کشیش بهنام ایرانی زندانی زندان ندامتگاه مرکزی کرج در سال ۱۳۸۵ بخاطر فعالیتهای
کلیساییاش به اتهام برگزاری مراسم دعا و پرستش در خانه و بشارت دادن افراد دستگیر
و چندین ماه را در بازداشت به سر برد تا اینکه به قید وثیقه از زندان آزاد شد.
در ۴ اسفند ماه ۱۳۸۶، شعبه ۳۰ دادگاه تجدید نظر تهران، وی را به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" به پنج سال حبس تعلیقی محکوم نمود.
مأمورین امنیتی پس از آن در ۲۵ فروردین ۱۳۸۹ به منزل ایشان در کرج هجوم برده و با بدرفتاری و ضرب و شتم وی را بازداشت نمودند.
اینبار در دادگاه بهنام ایرانی را به اتهام "تبلیغ علیه نظام" به ۱ سال حبس تعزیری محکوم نمودند و به همین دلیل ۵ سال حبس تعلیقی قبلی نیز به مورد اجرا در آمد.
حبس ۱ ساله وی در دادگاه تجدید نظر به ۸ ماه تقلیل پیدا کرد و با این حساب وی باید ۵ سال و ۸ ماه را در زندان سپری نماید.
در زیر نامهای از این زندانی نوکیش مسیحی را که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را میخوانید:
من کشیش بهنام ایرانی متولد ۲ دی ماه ۱۳۴۷ برابر ۲۳ دسامبر ۱۹۶۹ از کشور ایران هستم که مدّت دو سال است به اتهام تبلیغ علیه نظام حکومت اسلامی ایران در طی هجوم مسلحانهٔ مأموران وزارت اطلاعات به یک جلسه عبادتی خانگی مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و پس از دستبند خوردن، تحت الحفظ به بازداشتگاه وزارت اطلاعات و زندان رجایی شهر کرج موسوم به بند سوم، منتقل شدم و در حال حاضر در زندان ندامتگاه مرکزی کرج در ۳۵ کیلومتری شهر تهران متحمل حبس هستم.
آنچه که در این گزارش ارائه میگردد تنها سخن حال من نیست، بلکه فراتر از آن شرایطی است که همهٔ مسیحیان فارسی زبان و به عبارتی کلیهٔ مسیحیان در این کشور تجربه میکنند.
اسارت اینجانب در زندان حکومت اسلامی ایران، اسارت یک شخص نیست، بلکه اسارت یک تفکر است، اسارت یک اندیشهٔ مسیحی است، اسارت یک اعتقاد است، اسارت آزاد اندیشی مذهبی است، اسارت حداقل حقوق یک بشر است، اسارت حدی است که خداوند به انسان بخشیده تا انتخاب کند و خود مسئول انتخاب خویش در حضور پروردگار باشد.
من به صرف اینکه یک مسیحی هستم و تنها به دلیل اینکه با هم کیشان خویش در منازل شخصیمان جمع میشدیم و طی مراسم عبادتی به نیایش خداوند میپرداختیم و به صرف اینکه مسئولیت روحانی این افراد با من بود، در زندان حکومت اسلامی ایران مبحوس هستم.
حبسی که بدون ارائهٔ هیچ دلیل محکمه پسند که وجاهت قانونی داشته باشد به آن محکوم شدم. اگر آنگونه که ادعا میشود در این کشور آزادی مذهبی وجود دارد و اقلیتهای مذهبی در انجام مراسم عبادی خود ممنوعیت ندارند پس چرا در برگزاری مراسم عبادی و پاسخ به سؤالات مشتاقان شناخت مسیحیت جرم است؟ و اگر این جرم است پس اقلّیتهای مذهبی در چه زمینهای آزادی دارند؟ و من و امثال من چرا در زندان هستیم؟ و چرا من به پنج سال و هشت ماه حبس محکوم شدم؟ ما از چه قسمتی از حقوق تجاوز کردیم که تبلیغ علیه نظام تعریف شده است؟
من دختری یازده ساله و پسری پنج ساله دارم. دو سال است که نتوانستهام پاسخگوی نیازهای روحی و عاطفی آنان و همچنین همسرم در عنوان یک پدر و یک همسر باشم.
وقتی در یک ملاقات پسرم را دیدم مرا به جای پدر مرا آقا خطاب میکرد و میگفت: "آقا برای من ماشین میخری؟"
او از من میپرسید: "آقا شما پدر من هستید؟" و اشکهای همسرم جاری شد. خوب سؤال من این است: قیمت این اشکها چقدر است؟ قیمت این فاصله میان پدرو پسر چقدر است؟ دخترم در آستانهٔ ورود به دوران جوانیست. موقعی که بیشتر از هر زمانی به وجود یک پدر در کنار خود نیازمند است. در حملهای که چند سال پیش مأموران وزارت اطلاعات به منزلم داشتند و مرا در مقابل دیدگان همسرم و دخترم دستگیر کردند دخترم آنچنان آسیبی دید که تا شش ماه وسایل شخصی خود را پنهان میکرد که مبادا مأموران اطلاعاتی آنها را توقیف کنند.
و سؤال باز هم اینجاست که هزینهٔ این خسارات روحی و عاطفی که به ساختار خانواده هر کدام از ما مسیحیان که محبوس میشویم وارد میگردد را با چه میزانی میتوان سنجید؟ حکومت اسلامی ایران این خسارات را چگونه میتواند پرداخت کند؟
مجامع و سازمانهای حقوق بشری کمتر از این چشم انداز، به نقض حقوق بشر در این کشور پرداختند. هزینهٔ محرومیت یک فرزند از پدرش، یک همسر از شوهرش برای هر روز چقدر است؟ فشارهای روحی و عاطفی و مسئولیتهای سنگینی که در خلأ حضور من متوجه خانوادهام شده است را با چه میزانی میتوان ترمیم خسارت کرد؟ اینکه مسئولیت اجتماعی من چندان مساعد نیست، اینکه زندانهای این کشور چند برابر ظرفیتشان زندانی دارند، اینکه در یک اتاق بیست متری چهل نفر انسان زندگی میکنیم، اینکه فشارهای روحی و روانی در فضای این زندانها زیاد است، اینکه وضعیت بهداشتی و غذایی مساعد نیست، مطالب همیشگی هستند. امّا اینکه به چه حقّی یک سیستم تصمیم میگیرد که برای خودش تمام امتیازات مذهبی و فرصتهای اجتماعی، حقوقی و فرهنگی را قائل شود اما پیروان یک اقلیت دیگر و به طور خاص مسیحیت را هم در چهارچوب زندگی شخصی و خانوادگی وهم در چهارچوب جامعهٔ مذهبیاش زیر فشار قرار دهد، رفت و آمدهای آنها را کنترل کند و شرایط زندگی را برایشان پر فشار و امنیتی کند و دچار اختلال بنماید، مطلبی دیگر و خسارتی غیر قابل جبران، نیازمند توجه و یافتن یک پاسخ دقیق است.
قیمت محرومیت من و خانوادهام، همسر و فرزندانم، هم کیشانم و همچنین محرومیت خانوادهام از دیدن من، از زندگی با من، از برخورداری محبت پدری و همسری و همچنین حد اقل حقوق معنویام چقدر است؟ این را تایین کنید و به دنیا اعلام بنمایید. با تشکر
کشیش بهنام ایرانی، ۲۸ اسفند ماه سال ۹۱ شمسی
برابر ۱۸ مارچ ۲۰۱۳
در ۴ اسفند ماه ۱۳۸۶، شعبه ۳۰ دادگاه تجدید نظر تهران، وی را به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" به پنج سال حبس تعلیقی محکوم نمود.
مأمورین امنیتی پس از آن در ۲۵ فروردین ۱۳۸۹ به منزل ایشان در کرج هجوم برده و با بدرفتاری و ضرب و شتم وی را بازداشت نمودند.
اینبار در دادگاه بهنام ایرانی را به اتهام "تبلیغ علیه نظام" به ۱ سال حبس تعزیری محکوم نمودند و به همین دلیل ۵ سال حبس تعلیقی قبلی نیز به مورد اجرا در آمد.
حبس ۱ ساله وی در دادگاه تجدید نظر به ۸ ماه تقلیل پیدا کرد و با این حساب وی باید ۵ سال و ۸ ماه را در زندان سپری نماید.
در زیر نامهای از این زندانی نوکیش مسیحی را که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را میخوانید:
من کشیش بهنام ایرانی متولد ۲ دی ماه ۱۳۴۷ برابر ۲۳ دسامبر ۱۹۶۹ از کشور ایران هستم که مدّت دو سال است به اتهام تبلیغ علیه نظام حکومت اسلامی ایران در طی هجوم مسلحانهٔ مأموران وزارت اطلاعات به یک جلسه عبادتی خانگی مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و پس از دستبند خوردن، تحت الحفظ به بازداشتگاه وزارت اطلاعات و زندان رجایی شهر کرج موسوم به بند سوم، منتقل شدم و در حال حاضر در زندان ندامتگاه مرکزی کرج در ۳۵ کیلومتری شهر تهران متحمل حبس هستم.
آنچه که در این گزارش ارائه میگردد تنها سخن حال من نیست، بلکه فراتر از آن شرایطی است که همهٔ مسیحیان فارسی زبان و به عبارتی کلیهٔ مسیحیان در این کشور تجربه میکنند.
اسارت اینجانب در زندان حکومت اسلامی ایران، اسارت یک شخص نیست، بلکه اسارت یک تفکر است، اسارت یک اندیشهٔ مسیحی است، اسارت یک اعتقاد است، اسارت آزاد اندیشی مذهبی است، اسارت حداقل حقوق یک بشر است، اسارت حدی است که خداوند به انسان بخشیده تا انتخاب کند و خود مسئول انتخاب خویش در حضور پروردگار باشد.
من به صرف اینکه یک مسیحی هستم و تنها به دلیل اینکه با هم کیشان خویش در منازل شخصیمان جمع میشدیم و طی مراسم عبادتی به نیایش خداوند میپرداختیم و به صرف اینکه مسئولیت روحانی این افراد با من بود، در زندان حکومت اسلامی ایران مبحوس هستم.
حبسی که بدون ارائهٔ هیچ دلیل محکمه پسند که وجاهت قانونی داشته باشد به آن محکوم شدم. اگر آنگونه که ادعا میشود در این کشور آزادی مذهبی وجود دارد و اقلیتهای مذهبی در انجام مراسم عبادی خود ممنوعیت ندارند پس چرا در برگزاری مراسم عبادی و پاسخ به سؤالات مشتاقان شناخت مسیحیت جرم است؟ و اگر این جرم است پس اقلّیتهای مذهبی در چه زمینهای آزادی دارند؟ و من و امثال من چرا در زندان هستیم؟ و چرا من به پنج سال و هشت ماه حبس محکوم شدم؟ ما از چه قسمتی از حقوق تجاوز کردیم که تبلیغ علیه نظام تعریف شده است؟
من دختری یازده ساله و پسری پنج ساله دارم. دو سال است که نتوانستهام پاسخگوی نیازهای روحی و عاطفی آنان و همچنین همسرم در عنوان یک پدر و یک همسر باشم.
وقتی در یک ملاقات پسرم را دیدم مرا به جای پدر مرا آقا خطاب میکرد و میگفت: "آقا برای من ماشین میخری؟"
او از من میپرسید: "آقا شما پدر من هستید؟" و اشکهای همسرم جاری شد. خوب سؤال من این است: قیمت این اشکها چقدر است؟ قیمت این فاصله میان پدرو پسر چقدر است؟ دخترم در آستانهٔ ورود به دوران جوانیست. موقعی که بیشتر از هر زمانی به وجود یک پدر در کنار خود نیازمند است. در حملهای که چند سال پیش مأموران وزارت اطلاعات به منزلم داشتند و مرا در مقابل دیدگان همسرم و دخترم دستگیر کردند دخترم آنچنان آسیبی دید که تا شش ماه وسایل شخصی خود را پنهان میکرد که مبادا مأموران اطلاعاتی آنها را توقیف کنند.
و سؤال باز هم اینجاست که هزینهٔ این خسارات روحی و عاطفی که به ساختار خانواده هر کدام از ما مسیحیان که محبوس میشویم وارد میگردد را با چه میزانی میتوان سنجید؟ حکومت اسلامی ایران این خسارات را چگونه میتواند پرداخت کند؟
مجامع و سازمانهای حقوق بشری کمتر از این چشم انداز، به نقض حقوق بشر در این کشور پرداختند. هزینهٔ محرومیت یک فرزند از پدرش، یک همسر از شوهرش برای هر روز چقدر است؟ فشارهای روحی و عاطفی و مسئولیتهای سنگینی که در خلأ حضور من متوجه خانوادهام شده است را با چه میزانی میتوان ترمیم خسارت کرد؟ اینکه مسئولیت اجتماعی من چندان مساعد نیست، اینکه زندانهای این کشور چند برابر ظرفیتشان زندانی دارند، اینکه در یک اتاق بیست متری چهل نفر انسان زندگی میکنیم، اینکه فشارهای روحی و روانی در فضای این زندانها زیاد است، اینکه وضعیت بهداشتی و غذایی مساعد نیست، مطالب همیشگی هستند. امّا اینکه به چه حقّی یک سیستم تصمیم میگیرد که برای خودش تمام امتیازات مذهبی و فرصتهای اجتماعی، حقوقی و فرهنگی را قائل شود اما پیروان یک اقلیت دیگر و به طور خاص مسیحیت را هم در چهارچوب زندگی شخصی و خانوادگی وهم در چهارچوب جامعهٔ مذهبیاش زیر فشار قرار دهد، رفت و آمدهای آنها را کنترل کند و شرایط زندگی را برایشان پر فشار و امنیتی کند و دچار اختلال بنماید، مطلبی دیگر و خسارتی غیر قابل جبران، نیازمند توجه و یافتن یک پاسخ دقیق است.
قیمت محرومیت من و خانوادهام، همسر و فرزندانم، هم کیشانم و همچنین محرومیت خانوادهام از دیدن من، از زندگی با من، از برخورداری محبت پدری و همسری و همچنین حد اقل حقوق معنویام چقدر است؟ این را تایین کنید و به دنیا اعلام بنمایید. با تشکر
کشیش بهنام ایرانی، ۲۸ اسفند ماه سال ۹۱ شمسی
برابر ۱۸ مارچ ۲۰۱۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر