۱۳۹۱ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

تجمع زنان برای جلوگیری از اعدام همسرانشان

تجمع زنانی که همسرانشان در بیدادگاه های فقیه به مرگ محکوم شده اند در مقابل مجلس آخوندی



30 ساله است و شوهرش هم 35 ساله. دو پسر یکی 7 و دیگری 11 ساله دارد و هر دو می‌دانند قرار است پدرشان اعدام شود. می‌گوید شوهرش دو سال و دو ماه است که در زندان است. اشک‌هایش روان می‌شود و می‌گوید انگار من قاضی بوده‌ام و حکم داده‌ام، مادرشوهرم مرا با بچه‌ها از خانه بیرون کرده است



سایت حکومتی بازتاب نوشت:تجمع 40 زن مشهدی که با اتوبوس از شهرشان به تهران، مقابل مجلس آمده بودند تا برای جلوگیری از اعدام همسرانشان رایزنی کنند، توجه برخی را جلب کرد؛ آسیب اجتماعی مواد مخدر که هم جوانان و معتادان را به دردسر می اندازد، و هم حتی خانواده قاچاقچیان از این رهگذر روزگارشان سیاه می شود. مریم رحمانی: حضور تعدادی زن چادری مقابل مجلس شورای اسلامی توجه‌ام را جلب کرد. به سراغ‌شان رفتم و دلیل تجمع‌شان را پرسیدم. ابتدا سخت حاضر بودند اعتماد ‌کنند، اما بعد که می‌گویم خبرنگارم و می‌توانم کمک‌شان کنم، داستان‌شان را تعریف می‌کنند. حدود 40 نفر زن هستند که به قول خودشان برای نجات جان فرزندان‌، شوهران‌ و پدرانشان از مشهد به تهران آمده‌اند. بین درب شرقی بهارستان و سالن ملاقات مردمی در رفت و آمد هستند. می‌گویم بهتر است یکی از شما وقت بگیرد. از کجا آمده‌اید؟ زنی مسن می‌گوید از مشهد.



اگر می‌خواهید نماینده شهرتان را ببینید، باید وقت بگیرید. از کجا؟ از آن گیشه، زنی که جوان‌تر است را به سمت گیشه‌ای که برای استان خراسان رضوی وقت می‌دهد، راهنمایی می‌کنم. شماره‌های نماینده‌ها به شیشه زده شده است. می‌گویم با این شماره ها تماس بگیر. دوباره می‌پرسم برای چه آمده‌اید؟ زن مسن‌تر می‌گوید برای بچه‌هایمان، برای شوهرانمان، برای جگرگوشه‌هایمان، برای این که درخواست کنیم اعدام نشوند. فرزندتان حکم اعدام دارند؟ بله. کجا؟ در زندان وکیل‌آباد مشهد بند 101. می‌گویم بهتر است یکی‌ از شما سعی کند وقت بگیرد. می‌گویند برویم بیرون بهتر است. یکی از آن‌ها می‌گوید 40 نفر هستیم که با یک اتوبوس آمده‌ایم. در زندان با هم آشنا شده‌ایم. رفتیم قوه قضائیه، گفتند بروید مجلس با نماینده شهرتان حرف بزنید و نامه ای برای قوه قضائیه بگیرید. امروز آمده ایم مجلس ببینیم چه می‌شود کرد. زنی جوانتر می‌رود که از نماینده مشهد وقت بگیرد و دیگری که صندلی پشتی من نشسته داستان دستگیری شوهرش را تعریف یکند. می‌گوید شوهرم اعتراف کرده که مواد داشته، به او حکم اعدام داده‌اند. می‌گوید صاحبخانه‌ای که شوهرم آن جا بوده و مواد داشته، تبرئه شده، اما چرا به شوهر من حکم اعدام داده‌اند؟ دو فرزند دارد. 30 ساله است و شوهرش هم 35 ساله. دو پسر یکی هفت و دیگری 11 ساله دارد و هر دو می‌دانند قرار است پدرشان اعدام شود. می‌گوید شوهرش دو سال و دو ماه است که در زندان است. اشک‌هایش روان می‌شود و می‌گوید انگار من قاضی بوده‌ام و حکم اعدام داده‌ام، مادرشوهرم مرا با بچه‌ها از خانه بیرون کرده است. هر روز صبح دنبال پرونده شوهرم می‌دوم. الان تجدیدنظرش هم اعدام است. همسایه‌ها که نمی‌دانند شوهرم به چه جرمی در زندان است. اصلاً نگفته‌ایم که زندان است. چه بگوییم؟ مردم چه فکر می‌کنند؟ هر روز صبح می‌زنم بیرون و شب برمی‌گردم. مردم برای آدم حرف در می‌آورند.



می‌پرسم شوهرت سابقه داشته؟ می‌گوید بله یک بار دیگر هم اعتراف کرده بوده است. می‌گوید ما نمی‌گوییم مجازات‌شان نکنند، اما اعدام نکنند حبس بدهند. تبعیدشان کنند، اما اعدام‌شان نکنند. حبس ابد بدهند تا بچه‌ها حداقل ماهی یا سالی یک بار پدرشان را بینند. زنی دیگر می‌گوید دو سال و دو ماه است که برادرم در حبس است. یک سال از ازدواجش گذشته و یک بچه دو ساله دارد. خودش هم 31 ساله است. برادرم مسافرکش است. مسافر، مواد داشته و در درگیری با ماموران کشته می‌شود اما برادرم را دستگیرمیکنند. دیگری می‌گوید: دو پسرم شهید شده‌اند. این پسرم گول خورده، فریب خورده است. مجازاتش کنید، اما اعدامش نکنید. زن جوانی هم می‌گوید: همسرم در زندان است. زن، 25 ساله است و همسرش 30 ساله. یک دختر چهار ساله و یک پسر هفت ساله دارد. همه شان میگویند ما میخواهیم حرف‌مان را بزنیم. میخواهیم در حکم‌شان تخفیف بدهند. این زنان آخرین امیدشان بهارستان‌نشینان هستند. درست است که شاید برخی از این مردان زندگی‌هایی را پاشیده باشند، جوانان دسته‌گل مردم را خاکسترنشین کرده باشند، اما تقصیرخانوادههایشان چیست؟ با اعدام این مردان چه بر سر این زنان و فرزندان‌شان میآید؟ آیا اعدام این مردان، فرزندانشان را ضد اجتماعی نمی کند؟ آیا به تعداد کودکان وامانده از تحصیل و کار اضافه نمی شود؟ آیا تهی دستی گریبان خانواده هایشان را نمی گیرد؟ البته قطعا قاچاق مواد مخدر جرم کمی نیست و باید مجازات سختی برای آن کرد که بازدارندگی داشته باشد، اما آیا بهتر نیست به جای اعدام از مجازات های دیگری استفاده شود که خانواده ها از هم نپاشند، وقتی تاکید بر استحکام خانواده هاست؟ این زنان گفتند ما از مقامات میخواهیم درباره احکام صادرشده تجدید نظر کنند تا زندگی ما ازهم نپاشد. چه بسا محکومان امروز در گذر زمان از کارهای ناشایست خود دست بردارند و متنبه شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر