در حوزهء دین و مذهب بکار رود، بلکه در جامعهء توحیدی دامنهء بدعت تا خصوصی ترین مسائل مانند تغییر رنگ لباس و نوع آرایش مو هم گسترش پیدا می کند. در جامعهء توحیدی هدف نفی هویت فرد است.
*
طی دو سه ماه گذشته هم میرحسین موسوی در بیانیه هجدهم خود و هم عبدالعلی بازرگان در جوابیه ای که برای محسن کدیور نوشته بود، دربارهء مقوله ای بنام " توحید" افاضاتی فرموده اند که متفاوت از زوزه هایی نیست که کفتارهای اسلام و دشمنان الهی آزادی و آزاداندیشی از چهارده قرن به اینسو در پهندشت این تاریخ سرداده اند و هرگاه نظری و نگاهی متفاوت از سوی آزاداندیشان ابراز شده با انگ الحاد و با تکفیر، به شدت و با خشونت تمام توسط همین اسلام پرستان و حافظان بیضهء اسلام سرکوب شده است.
میرحسین موسوی در آن بیانیه که مقصود از آن منشورسازی برای جنبش سبز و به هدف مصادرهء جنبش آزادیخواهی و انحلال رنگین کمان جنبش در شال سبزسیدی بود، از « حاصل جمع خردهای مختلف و مبتنی بر نظام عقلانیت توحیدی» و « خرد جمعی توحیدی» سخن می راند و عبدالعلی بازرگان می فرماید که:" راه نجات در توحید کلمه و کلمه توحید خلاصه می‌گردد."(*)

طرفه اینکه این سخنان در حال و زمان و شرایطی بیان می شود که واقعیت و ویژگی اصلی و گوهر جنبش آزادیخواهی ِ ملت ایران نه از قضا و نه اتفاقاً، که کاملاً آگاهانه و هوشمندانه بر نفی جامعهء توحیدی و انکار تک صدایی و مناسبات شبان- رمگی استوار است. اساس و بنیان اندیشگی ِ خیزش کنونی مردم ایران در تمامی عرصه های زیست اجتماعی، بر نفی هرگونه مرجعیتی بیرون از فرد - از سلطان و رهبر و پیامبر و امام و آیت الله  قرار گرفته است.
بدون شک مقصود از «عقلانیت توحیدی» خرد و عقلانیت انتقادی نیست، بلکه عقل اسلامی، عقل تابع و حداکثر همان عقالی است که به زانوی شتر می بندند تا از حرکت باز ایستد. یا همان عقالی است که عربها به دور سر خود می پیچند که می توان گفت بگونه ای سمبلیک، بر خرد خوداندیش خود افسار می زنند.
عقلانیت توحیدی، عقلی است که در توحید، تعطیل می شود. دم زدن از چیزی بنام« خرد جمعی توحیدی» نشان از ناآگاهی و نافهمی عمیق گوینده نسبت به مفهوم خرد و نیز مفهوم جمع(مردم- جامعه) در فرهنگ ایران است.
اساساً توحید موضوع مدنظر قدرت هاست. جامعهء انسانی و افراد به خودی خود و در طبیعت خود بدنبال توحید و یک چیزپرستی و یکتاپرستی و تک رنگی و یک شکلی و بی شکلی و مرگ و حذف خود از هستی نیستند. توحید به معنی نفی توامان خرد( از خود اندیشیدن و از خود میزان و سنجه بودن) و نفی جامعهء انسانی که در همپرسی و هم اندیشی و انجمن همهء اندیشه ها و آرا اتفاق می افتد، هردو باهم است. گلهء گوسفندان مظهر و نماد و نمونهء شاخص و روشن و تمام نمای جامعهء توحیدی است. یک گوسفند، یک موحد به معنی دقیق اسلامی است.
اسلام در درونهء خود مکانیزمی بسیار مؤثر و خودکار بنام« امر به معروف و نهی از منکر» تعبیه نموده که موجب رشک کارگزاران نظام های توتالیتر است. با وجود فریضه و تکلیفِ « امر به معروف و نهی از منکر» نزد مؤمنان، برای کنترل عمومی دیگر هیچ نیازی به استخدام در آوردن هزاران خبرچین و جاسوس و مأمور انتظامات و اتلاف هزینهء هنگفت نیست. هر تغییر و تفاوتی بلافاصله از سوی مؤمنین با موازین شرع و مبانی اسلام مورد ارزیابی قرار گرفته و تکلیفش روشن می شود. بخوبی هم آگاهیم که در جامعهء اسلامی عرف نیز درواقع همان شرع است و این شرع است که معروف و منکر و مصادیقش را تعیین و تعریف می کند. در جامعهء اسلامی هر پدیدهء و ارزش و امور عرفی، پیش از شکل یافتن و پیش از آنکه در پیشخوان جامعه قرار بگیرد، توسط معدهء متعفن اسلام گواریده شده و سپس تفالهء مسموم آن بصورت عرفی که شرعی شده و تهی از محتوایی انسانی است یا دست کم به خرافه و موهومات ماورایی آغشته و آلوده گشته به جامعه عرضه می گردد. بطوریکه هیچ اثری از اراده و انتخاب انسان در آن پیدا نباشد. این عمل همان چیزی است که علما و فقها و کفتارهای اسلام عنوان «اجتهاد» به آن داده اند.
اگر مبارزه با آزادی و آزاداندیشی را هدف و آماج نظام های تامگرا و نیز ترور را به عنوان مؤثر ترین وسیله و از سویی ویژگی و خصیصهء اصلی ِ توتالیتارسم برشناسیم، آنوقت خواهیم دید که در جامعهء اسلامی، ترور به معنی دقیق کلمه، یعنی وحشت پراکنی، پایه های هستی و حیات جامعهء توحیدی و تقوایی را شکل داده و استوار می دارد. این مهم همواره با همکاری و همدستی آخوندها و علما و آیت الله ها... و لشوش و اراذل و اوباش و فرومایه ترین و پست ترین اقشار جامعه صورت می گیرد.مهدی میرآخورلو

انتقال یک زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام به زندان ارومیه

روز شنبه۲۸ بهمن یک زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام به نام "سامان نسیم" از زندان مهاباد به زندان مرکزی ارومیه منتقل شده است.که این زندانی سیاسی اهل شهرستان مریوان بوده و در تیرماه سال ۱۳۹۰ از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و در دادگاه مهاباد به اعدام محکوم شده است.
نام برده در پایان شهریور سال جاری از سوی شعبه اول دادگاه شهرست...ان مهاباد به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کُرد معاند! به اعدام محکوم شده بود و تا روز گذشته در زندان مهاباد نگهداری می شد.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران تابستان امسال در گزارشی که در خصوص زندانیان سیاسی کُرد محکوم به اعدام منتشر نموده بود تعداد این زندانیان را ۲۸ تن ذکر کرده بود.مدتی پس از انتشار این گزارش دو زندانی سیاسی دیگر به نام های "سامان نسیم" و "منصور آروند" از سوی مراجع قضایی جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شدند.
ماه گذشته نیز "رضا ملا زاده" نیز از سوی مراجع قضایی رژیم به اعدام محکوم شد و به این ترتیب تعداد زندانیان سیاسی کُردمحکوم به اعدام به ۳۱ تن رسید. از این تعداد حکم اعدام ۲۱ تن آنان در دادگاه های تجدید نظر و دیوان عالی رژیم تایید گشته و ۱۱ تن دیگر نیز در انتظار حکم دادگاه تجدید نظر می باشند.

امامزاده برقی تمام اتوماتیک به بازاراومد!

راست گفتن که تا خر هست، خرسوار هم هست!

حیواناتی که بر ما حکومت کرده‌اند اختاپوس معظم رهبری

وقتی لاشخور خمین جانش را داد به شما، خوک رفسنجان عروسک هشت‌پایش را بر کرسی ولایت نشاند تا با خیال راحت نفت و مملکت را «ملاخور» کند...اما اختاپوس معظم که مار خورده بود، افعی شد...فرق اختاپوس با لاشخور این بود که لاشخور دسته دسته اعدام می‌کرد، و هشت پای معظم رهبری، با بازوانش له می‌کرد و فشار می‌داد...

«اختاپوس خامنه» که به او مقام عظمای اختاپوس و یا آختاپوس معظم رهبری هم گفته‌اند، از پدری بد اخلاق که مشهدی بود و آذری، و مادری خوش‌اخلاق از اهالی نجف‌آباد زاده شد. او به هنگام زاده شدن کاملا بی‌دست و پا بود و مثل امروز همه چیز مملکت را دو دستی نقاپیده بود.

روایت است که که به هنگام خروج از شکم مادر، «یا علی» گفت و قابله هم گفت «علی یارت»! اما فامیل‌ها می گویند او همه‌اش از بخش پسین می‌گفت: «دژمن»!

حضرتش تا ۱۰ سالگی تا نیم وجبی‌اش را نمی‌دید تا آن روز که مالان مالان به عینک فروشی رفت و عینکی زد و عینکی شد. از آن روز چشمانش روشن و روزگار بقیه تیره شد.

پدرش تحقیرش می‌کرد و او چون زورش به پدرش نمی‌رسید، بعدها پدر الباقی مملکت را در آورد.

گویند حافظه‌ای قوی داشت و روضه‌خوانی را به سرعت فراگرفت و برای طرح کاد به «بهشت رضا» می‌رفت و دو زار می‌گرفت تا روضه‌ای بخواند و عزاداران ۱۰ تومانش می‌دادند تا بس کند!

در باره غیب شدن شمع‌های زوار در مشهد به هنگام روضه‌خوانی‌ او در حرم، شایعاتی رواج داشته است.

وقتی به قم رفت، با خوک رفسنجان هم‌دم و هم‌دل شد، ولی چون بازار روضه‌خوانی در قم داغ بود، بازار اختاپوس جوان کساد شد. خوک رفسنجان دستش بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن در قم بیاموخت.

گویند علاقه زیادی به حضرت مارکس داشت و برخی او را یک کمونیست پنهانی می‌دانند.

فعالیت سیاسی‌اش که اندکی زیاد شد، زود به زود دستگیر می‌شد. به هم‌سلولی‌ها* علاقه عظیمی داشت، به‌ویژه چپ‌ها. یکی از هم‌سلولی‌های چپ او، در باره زیارت عورت معظم سخن‌ها گفته که از ذکر جزئیات کاملا معذوریم!

به هنگام اسارت، خوک رفسنجان ناجی خانواده‌اش بود و خوک‌چه‌ها و بچه اختاپوس‌ها تا حدی به هم الفت داشتند ولی چون خوک‌چه‌ها بچه پولدار بودند، حال بچه اختاپوس‌ها را می‌گرفتند و سرکوفت می‌زدند. دشمنی خوکچه موسوم به بشکه نفت با مجتبی هشت‌پا از همان زمان آغاز شد.

حضرتش البته بعد از انقلاب ناگهان دست و پاهای نسبتا پنهانش نمایان شد و هر جا را که می‌توانست اشغال کرد...از مسندی در شورای انقلاب تا معاونت وزارت دفاع ...

در سنه ۶۰، بمبی زیر پایش ترکید و یکی از هشت دست و پایش اندکی بی‌حس شد و چون مانده بودند که حالا هشت پا دارد یا هفت پا، او را حجت‌الاسلام هشت‌الهفت نامیدند.

وقتی خوک رفسنجان از شر همه رقبایش راحت شد، هشت‌پای نسبتا بی‌دست و پا را کاندیدای حزب جمهوری کرد و حجت‌الاسلام هشت پایی (یا هفت پایی) کرسی ریاست جمهوری را چسبید، اما فامیل پدری که مشهدی نشده بود و روضه‌خوانی نمی‌دانست، شد نخست وزیر و همه قدرت هشت‌الهفت پا را ربود!

لاشخور خمین، او را به تخم مرغ خود هم نمی‌گرفت و چند باری هم که هشت‌پا در باب ولایت فقیه گل‌واژه‌هایی گفته بود، رهبر کبیر قلعه حیوانات وطنی حالش را حسابی جا آورد و چند تا از پاهای او را پیچاند.

وقتی پیر خمین دوران نمیرالمومنینی را سپری کرد و مرد (بعد از آنکه خوک رفسنجان پا روی لوله اکسیژنش گذاشت)، و «خا..خا...» گفت، همه‌گان خیال کردند که منظورش این بوده که پیر خمین، هشت‌پای خامنه را به جانشینی برگزیده...یا شاید خوک رفسنجان این داستان را از خود در آورد تا عروسک خیمه شب بازی ساختمان ریاست جمهوری را به بیت رهبری منتقل کند...

اما...

وقتی اختاپوس رهبر شد، هشت پا داشت، هشتاد پای دیگر هم گرفت و روی همه نهادها دست گذاشت!

معظم، دایناسورهای بازمانده از پارک ژوراسیک را برای شورای سگ‌های نگهبان برگزید تا آنها نیز خبرگان را برگزینند و نیز آنها دوباره او را انتخاب کنند و این از معجزات او بود.

اوائل کار، خوک رفسنجان متوجه ناسپاسی ولی فقیه نشده بود و با خیال راحت نفت و دلار و غیره را بین خوکچه‌ها تقسیم می‌کرد...اما یواش یواش وقتی هشت‌پا، سگ‌های هارش چون طائب و غیره را به جان خوک‌چه‌ها انداخت، ورق برگشت...

اما خوک رفسنجان بعدها دست روباه اردکان را گرفت و رئیس جمهوری کرد تا حال معظم را باز هم بگیرد، اما دیگر دیر شده بود و دست‌ها و پاهای اختاپوس، روباه مظلوم را به تله انداخت، تا حدی که روباه اردکان حتی در سازمان ملل نمی‌توانست به اراده خودش به توالت نرود! و هنگامی که کلینتون می‌خواست با او روبوسی کند، سر از توالت در آورد!

معظم هم البته نمی‌خواست خوک رفسنجان را خیلی بیازارد و رئیس مطبخ مصلحت نظامش کرد ...

حضرت هشت‌الهفت پا از اعتراض خوشش نمی‌آمد و هم‌شهری مادرش را با یک یا علی سال‌ها حبس کرد. همشهری پدرش از اهالی خامنه که موسوی نام داشت را نیز بعد از فتنه ۸۸ حبس فرمود.

اختاپوس معظم که به قول دکتر سروش «فربه»تر می‌شد، پس از پایان تاریخ مصرف روباه اردکان، و برای گرفتن حال خوک رفسنجان، کلاغ «سق سیاه» آرادان را بر کرسی ریاست جمهوری نشاند. کلاغ سق سیاه هم تپه نکلاغیده نگذاشت و به همه مملکت کلاغید. شاعر می‌گوید، آن که با ما نکلاغیده بود، كلاغ [...] دریده بود.

از معجزات او این بود که کروبی از کلاغ بیشتر رای آورد اما اسم کلاغ از صندوق‌ها بیرون آمد و روباه تدارکاتچی اردکان هم حق را به کلاغ داد...هم خوک رفسنجان که ولی‌نعمت روباه بود آزار دید و هم کروبی... تا معظم راضی بماند که برزگان گفته‌اند، رضایت رهبری از رضایت خوک و خوکچه‌هایش واجب‌تر است!

اختاپوس معظم از آمریکا وحشت داشت و معتقد بود باید تنها یک ولایت باشد، و تحمل ولایات متحده را نداشت! پس سپاه قدس آفرید که زحمت فراوان در لبنان و فلسطین و سوریه می‌کشیدند و جنگ راه می‌انداختند. البته کسانی در ولایات متحده مخالف اضافه شدن سپاه قدس و سپاه پاسداران به نهادهای تروریستی بودند که ما از ترس جماعت «غیر لابی» هیچ حرفی در باره‌شان نمی‌زنیم!

حضرتش همه منتقدین را آمریکایی و پیرو «دژمن» می‌پندارد و البته گفته می‌شود هم‌سلولی عورت دیده‌اش تئوری «تهاجم فرهنگی» را برایش نوشت و او هم بر همان اساس همه را متر فرمود وهر که دژمن نبود، دور خود جمع کرد. فرق اختاپوس با لاشخور این بود که لاشخور دشمنان را اعدام می‌کرد و می‌خورد و حضرت اختاپوس «دژمن» را با دست و پاهایش فشار می‌دهد و در بند می‌کند...



اختاپوس بمب اتمی دوست داشت اما آن‌را حرام اعلام کرد! گفتند چگونه می‌توان هم چیزی را حرام خواند و هم با آن خوابید؟ گفت: «مگر خوک حرام نیست، خوک حرام حرام‌خوار این همه سال به ما چسبیده بود و ما به او چسبیده بودیم، چیزی شد؟»

معظم گاهی سیبیلش زرد می‌شود که هیچ ارتباطی با کیفیت مواد مصرفی ندارد.

اما خوک و خوک‌چه‌ها هر چه در توان داشته‌اند برای قطع دست‌ها و پاهای معظم خرج کرده‌اند...اما چه فایده...هر شب از کوچه یاسر فریاد خوک با عفت رفسنجان شنیده می‌شود که می‌گوید: «خودم کردم که لعنت بر خودم باد». مهدی میرآخورلو