۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

صحبت از کشوریست ثروتمند با جمعیتی اکثرا فقیر

ملتی که قربانی و بازیچه دست کشورهای دیگر است و براییش ایدیولوژی تصمیم می‌گیرد و نه خرد، از مطالعه بیزار است، عقب افتادهگانش تنها قران را می‌شناسند و مثلا روشنفکرانش شریعتی‌ را مظهر خردورزی میشمارند. ملتی که مرتب از آزادی میگویند ولی‌ اگر حرفی‌ بر خلافش زدی به سلاخ خانه‌ات میکشند.مردمی که قهرمانان خود را از زیر خاک فریاد میزند و شجاعترین فرزندانش را ناب...ود می‌کند. جمییتی که شعار دهندگان را میهن پرست و رزمندگان را خائن میخوانند. انسانهایی که بعد از قرنها تجربه فریب خوردن از دولتهای غربی هنوز گوش به زنگ پیک شادی همان فریبکاران هستند. مردمانی که دروغ را حق و حقیقت را باطل میشناسند. ملتی که از اتحاد میگوید ولی‌ تا جایی که با خواسته او اتحاد کنی‌ و در غیر اینصورت تو را نابود خواهد کرد. ملتی که در داخل کشور برای زنده ماندن و یک لقمه نان مجبور میشود تن‌ به هر کاری بزند اما در مقابل مسببان آن همه حقارت نأیستند. فراریان و غربت زدگانی که دهها رسانه در غربت دارند اما یک رسانه ملی‌ ندارند و حتی به این لانه‌های دروغ و تفرقه پول میدهند که برایشان آوای آزادی بخواند و با دروغ‌هایشان شادشان کنند. مردمی که نام بزرگترین دشمنان میهنش همچون اسکندر، چنگیز و محمد را بر روی فرزندانش میگذارد. حال سوال اینجاست که این ملت مالیخولیای صاحبان چه کشوری هستند یا بهتر بگویم برده گان چه سرزمینی در این جهان پهناور؟ جواب را دارم اما از تکرارش بیزار.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر