آی...ا باید از این دشمنان گله نمود یا ریشه را در خودی جستجو کرد؟
شاید اساسیترین و تأثیرگذارترین رویداد تاریخی ایران، حملهی اعراب مسلمان به کشور و تغییر ساختار سیاسی اجتماعی و فرهنگی میهنمان بود، روندی که هنوز ما تاوان آنرا پس میدهیم، مکتبی که باعث پرورش نسلی از ایرانیان شد که حاضر نیستند در اعتقاداتشون اندکی تعقل نمایند، نسلی متعصب، تعصبی که خرد را کور نموده بگونهای که به خود اجازهی تفکر را نمیدهند، تفکر در اساس دین.
تعصب در این سوی قضیه هم وجود دارد، من هم مانند بسیاری از منتقدان اسلام معتقدم که ریشهی بسیاری از مشکلات کشور را باید در اسلام دید؛ این دین ما را در گذر زمان میخکوب نموده است، اما آیا کوتاهی از اسلام و رهبر آن محمد ابن عبدالله است یا خود ما؟
هر دین، مذهب و فرهنگی آرزو دارد اعتقاداتشان در تمام گیتی گسترش یابد، محمد ابن عبدالله هم از این قضیه مستثنی نیست؛ ادامه دهندگان راه او پس وفاتش نیز از همان قوم بودند، پس قطعا در راه اعتلای نام عقیدهی خویش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند که از آنان هم گلهای نیست؛ اما گلهی واقعی از خودیهاست، خودیهائی امثال روزبه (سلمان فارسی)و روزبهان کنونی است که تأثیرشان بسیار بیشتر از مهاجمانی است که در ابتدا با زور کشور ما را به اسارت فیزیکی و سپس فرهنگی خویش درآوردند، آنان برای اینکه سلطهی فرهنگی خویش را بر سرزمین ما گسترش دهند و این سلطه ثبات داشته باشد، ضحاکوار اقدام به خوردن مغز جوانان ایرانی نمودند، پس از این است که هر کدام از این جوانان به ضحاکی دیگر تبدیل خواهند شد. آیا میدانید ضحاکی که فردوسی مد نظر دارد، دقیقا اسلام است؟
من چهرهی ضحاک را در تک تک آخوندها میبینم، آخوندهائی که درست مانند ضحاک اقدام به خوردن مغز جوانان ایران زمین مینمایند، با تلاش همین ضحاکان است که ابرضحاکانی بسیار خطرناکتر از آخوند پرورش مییابد، کسانیکه خود راروشنفکر دینی میدانند و با مغلطه و سفسطه با جوانان ایرانی، اجازهی تعقل در دین را نمیدهند و همچنان خرافه را زیور میدهند تا امروزی جلوه نماید، آنها با استفاده از همین روش دین را علمی القا میکنند، درآوردن دهها معجزهی دروغین علمی از قرآن بهترین دلیل این مدعاست.
من از ضحاکان گلهای ندارم، زیرا نیش عقرب نه از بهر کین است، اما از شما جوانان رشید کشورم گلهمندم که چرا در این زمینه تلاش لازم را نمیکنید؟
ای جوانان میهن! چرا نقد دین را به عهدهی گروهی خاص گذاشتهاید؟
ریشهی بسیاری از مشکلات اساسی ما در دین نهفته است و انتظار دارم که بجای برخورد احساسی با این موضوع و پریدن بدون هدف به رهبر اسلام و سایر اعراب مقدس، نقد دین را در جامعه همهگیر نمائیم تا آخوندی نتواند با القای اینکه من مانند پزشکی هستم در دین اجازهی نقد را از ما بگیرد، خود را مرجع جلوه دهد و ما را مقلد. دین یعنی تاریگی، آیا میتوان با سلاح تاریکی به جنگ تاریکی رفت؛ کافی است که هر کدام از ما نوری به اندازهی شمعی روشن نمائیم، تا کل ایران عزیز نورانی گردد.مهدی میرآخورلو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر