۱۳۹۳ مهر ۲۰, یکشنبه

محمد ابن عبدالله ؛ بنیانگذار ترور و مافیا ی مذهبی !



پاگیری و تسلط اسلام بر شبه جزیره عربستان با حمله به کاروانهای بازرگانان مکه و کشتن آنان و تقسيم اموال آن بين غارتگران و دادن يک پنجم ( خمس ) آن به خود محمد ، صورت گرفت . ترور در اسلام از آغاز پيدايش آن ابزاری برای تحکيم قدرت و حکوت بوده است . حتا مسلمین نسبت به خود هم اقدام به ترور و قتل عام کرده اند . وقتی علی ابن ابوطالب از پسر ملجم علت ضربت زدن بر فرقش را پرسيد ؛ او جواب داد :ـ سربازان تو در جنگ نهروان ياران ما را سر نماز و ازپشت سر به شهادت رساندند !

فتوای ترور سلمان رشدی از سوی خمینی و دستور ترور نويسندگان و شاعران و فعالين سياسی از سوی خامنه ای و مصباح ، تقليد وفادارانه از اولين ترورهای ثبت شده در تاريخ اسلام است که به دستور خود محمد پيامبراسلام در مدينه انجام گرفت . آن زمان هم شاعران و سخنوران اهل مدينه ترور شدند ،؛ کسانی چون کعب پسر اشرف ، عصماء دختر مروان و سلام پسر ابى حقيق .

اینجا داستانی را از تاریخ طبری برایتان می آورم . تاریخ طبری یکی از محکمترین و معتبرترین کتابهای تاریخ اسلام است ؛ زیرا با کمترین فاصله از پیدایش و گسترش اسلام نگاشته شده است و در آنزمان رویدادها و حوادث صدر اسلام کمتر با اشتباه یا دروغ آمیخته شده بود .

ماجرای کشتن کعب پسر اشرف به دستور خود محمد

کعب پسر اشرف مردی سخنور و شاعر بود . . . روزی که خبر پیروزی مسلمانان ( در جنگ بدر ) به مدینه رسید و اسامی کشتگان قریش را شنید . . . گفت اینها ممکن نیست . زیرا سران قریش از خویشان وی بودند .

او به مکه رفت و ساکنان آن را دلداری داد ؛ و مرثیه ای در باره مردگان و هجویه ای علیه پیامبر و همراهان وی سرود . پس پیامبر باخبر شد که وی در باره ایشان هجویه ساخته است .

روزی که پیامبر در میان همراهان خویش بود و در باره کعب اشرف گفتگو میکردند ؛ پیامبر از وی نالید و گفت : « کیست که مرا از دست این مرد آسوده کند »؟

محمد پسر اسلمه گفت : ای رسول خدا من میروم و او را می کشم . . پیامبر بسیار از او تشکر کرد !. . پس از سه روز پیامبر مشاهده کرد او هنوز نرفته است ؛ علتش را پرسید . . پسر اسلمه گفت : ای پیامبر خدا ! … می ترسم نتوانم انجام دهم ، زیرا کعب آدم خیلی مهمیست و در قلعه ی محکمی زندگی میکند . . پیامبر گفت :
« تو تلاشت را بکن ، اگر موفق شدی آمرزیده خواهی شد ، و اگر نتوانستی معذور خواهی بود » !
پس محمد اسلمه کسی به نام سلکان را که برادر شیری کعب اشرف بود ، با خود همراه میکند .
« . . . قبل از راهی شدن هنگام نماز مغرب به سوی رسول خدا ! رفته و میگویند : ممکن است مجبور شویم از تو و نبوت تو بد بگوییم . . رسول این اجازه را داد و آنها را تا قبرستان بقیع القرق همراهی نمود و گفت : بروید به نام خدا و سریع برگردید » .

ادامه داستان پر از پستی و رذالت است که چگونه محمد اسلمه ، سلکان را که برادر شیری کعب بود ، وادار به همکاری و خیانت میکند . و کعب را با استفاده از اعتمادی که به برادر خود داشت از خانه بیرون میکشند و هر چه همسر او میگوید نرو ؛ اما کعب میگوید : سلکان برادر من است و به او اعتماد دارم .
سپس او را به میان نخلستان میکشند و محمد اسلمه با خنجر زیر ناف او را پاره میکند و او را میکشند .

« در بازگشت هنگام سپیده دم وارد مدینه شدند و پیامبر را در حال عبا د ت یا فتند !
گزارش کار را به ایشان گفتند و پیامبر بسیار قدردانی کرد و شکر الله را به جا آورد »

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر