دلیل این همه جرائم در درون جامعه و بالا کشیدن سرمایه های مملکت توسط مشتی زورگو و قدرتمدار در ...چیست؟
آیا پایانی برای چنین جنایتکارهایی وجود ندارد؟
مسلم شده است که رژیم جمهوری اسلامی محصول مبارزات تودهای سالهای ۵۶ و ۵۷ نیست و با توافق، و به منظور مهار جنبشهای اعتراضی پیش رونده ی مردم، بر سر کار گمارده شده است ، تا چرخش دستگاههای سوددهی سرمایه های امپریالیستی از حرکت باز نه ایستد.
و در راستای چنین وظایفی، نیاز به تأسیس نهادها و ارگانهای سرکوب و مسلح منطبق با شرایط تازه را داشت؛ نهادها و ارگانهای مسلح “مردمی” که وظیفه ی شان به عقب راندن جامعه ی رادیکال و تخطئه ی جنبشهای اعتراضی – مردمی بود.
سرکوب کارگران و بیکاران، قتل عام توده های ستم دیده ی کُرد و ترکمن صحرا، توهین و تحقیر زنان و اخراج آنان از خيلى صحنه هاى سياسي و دولتی، نمایان گر این واقعیات است که هدف سران حکومت، نه برسمیت شناختن حقوق پایهای تودههای محروم، بلکه حفظ و حراست از منافع سرمایه داران و خواستههای بی پایان آنان بوده و میباشد.
به عبارتی دیگر لحظهای از حیات سران حکومت را نمیتوان سراغ داشت که از سرکوب تودههای محروم خبری نباشد. روزی به بهانه ی نفوذ فرهنگ غربی و مبارزه با ضد انقلاب، جنبشهای روشن فکری و دانشگاهی را به خاک و خون کشاندهاند و امروزه هم به بهانه ی مبارزه با “زورگیران و اوباشان” دارند اعتراضات به حق را مورد تعرض خویش قرار میدهند.
دارند طناب دار را بر گردن نوجوانان و قربانیان نظام میاندازند تا جامعه را به سکون وادارند؛ اعمال غیر انسانی و کثيفی که فقط و فقط از جانب نظام هایی همچون نظام جمهوری اسلامی بر میآید.
در حقیقت جامعه در نداری کامل بسر میبرد و بیش از نود درصد مردم دارند با فقر دست و پنجه نرم میکنند و ناتوان از خرید نان روزانه ی خویشاند. فرزندان شان ماههاست که رنگ گوشت را در سر سفره شان ندیدهاند و فراگیری علم و دانش هم برای آنان، بهدلیل بالا بودن شهریه و هزینه های تحصیلی ناممکن گردیده است. شکاف طبقاتی قابل توضیح و توصیف نیست و از یکطرف اخراجها و آمار بیکاری رو به جلوست، و از طرف دیگر یک درصد از آحاد جامعه، سوار بر سرمایه های مملکت اند و دارند میخُورند و میبرند. بنابراین و با وجود چنین شرایطی آیا میتوان انتظاری بهغیر از آنچه در درون جامعه دارد اتفاق میافتد، را داشت؟ آیا میتوان به این اندیشید که در چنین نظامی، ریشهی بلایای اجتماعی سوزانده شود و جامعه بیش از این شاهد نداری و دربدری محرومان و فرزندانشان نباشد؟
اوضاع زندگی انسانهای تحت حاکمیت رژیم وابسته ی جمهوری اسلامی بیش از اندازه دردآور و وخیم است. خودی هایشان دارند میگویند که علل نابسامانیها و ناهنجاریهای جامعه به فاصله ی طبقاتی و فقر و نداری مردم بر میگردد. در حقیقت و زمانی که سیاستهای اقتصادی جامعه در خدمت به رفاه مردمی نوشته نشده باشد؛ و زمانیکه حکومت مداران به دنبال اندوختن هر چه بیشتر و تاراج اموال عمومی مملکتاند، بروز صدها جرم و جرائم اجتماعی هم به امری طبیعی مبدل خواهد گردید. شکی در آن نیست که مقصر اصلی چنین وضعیت دهشتناکی نه قربانیان نظام بلکه خود سردمداران رژیم جمهوری اسلامیاند. دلیل اصلی به آن سیاستی بر میگردد که سرمایه داران دارند در سطوح جامعه آنرا به مرحله ی عمل در میآورند و پر واضح است که چنین نظامها و جوامع ای، میدان و دروازهی رشد و زندگی بهتر مردم را مسدود خواهند نمود تا خودیهایشان در آسایش و رفاهِ کامل زندگی کنند.
به واقع که این جامعه ی مردمی نیست.
این جامعه ی دزدان و چپاولگران است.
این جامعه ی آزاد برای آنان است و بی دلیل هم نیست که دارند دزدان اصلی را رها میکنند و قربانیان نظام را به پای چوبهی دار میکشند؛ دارند آزادیها را میکُشند تا کمربند اسارت را سفتتر نمایند؛ دارند خوی انسانی را زیر و رو مینمایند تا روحیه ی وحشیگیری و توحش را در درون جامعه نهادینه تر نمایند.
سران جمهوری اسلامی برای تداوم و پیگیری چنین آرمان غیر انسانی ای آمدهاند و تا آخرین دقایق عمرشان هم از آنها عقب نهخواهند نشست.
این سیاست دیکته و تعریف شدهی حکومتمداران ایران است و تنها و تنها با کُشت و کُشتار و سرکوب مخالفین و قربانیان نظام امپریالیستی که زندهاند.
به گمانی واقعیتر این نظام امپریالیستیست که مولّد زورگویان و اوباشان کلان میباشد. صدها چپاولگر جامعه با خیالی آسوده و آنهم با حمایت و پشتیبانی قوای سه گانه در صدد غارت اموال عمومیاند و در عوض، دارند طناب دار را بر گردن نوجوانان، جوانان و قربانیان نظام میاندازند. بر خلاف ادعاهای واهی «صادق لاریجانی»، مبنی بر اینکه “مسئله امنیت از اصلیترین نیازهای جامعه مدنی است” باید اعلام نمود که کار و بار رژیم جمهوری اسلامی نه تضمین امنیت و آسایش مردم، بلکه حمایت بی چون و چرا از عناصر مفتخوار و دم و دستگاههای غارتگر آن میباشد. صدها سرمایه دار جانی دارند شیرهی جان کارگران را میمکند و ارگانها و نهادهایی همچون قوه قضائیه دارند نقش سوپاپ اطمینان آنان را بازی میکنند؛ صدها زورگو وابسته به دولت و نظام در درون جامعه ی ایران ولواند و زندگی را به کام میلیونها انسان تلخ نمودهاند و کسی پاسخگو نیست!!
دروغ میگویند و هدفشان انحراف اذهان عمومیست و بهخیال خود بر این تصور واهیاند که با ریا و تزویر، و با سلاح و تهدید، میتوان جنبشهای اعتراضی را - بهمدت طولانی -، مرعوب سیاستهای فریبکارانهی خود نمود و نظام جمهوری اسلامی را - برای همیشه - سراپا نگه داشت..
" ننگ ابدى به اين حكومت و سرنگون باد كليت نظام جمهوري اسلامي"
آیا پایانی برای چنین جنایتکارهایی وجود ندارد؟
مسلم شده است که رژیم جمهوری اسلامی محصول مبارزات تودهای سالهای ۵۶ و ۵۷ نیست و با توافق، و به منظور مهار جنبشهای اعتراضی پیش رونده ی مردم، بر سر کار گمارده شده است ، تا چرخش دستگاههای سوددهی سرمایه های امپریالیستی از حرکت باز نه ایستد.
و در راستای چنین وظایفی، نیاز به تأسیس نهادها و ارگانهای سرکوب و مسلح منطبق با شرایط تازه را داشت؛ نهادها و ارگانهای مسلح “مردمی” که وظیفه ی شان به عقب راندن جامعه ی رادیکال و تخطئه ی جنبشهای اعتراضی – مردمی بود.
سرکوب کارگران و بیکاران، قتل عام توده های ستم دیده ی کُرد و ترکمن صحرا، توهین و تحقیر زنان و اخراج آنان از خيلى صحنه هاى سياسي و دولتی، نمایان گر این واقعیات است که هدف سران حکومت، نه برسمیت شناختن حقوق پایهای تودههای محروم، بلکه حفظ و حراست از منافع سرمایه داران و خواستههای بی پایان آنان بوده و میباشد.
به عبارتی دیگر لحظهای از حیات سران حکومت را نمیتوان سراغ داشت که از سرکوب تودههای محروم خبری نباشد. روزی به بهانه ی نفوذ فرهنگ غربی و مبارزه با ضد انقلاب، جنبشهای روشن فکری و دانشگاهی را به خاک و خون کشاندهاند و امروزه هم به بهانه ی مبارزه با “زورگیران و اوباشان” دارند اعتراضات به حق را مورد تعرض خویش قرار میدهند.
دارند طناب دار را بر گردن نوجوانان و قربانیان نظام میاندازند تا جامعه را به سکون وادارند؛ اعمال غیر انسانی و کثيفی که فقط و فقط از جانب نظام هایی همچون نظام جمهوری اسلامی بر میآید.
در حقیقت جامعه در نداری کامل بسر میبرد و بیش از نود درصد مردم دارند با فقر دست و پنجه نرم میکنند و ناتوان از خرید نان روزانه ی خویشاند. فرزندان شان ماههاست که رنگ گوشت را در سر سفره شان ندیدهاند و فراگیری علم و دانش هم برای آنان، بهدلیل بالا بودن شهریه و هزینه های تحصیلی ناممکن گردیده است. شکاف طبقاتی قابل توضیح و توصیف نیست و از یکطرف اخراجها و آمار بیکاری رو به جلوست، و از طرف دیگر یک درصد از آحاد جامعه، سوار بر سرمایه های مملکت اند و دارند میخُورند و میبرند. بنابراین و با وجود چنین شرایطی آیا میتوان انتظاری بهغیر از آنچه در درون جامعه دارد اتفاق میافتد، را داشت؟ آیا میتوان به این اندیشید که در چنین نظامی، ریشهی بلایای اجتماعی سوزانده شود و جامعه بیش از این شاهد نداری و دربدری محرومان و فرزندانشان نباشد؟
اوضاع زندگی انسانهای تحت حاکمیت رژیم وابسته ی جمهوری اسلامی بیش از اندازه دردآور و وخیم است. خودی هایشان دارند میگویند که علل نابسامانیها و ناهنجاریهای جامعه به فاصله ی طبقاتی و فقر و نداری مردم بر میگردد. در حقیقت و زمانی که سیاستهای اقتصادی جامعه در خدمت به رفاه مردمی نوشته نشده باشد؛ و زمانیکه حکومت مداران به دنبال اندوختن هر چه بیشتر و تاراج اموال عمومی مملکتاند، بروز صدها جرم و جرائم اجتماعی هم به امری طبیعی مبدل خواهد گردید. شکی در آن نیست که مقصر اصلی چنین وضعیت دهشتناکی نه قربانیان نظام بلکه خود سردمداران رژیم جمهوری اسلامیاند. دلیل اصلی به آن سیاستی بر میگردد که سرمایه داران دارند در سطوح جامعه آنرا به مرحله ی عمل در میآورند و پر واضح است که چنین نظامها و جوامع ای، میدان و دروازهی رشد و زندگی بهتر مردم را مسدود خواهند نمود تا خودیهایشان در آسایش و رفاهِ کامل زندگی کنند.
به واقع که این جامعه ی مردمی نیست.
این جامعه ی دزدان و چپاولگران است.
این جامعه ی آزاد برای آنان است و بی دلیل هم نیست که دارند دزدان اصلی را رها میکنند و قربانیان نظام را به پای چوبهی دار میکشند؛ دارند آزادیها را میکُشند تا کمربند اسارت را سفتتر نمایند؛ دارند خوی انسانی را زیر و رو مینمایند تا روحیه ی وحشیگیری و توحش را در درون جامعه نهادینه تر نمایند.
سران جمهوری اسلامی برای تداوم و پیگیری چنین آرمان غیر انسانی ای آمدهاند و تا آخرین دقایق عمرشان هم از آنها عقب نهخواهند نشست.
این سیاست دیکته و تعریف شدهی حکومتمداران ایران است و تنها و تنها با کُشت و کُشتار و سرکوب مخالفین و قربانیان نظام امپریالیستی که زندهاند.
به گمانی واقعیتر این نظام امپریالیستیست که مولّد زورگویان و اوباشان کلان میباشد. صدها چپاولگر جامعه با خیالی آسوده و آنهم با حمایت و پشتیبانی قوای سه گانه در صدد غارت اموال عمومیاند و در عوض، دارند طناب دار را بر گردن نوجوانان، جوانان و قربانیان نظام میاندازند. بر خلاف ادعاهای واهی «صادق لاریجانی»، مبنی بر اینکه “مسئله امنیت از اصلیترین نیازهای جامعه مدنی است” باید اعلام نمود که کار و بار رژیم جمهوری اسلامی نه تضمین امنیت و آسایش مردم، بلکه حمایت بی چون و چرا از عناصر مفتخوار و دم و دستگاههای غارتگر آن میباشد. صدها سرمایه دار جانی دارند شیرهی جان کارگران را میمکند و ارگانها و نهادهایی همچون قوه قضائیه دارند نقش سوپاپ اطمینان آنان را بازی میکنند؛ صدها زورگو وابسته به دولت و نظام در درون جامعه ی ایران ولواند و زندگی را به کام میلیونها انسان تلخ نمودهاند و کسی پاسخگو نیست!!
دروغ میگویند و هدفشان انحراف اذهان عمومیست و بهخیال خود بر این تصور واهیاند که با ریا و تزویر، و با سلاح و تهدید، میتوان جنبشهای اعتراضی را - بهمدت طولانی -، مرعوب سیاستهای فریبکارانهی خود نمود و نظام جمهوری اسلامی را - برای همیشه - سراپا نگه داشت..
" ننگ ابدى به اين حكومت و سرنگون باد كليت نظام جمهوري اسلامي"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر